جزيره   اندوه

مشعل   مرجان طباطبايي  تنها دوماه از سفرمان به جزيره لاوان مي گذرد که به بهانه نوروز، پاي آرزوهاي اقماري ها نشستيم؛ آرزوهاي متنوع و رنگارنگي که فصل مشترک آن ها «سلامتي»  بود و  اگر چه رنگ دوري از خانواده را به همراه داشتند؛ اما در يکايک آنها اميد غالب بود. اين جمله را به اشکال مختلف شنيديم که «آرزو داريم همه همکاران سالم به خانه بازگردند.»يکي ديگر مي گفت سلامتي همه بچه ها... آن يکي اشاره مي کرد که آرزو دارم بدون دغدغه خطرات، کار کنيم.

يکي از اين آرزوها هم که در هفته نامه «مشعل» نقش بست، دعاي بهروز اشکان، پزشکياري بود که هفته گذشته در حين ماموريت در سانحه بالگرد جان باخت. مي گفت «در صدر همه آرزوها، سلامتي است؛ سلامتي، بالاترين نعمتي است که خداوند به انسان داده است.»

حتي وقتي بحث آرزوها هم به ميان نبود، اقماري ها از سلامتي سخن مي گفتند. از سختي کارشان که سخن به ميان آمد، مي گفتند جانمان کف دست است و کارمي کنيم. اين را يکي از اقماري ها وقتي قرار بود با همين بالگرد سانحه ديده روي سکوي سلمان برويم، گفت که تردد با بالگرد، خودش يک خطر بزرگ است. بالگرد سانحه ديده که سال هاي قبل، تجربه سوار شدن به آن را داشتيم، اين بار هم در هلي برد به چشم مي آمد. پيش از پرواز، آموزش هاي لازم را از طريق فيلمي که در تلويزيون کوچک نمايش داده مي شود، مي بينيم. از جمله آنکه در حين حادثه چه اقدام هايي بايد انجام دهيم؛ همان استفاده از جليقه نجات و سالم ماندن.

 پروازهاي جزيره لاوان به وسيله بالگردهاي اجاره اي متعلق به شرکت هليکوپتري ايران ( ساخه ) و از سوي همين شرکت انجام مي شود. آن روز، سفر ما با بالگرد، به خاطر يکي از نيروهاي عملياتي يکي از سکوها  لغو شد؛ پدرش فوت کرده بود و قرار شد براي اينکه زودتر به مراسم تشييع برسد، با همين بالگرد بيايد و ما با کشتي...که به خاطر بدي آب و هوا آن پرواز هم لغو شد. اين هم از تلخي هاي کار اقماري هاست که وسط دريا، روي سکو يا زير آب هستند يا در منطقه عملياتي و در ايام دوري از خانواده، گاه خبر به دنيا آمدن فرزندي که چشم به راهش بودند رامي شنوند و نمي توانند کنار خانواده باشند، يا خبر بيماري يا درگذشت عزيزانشان به آنها مي رسد. اين نکته را از زبان بسياري از آنان شنيديم که در شادي و حتي غم هاي عزيزانمان نمي توانيم کنار خانواده باشيم و بايد اينجا روي سکو يا در منطقه عملياتي حضور داشته باشيم.

آن سوتر، اما روايت تلخ تري است که حالا ما بايد راوي آن براي خانواده اقماري ها باشيم. خانواده هايي که چشم به راه فرزندان، پدران و يا همسران خود بودند، اما فرصت ديدار تازه را به خاطر سانحه بالگرد نيافتند. بايد روايتگر تلخ سانحه براي خانواده ها از زبان کارکنان باشيم. يکي از آنان مي گويد: اينجا فضاي بسيار سنگيني حاکم است. همه در بهت و ماتم هستند و کاري از دست کسي بر نمي آيد. حال همه ما خراب است.

ديشب تا ساعت 3-2 نيمه شب در بخش هلي کوپتري جمع بوديم و منتظر کمک و خبر و آمدن و...گريه امانش نمي دهد.

