گزارش «مشعل» از هشتمين نشست «خانواده، تحولات عصر حاضر و چالش هاي پيش رو»

تئوري انتخاب درباره ازدواج چه مي گويد؟

مشعل  هشتمين نشست از سلسله نشست هاي تخصصي «خانواده، تحولات عصر حاضر و چالش هاي پيش رو» با موضوع مهارت هاي پيش   و پس از ازدواج در روزهاي پاياني سال 96 با تدريس دکتر علي صاحبي، روان شناس باليني و مربي ارشد موسسه بين المللي ويليام گلسر و حضور فاطمه تندگويان، مشاور وزير در امور زنان و خانواده و مشاوران امور زنان شرکت هاي اصلي و زيرمجموعه و جمعي از کارکنان زن و مرد شاغل در صنعت نفت در سالن اجتماعات ساختمان مرکزي شرکت ملي پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي ايران برگزار شد. در مطلب پيش رو گزارشي از اهم مطالب مطرح شده در اين نشست از نظرتان مي گذرد.

  علي صاحبي در اين نشست با اشاره به اين که برنامه ريزي ژنتيكي براي انسان به دنبال آن است كه مطمئن شود براي ادامه حيات انسان، به اندازه كافي كودك به دنيا مي آيد و ما آخرين افراد اين گونه نيستيم، گفت: «برنامه ريزي ژنتيكي انسان را به خوردن و خوابيدن و استراحت كردن سوق مي دهد و لازم نيست به نوزادان ياد بدهيم به گرسنگي يا خستگي خود توجه نشان دهند و نياز به انجام اين فعاليت ها روي ژن هاي نوزادان از قبل برنامه ريزي شده است. از ديدگاه تئوري انتخاب، مهم ترين دستورعمل هايي كه روي ژن هاي موجود انسان نوشته شده است و هيچ راهي براي فرار از آن وجود ندارد و همگان از آن پيروي مي كنند، پنج نياز ژنتيكي و برنامه ريزي شده است كه بايد تلاش كنيم در تمام طول عمر آنها را ارضا كنيم اين نيازها عبارتند از: نياز به عشق و احساس تعلق، نياز به آزادي، نياز به پيشرفت و خودشكوفايي، نياز به تفريح و نياز به بقا و زنده ماندن»

وي با تاکيد بر اين که نيازها، مهم ترين مولفه و دليل ازدواج هستند، گفت: «انتخاب ها از اين منبع سرچشمه مي گيرند و کوشش هايي در جهت ارضاي اين نيازها هستند. بنيادي ترين نياز انسان، نياز به تداوم حيات است و بدن انسان مي خواهد به روش هاي مختلف از خود صيانت کند. براي مثال غذا را هضم مي کند، خون را به گردش درمي آورد، هنگام سرما مي لرزد، هنگام گرما عرق مي کند و بدون اين که انتخابي آگاهانه در کار باشد، عمل دم و بازدم را انجام مي دهد. انسان ها به تدريج با بالنده تر شدن، نياز خود به برقراري ارتباط با ديگران را بروز مي دهند. زوج ها اغلب براي دستيابي به اين هدف سراغ مشاور يا درمانگر مي روند، چون قادر به ارضاي اين نياز فراگير نيستند و احساس مي کنند که از هم فاصله دارند. اين دوري و بيگانگي، ممکن است از طريق مشاجره، سرزنش، انتقاد، تحقير و بسياري از رفتارهاي زيان بار ديگر نمايان شود و «واقعيت درمانگر» معمولاً مي تواند کارش را با کاوش نحوه تعامل زوج ها آغاز کند تا به مرور، نياز هر يک از زوج ها به احساس تعلق ارضا مي شود و رابطه شان بهبود مي يابد. واقعيت درمانگر هنگام استفاده از مفهوم قدرت در مشاوره، توجه ويژه اي به اعمال فرد براي ارضاي نيازهاي خود از طريق تلاش براي کنترل همسرش مي کند. اين کشمکش قدرت، اغلب موجب ناسازگاري در رابطه است و علايم رفتاري مرتبط با اين نياز عبارت است از عدم توافق بر سر پول، رابطة جنسي، سبک زندگي و خانواده و ...»

