ژئوپلیتیک آسیایی شدن آسیا

آسیا و آسیایی ها، سال ها و بلکه قرن ها در آرزوی غربی شدن بودند. موفقیت ما آسیایی ها در این بود که در مسابقه برای غربی شدن، از بقیه جلو باشیم. آموختن زبان اروپایی ها، پوشش های اروپایی و یا سبک زندگی غربی ها برای آسیایی ها عمدتا ارزش محسوب می شد و البته شاید که هنوز هم کم و بیش مهم است. در دهه سوم قرن ۲۱، حالا برای غربی ها مهم شده که زبان های ملل آسیا را بدانند و به آن تکلم کنند.

با این مقدمه، می خواهم بگویم که آسیا برای دستیابی به موقعیت کنونی خود تلاش کرده است. فرهنگ غرب را آموخته و آنچه لازم دیده، خودی کرده و کاربرد آن را تجربه کرده است. غرب هم در دوره های پیشین از تاریخ خود، همین مسیر را طی کرده است. در واقع ایران، یکی از پیشگامان مهم همین مسیر بوده و از بسیاری کشورهای دیگر آسیا هم پیش بوده است. ایران بانکداری نوین به سبک اروپایی را در دوره صفویه از هلندی ها آموخت و در ایران و بخش نسبتا بزرگی از منطقه اشاعه داد. سروکار آسیایی شدن آسیا و یا بازگشت به خویش آسیا، مطلقا به مفهوم تقابل و نفتی بقیه مناطق جهان نیست.

قرن۱۹ میلادی، قرن زغال سنگ بود. قرن ۲۰میلادی، قرن نفت و قرن ۲۱ میلادی یعنی قرن حاضر، قرن گاز است. ایران دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی جهان است؛ از این رو نقش ایران، به همان اندازه که در قرن ۲۰ با نفت آغاز شد، حالا می تواند با گاز استمرار یابد. البته با هوشمندی و شرایطی کاملا متفاوت با دوران ظهور نفت در اقتصاد ایران.

۳۰ سال پس از جنگ جهانی دوم، ژاپن به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد. سپس ۳۰ سال پس از ژاپن، چین به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد. ژاپن در موقعیت دومین قدرت اقتصادی جهان پس از آمریکا، اندک درگیری هایی با آمریکا پیدا کرد، اما در نهایت به اقتدار آمریکا، گردن نهاد. چین اما، رسما به آمریکایی ها گفت که دیر آمده اند و دیر متوجه واقعیت های ژئوپولیتیک اقتصاد جهانی شده اند و در نتیجه ناچارند حد خود را بدانند. آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم نزدیک به ۵۰ در صد تولید ناخالص جهانی را در اختیار داشت. حتی در سال ۲۰۰۰، آمریکا هنوز یک چهارم تولید ناخالص جهانی را در دست داشت. امروز سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی ۱۷ درصد است که فاصله چندانی با چین ندارد و البته از کل قاره آسیا کمتر است.

واژه ژئوپلیتیک از نفت وارد دیپلماسی عمومی شد. در جنگ جهانی اول، وینستون چرچیل، دریاسالار وقت نیروی دریایی انگلیس، سوخت ناوگان دریایی این کشور را از زغال سنگ به سوخت مایع که کارایی بالاتری داشت، تغییر داد و از عوامل اصلی پیروزی انگلیس در جنگ بود.

تا زمانی که سوخت و انرژی کشتی ها و سایر وسایل نقلیه، جامد، یعنی زغال سنگ بود، سروکار مصرف کنندگان با معدن چیان گلاسگو و منچستر بود. تغییر سوخت به نفت، قضایا را به طور اساسی تغییر داد و محور روابط از داخل بریتانیا به ایران و خاورمیانه کشیده شد. ژئوپلیتیک، برای اولین بار وارد ادبیات دیپلماسی شد. هیتلر برای نفت باکو به روسیه حمله کرد. موسولینی برای نفت به لیبی لشگر کشید و امریکا، سر از خاورمیانه درآورد.