يکي ديگر از آنان مي گويد: آنچه اينجا از دست مي دهيم، با هيچ پول و پاداشي قابل جبران نيست. دنيا را هم که بدهند، همکاران ما برگشت پذير نيستند. بعد مي گويند حقوق نجومي و پاداش زياد؟ کدام يک از سازمان ها اين استرس ها را دارند؟

پاي حرفشان که مي نشيني، يکسر بغض است و ناراحتي. خيلي از جمله ها، نيمه تمام مي ماند. يکي مي گويد چه مي توان گفت وقتي رفيقي که تا ديروز کنارمان بود، حالا هيچ نشاني از او نيست....حرف هاي مشابهي که برايم جمله يکي از آنان را يادآوري و ملموس تر مي کند که مي گفت: «اقماري را بايد بدون الف نوشت؛ قماري است که با انتخاب اين شغل به آن دست مي زنيم. زندگي ات را مي گذاري وسط و هر خطري محتمل است...» 

عبدالرضا محسني، رئيس روابط عمومي منطقه عملياتي لاوان روايت مي کند: فضاي بدي را در جزيره شاهد هستيم. ما همه يک خانواده ايم و با اين حادثه، همه عزادار شده ايم و مثل اين است که داغدار يکي از نزديکانمان هستيم. بيشتر همکاران در رستوران در حال سرو غذا بودند که خبر حادثه همه را متاثر کرد. به سرعت در اتاق عمليات هلي برد، کميته بحران تشکيل شد و اين کميته، کنترل عمليات را براي نجات افراد و وضعيت بالگرد با دقت شروع کرد. ابتدا متوجه شديم سه نفر را از آب گرفته اند که متاسفانه دو نفر از همکاران مان جان خود را از دست دادند و يک نفر هم براي درمان به کيش منتقل شد.

هنوز هم پيگير هستيم و همه ما متاثر و دعاگوي زنده ماندن ساير همکاران.

 

فلات قاره به سوگ نشست

مشعل   اکرم برنجي   لاوان به  سوگ نشست، خبر کوتاه بود و غم انگيز: سقوط بالگرد فلات قاره در آب هاي خليج فارس. باور کردني نبود. چنددقيقه، بيشتر از پروازش نمي گذشت. دوستاني که چشم انتظار خبر خوشي از نجات همکارانشان بودند، يکباره شاهد سقوط بالگرد در موج هاي خروشان دريا شدند. بالگرد فاصله زيادي نگرفته و فقط چند دقيقه از پرواز گذشته بود؛ حادثه اي که باورش سخت است و دردناک، اشک هايي که بدرقه سلامتي دوستانشان نشد و جايش را به اشک حسرت از دست دادنشان داد و جست وجوي پيکرشان در دريا ... .