وي آزادي، استقلال و خودمختاري را از ديگر نيازهاي انسان نام برد و افزود: «پيکار براي دست زدن به انتخاب، ايستادن روي پاهاي خود و عمل کردن بدون قيد و بندهاي بيش از حد بيروني نياز انسان است و ويليام گلسر (1998) به دليل تأکيد بر توانايي دست زدن به انتخاب بود که نام تئوري را از کنترل به انتخاب تغيير داد تا اين سوء تعبير را که کنترل به معناي کنترل کردن ديگران است، برطرف سازد و در روابط بين زوجين واقعيت درمانگران به آنها کمک مي کنند تا بدانند در چه جهاتي مي توانند دست به انتخاب بزنند و نيازهايشان را ارضا کنند. تفريح و لذت، از ديگر نيازهاي انسان است و يکي از مشخصه هاي مهم کساني که از سلامت روان برخوردارند، اين است که از زندگي لذت مي برند و نيازشان به تفريح را برآورده مي سازند.»

دکتر صاحبي با اشاره به اين که تئوري انتخاب، تعريفي نامتعارف از رفتار دارد، گفت: «اين تعريف نه تنها به اعمال، بلکه به شناخت، هيجان ها و فيزيولوژي يا کارکرد جسماني نيز اشاره دارد؛ از اين رو رفتار، مختلط و مرکب است و کلي قلمداد مي شود و وقتي که ترازوي رواني تعادل ندارد، ذهن دست به توليد يک رفتار کلي مي زند. اعمال با افکار، احساس ها و دست کم برخي حالات فيزيولوژيک توأم مي شود. رفتارهاي کلي اي که زوج ها انتخاب مي کنند بي هدف و مقصود نيست، بلکه در آنها منظوري نهفته و تلاشي است در جهت اثرگذاري بر جهان خارج.»

وي به باورهاي رايج و نادرست درباره ازدواج اشاره کرد و افزود: «تفکراتي نظير اين که ازدواج مي تواند راه حل بسياري از مشکلات رفتاري افراد باشد، ازدواج راهي براي فرار از مشکلات خانه پدري است، ازدواج مي تواند باعث مسئوليت پذيري در فرد شود، اساس ازدواج عشق است و ازدواج راه سعادتمندي و کسب استقلال است و يا ازدواج، به خاطر جلب رضايت پدر و مادر و اطرافيان و فشار اطرافيان، ازدواج بايد با کسي باشد که از همه نظر کامل باشد، بعد از ازدواج مي توانم همسرم را تغيير دهم، براي ازدواج مي بايد امکانات يک زندگي کامل فراهم باشد، از جمله تفکرات نادرست درباره ازدواج است.

صاحبي همچنين مواردي نظير ازدواج مي کنم، اگر بد بود، طلاق مي گيرم، خوشبختي من تنها درگرو ازدواج با فرد موردعلاقه ام است، لازمه ازدواج داشتن انگيزه جنسي است، ازدواج يعني تکامل، با ازدواج مي توان اشخاص را تغيير داد، ازدواج يعني آرامش و اسارت، مهريه تضمين کننده ازدواج است و دختر و پسر براي ازدواج بايد کاملا شبيه به هم باشند، ازدواج با يک شخص متفاوت از خودم، آنچه را که ندارم، به من مي دهد، ازدواج هر کس تابع تقدير و سرنوشت است، ازدواج هندوانه اي است که تا باز نکنيم نمي دانيم درون آن چيست، عموما مردها غير قابل اعتمادند، زنان فريب کارند و ... را از ديگر باورهاي نادرست درباره ازدواج خواند.

وي مولفه هاي تناسب ازدواج در تئوري انتخاب را هم سازي نيازها، تشابه ارزش ها، شناخت و آشنا بودن با اهداف، باورها و خواسته هاي يکديگر و ورود به دنياي مطلوب يکديگر عنوان کرد و گفت: آنچه افراد از ازدواج انتظار دارند و بر اساس آن ممکن است همسر خود را انتخاب کنند، حالت عاطفي خوشايند يا نوعي شيفتگي است که به باور آنها عشق ناميده مي شود و افراد در اين حالت، يکديگر را از لحاظ اجتماعي و جنسي کاملا پذيرفته و با اشتياق زياد اميدوارند که اين احساس براي هميشه و به طور پايدار دوام داشته باشد، غافل از اين واقعيت تلخ که حالت شور و شيفتگي با عشق تفاوت دارد.