روايت حادثه تلخ   سقوط بالگرد در فلات قاره

***

  حدود ساعت 20 و 30 دقيقه شامگاه سه شنبه 28 فروردين ماه، يک فروند بالگرد بل 212 مربوط به شرکت پيمانکار که در اجاره شرکت نفت فلات قاره ايران بود، از سکوي رسالت در محدوده منطقه لاوان به منظور انتقال يکي از همکاران که دچار سکته قلبي شده بود، به سمت جزيره کيش به پرواز درآمد که چهار دقيقه پس از پرواز، دچار سانحه و روي آب شناور شد. شناورهاي سکو بلافاصله پس از بروز سانحه، به منظور انجام عمليات جست وجو و نجات به محل اعزام شدند و سه نفر از سرنشينان بالگرد را يافتند که متاسفانه دو نفر از آنان به نام هاي جواد کارانديش، مسئول تعميرات سکوهاي دريايي و بهروز اشکان، پزشکيار فوت کرده بودند و سيدمحمد سهيلي، کاپيتان دوم بالگرد براي انجام عمليات درماني به جزيره کيش منتقل شد و عمليات جست وجو براي نجات علي فتاحي (خلبان) و بهروز موسوي، سرنشين ديگر بالگرد در وضعيت جوي نامناسب و مواج دريا از طريق شش فروند شناور دنبال شد. در کمپ بلافاصله پس از شنيدن خبر، کميته بحران با حضور مديران مرتبط تشکيل شد و زواياي کار مورد بررسي قرار گرفت. با اعلام آماده باش تيم هاي امداد دريايي و حضورشان در محل حادثه، کار انتقال پيکر جان باختگان به لاوان حدود 6 صبح امکان پذير شد.  ساعتي پس از ورود پيکر جان باختگان به کمپ، حميد بورد، مديرعامل شرکت نفت فلات قاره به لاوان آمد و بسرعت جلسه ستاد بحران با حضور مديران تهران و منطقه برگزار شد. مديران يک به يک گزارشي از حادثه و عمليات نجات ارائه کردند. در نهايت تصميم ها و دستورات لازم براي پيدا کردن مفقودان حادثه با همه امکانات و اعزام شناورها و غواصان صادر و بلافاصله مديرعامل همراه مديران، راهي سکو و محل حادثه شد تا از نزديک در جريان موضوع قرار گيرد.  نزديک ظهر است، غم تمام فضاي کمپ را گرفته، همگي مات و مبهوت، خاطراتشان را با دوستانشان مرور مي کنند. جاي تعلل نيست، بايد خود را براي انجام مراسم تشييع آماده کنند؛ هر چند شب قبل، بسياري از آنان با تغيير متن و عکس پروفايلشان با رفقايشان خداحافظي کرده بودند؛ اما بغض امانشان نمي دهد. با هر کدام از آنها که صحبت مي کنيم، در ميان هق هق گريه از دردهايي مي گويند که روحشان را زخمي کرده است و مرهمي براي آنان نيست، مگر گذر زمان و فراموشي ... با اندوهي که از جان بر مي آيد، پيکر بهروز اشکان، پزشکيار (کارشناسي ارشد مديريت پرستاري) را تا فرودگاه و پاي پرواز براي اعزام به تهران بر دوش تشييع مي کنند ...  سيل پيام هاي تسليت از هر کجا روانه کمپ مي شود؛ از وزير نفت گرفته تا بقيه، اما خانواده مفقودان دل خوش به آرامش دريا و ديدن عزيزانشان دارند و مدام در تماسند تا خبر خوشي بشنوند؛ اما نگراني امان نمي دهد، همگي گوش به زنگند تا خبري بشنوند يا معجزه اي رخ دهد. با گذشت 17 ساعت از بروز سانحه سقوط بالگرد، آخرين پيگيري ما قبل از ارسال به هفته نامه «مشعل» براي چاپ حکايت از اين دارد که لاشه بالگرد در 12 مايلي سکوي رسالت ديده شده و تيم هاي عملياتي و غواصان به محل اعزام شده اند و همچنان عمليات جست وجو براي يافتن دو سرنشين ناپديد شده بالگرد ادامه دارد؛ اما عمق 70 متري آب و طوفاني بودن دريا، امکان سريع جست وجو را نمي دهد و مديرعامل و ساير مديران روي سکوي رسالت، منتظر آرامش دريا هستند تا عزيزانشان را از دريا پس بگيرند ... .

 

پيام تسليت وزير نفت

وزير نفت در پيامي درگذشت تعدادي از کارکنان سختکوش شرکت «نفت فلات قاره» و شرکت «هلي کوپتري ايران» را تسليت گفت.

در متن پيام بيژن زنگنه آمده است: خبر درگذشت تعدادي از پرسنل عزيز و سختکوش شرکت «نفت فلات قاره» و شرکت «هلي کوپتري ايران» در سانحه سقوط بالگرد، سبب اندوه و تألم فراوان شد.اين ضايعه را به خانواده هاي داغدار و همکاران مان در اين شرکت ها تسليت عرض نموده، از درگاه خداوند متعال براي درگذشتگان آمرزش و علو درجات مسئلت مي نمايم.از مديران ذي ربط مي خواهم ضمن بررسي علت وقوع حادثه و رسيدگي به خانواده هاي عزادار، تمامي تلاش خود را براي حفظ ايمني و سلامت پرسنل به کار گيرند.