صاحبي تاکيد کرد: زندگي مشترك، دشوارترين وظيفه و تكليفي است كه در زندگي تحولي مان با آن مواجه هستيم و متاسفانه براي اين کار دشوار هيچ آموزشي وجود ندارد و به همين دليل حفظ و نشاط و پايداري زندگي زناشويي دشوار است و تفاوت هاي مربوط به آيين ها و سنت هاي خواستگاري، تشكيل خانواده، تقسيم وظايف و مسئوليت ها در فرهنگ هاي مختلف، نشان دهنده غيرذاتي بودن اين رابطه است؛ بنابر اين ازدواج يك انتخاب است که بر پايه تنظيم پنج نياز اساسي بقا، عشق و احساس تعلق، قدرت، آزادي و تفريح شکل مي گيرد.

صاحبي افزود: وقتي همسرمان بر وفق مراد ما رفتار نمي کند، چه کار مي کنيم؟ گذشت مي كنيم؟ مديريت مي كنيم قهر مي كنيم يا پرخاشگري مي كنيم؟ بهترين شيوه رفتاري اين است که با پرهيز از انتقاد و سرزنش و فهم درست رفتار خود و همسرمان و تلاش براي تغيير دادن خود و نه تغيير همسر، مسئله را حل و فصل کنيم.

وي درس مهم تئوري انتخاب براي داشتن يک ازدواج و رابطه زناشويي خشنود را کنترل بيروني عنوان کرد و افزود: چهار جزء هر رفتار کلي شامل عمل، تفکر، احساس و جسم (فيزيولوژي) است که با سه جزء اول در ارتباط است و اگر چه کنترل ما هميشه مؤثر نيست، اما کنترل زندگي هميشه در دستان خود ما است و آنچه ما مي توانيم تغيير دهيم، شيوه عمل و تفکرمان است؛ اگر اقدام ها و افکار بهتري را انتخاب کنيم، از نظر عاطفي، احساس بهتر و از نظر جسمي سالم تر و البته ازدواج موفق تري خواهيم داشت.

وي با نام بردن از حمايت، تشويق، گوش دادن، اطمينان و اعتماد، احترام، مذاكره و گفت وگوي دائم براي حل اختلاف به عنوان هفت رفتار پيوند دهنده در زندگي زناشويي گفت: تلاش کنيد در زندگي مشترک توانمندي هاي يكديگر را بشناسيد، به علاقه مندي ها و اهداف يكديگر آگاه و برايش ارزش قائل باشيد، به يكديگر در تحقق اهداف هم كمك كنيد، اهداف مشترك تعريف و  فعاليت ها و تفريحات مشترك ايجاد كنيد و به آزادي هاي يكديگر احترام بگذاريد.

علي صاحبي تاکيد کرد تئوري انتخاب و زندگي مشترک، يک قانون طلايي دارد که مي گويد با ديگران به گونه اي رفتار کن که دوست داري آنان نيز همان گونه با تو رفتار کنند، تنها کسي را که مي تواني کنترل کني، خودت هستي، کنترل دروني، فرد را تقويت و توانمند مي کند و هر چه کمتر در کنترل ديگران بکوشي، آنان بيشتر به انجام کارهايي که تو مي خواهي گرايش نشان مي دهند و هر رابطه يک مکان پيوند است و وقايع دردناک گذشته بر شرايط کنوني و آنچه هستيم، اثر مهمي دارد. وي افزود: هشت درس و اصل مهم براي داشتن يک ازدواج و رابطه زناشويي ناخشنود به اين ترتيب است: کنترل بيروني مي تواند ازدواج را نابود کند، ما همه رفتارمان را خود انتخاب مي کنيم، هرگز از هفت عادت مخرب استفاده نکنيد، آشنايي با دنياي مطلوب همديگر، آموختن مفهوم مهم رفتار كلي، كمي خلاقيت را چاشني زندگي مشترک تان کنيد با كمي احتياط، آنچه را كه براي ازدواج تان انجام مي دهيد، با فرزندانتان درميان بگذاريد و با روش هاي جديد، صميميت جنسي تان را بهبود بخشيد.

وي تصريح کرد: شادماني و خشنودي در زندگي، يعني لذت بردن از شيوه اي که براي زيستن انتخاب کرده ايم، توانايي خوب کنار آمدن با اطرافيان و عزيزاني که دوستشان داريم، انجام کاري ارزشمند در زندگي، به گونه اي عمل نکنيم که باعث شويم ديگران اين فرصت را نداشته باشند که مثل ما شاد و خشنود زندگي کنند و به انتخاب هايي فکر کنيد که مي تواند شما را به چنين شرايطي رهنمون کند.