از آن پس ارتباطات جهانی منشا قدرت و اقتدار کشورها شد. در طول ۵۰ سال گذشته، ۶۴ میلیون کیلومتر جاده ساخته شده، همچنین ۴ میلیون کیلومتر خط راه آهن و ۲ میلیون کیلومتر خط لوله انتقال نفت و گاز احداث شده است. البته در همین مدت یک میلیون کیلومتر کابل تلفن و اینترنت، احداث شده است. این میزان و اندازه از خطوط ارتباطاتی، در طی ۴ هزار سال قبل هم ساخته نشده است. ارتباطات اینک زیربنای تفوق ژئوپلیتیک ملت هاست. کشورهای قدرتمند، ارتباطات بیشتر و گستره تری دارند. ارتباطات یعنی پایه های قدرت استراتژیک. آسیا امروز در ارتباطات مقام اول جهان را دارد. اینکه حالا چین تا این اندازه بر روی پروژه یک کمربند، یک جاده متمرکز است، ناشی از نیاز و اهمیت ارتباط در قرن حاضر است. مایلم اشاره کنم که ایران سالیان دراز است که اهمیت راهبردی ارتباطات را شناخته و در همین دهه ۱۹۹۰ میلادی طرح جاده ابریشم را مطرح و بلکه عملیاتی ساخت.

سهم قاره آسیا از ارتباطات جاده ای جهان ۴۵ درصد، خطوط راه آهن ۶۵ درصد و خطوط لوله انتقال نفت و گاز نزدیک به ۵۰ در صد است. البته آسیا پهناور و پرجمعیت و همچنان نیازمند زیرساخت های بیشتری است.

 جغرافیای ارتباطاتی

می خواهم بگویم که ژئوپلیتیک در جهان آسیاگرای آینده، جهانی است که دیگر جغرافیا، سرنوشت کشورها و جوامع را تعریف نمی کنند. کشورها در محدوده های فیزیکی و جغرافیایی سنتی خود تعریف نمی شوند. کشورها شهرمحور و ارتباطات محور می شوند. امروز یک شهروند کابل، خودش را به مشهد در ایران، نزدیک تر حس می کند تا قندهار. بمبئی به لندن نزدیک تر است تا بنگال. این تفاوت ها عمدتا ناشی از جغرافیای ارتباطاتی مناطق و میزان شهری شدگی است. ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی ایران البته بدون نفت، در استان تهران متمرکز است. همین قاعده در نقاط دیگر جهان هم جاری است. جغرافیای ارتباطاتی یا ژئوپلیتیک ارتباطاتی، پیوندهای درون کشورها را تغییر داده است.

در این شکل تازه از ژئوپلیتیک، ارتباط میان کشورها از نوع قرن بیستمی، متفاوت است و آسیای این قرن در ترکیب پذیری ساختاری جدید تشکل پیدا خواهد کرد که در آن پیوندهای ملی در مفهومی تازه و متفاوت از گذشته تعریف می شود.

طی قرن ها، جغرافی سرنوشت کشورها و ملل را تعیین می کرد و البته کماکان هم همین طور است. در ترکیب آینده آسیایی شده و منطقه گرایی، جهانی شدن و جهانگرایی کماکان برقرار است، اما جهانگرایی که ارتباطات شاهراه های آن را تعیین و تبیین می کند. آسیا روند اروپای قرن ۱۹ و یا امریکای قرن ۲۰ را دنبال نمی کند. آسیایی گرایی و آسیاگرایان، سلطه جویی و سلطه پذیری دوران جهانی شدن سنتی را دارند. ترکیبی از جغرافی و ارتباطات که به اصطلاح آن را «Connectography» می نامم.

حالا باید بپذیریم که آمریکا دیگر به رهبری جهانی خود پایان داده است. دمکرات یا جمهوریخواه، نقشی در مسیری که آمریکا و جهان و آسیا در آن قرار گرفته اند، ندارد. گروه ۷ کشور صنعتی یا گروه ۲۰ کشور اول جهان دیگر هیچ کدام، جایگاهی در رهبری و مدیریت جهان نخواهند داشت. دیری نخواهد پایید که امریکا از اغلب سازمان های بین المللی و بین الدولی جدا خواهد شد. با جدایی امریکا از سازمان های جهانی و نهادهای وابسته به آن، به تدریج اروپا هم مسیرهای تازه ای را ابداع خواهد کرد.

در ادامه حیات ۷۵ ساله سازمان ملل متحد یا شاید حالا باید گفت «سازمان ملل نامتحد» تردید دارم. ناتو و پیمان آتلانتیک هم موضوعیت خود را از دست داده اند، اما در هر صورت نزاع بر سر اقتصاد، تجارت و تعرفه، پایان نخواهد داشت. جنگ های اقتصادی خردکننده ولی بدون خونریزی. شاید و به احتمال زیاد اوپک و حالا اوپک پلاس، آخرین سنگر یک سازمان بین الدولی پایدار باشد. امریکا، زمین را از دست نداده ، بلکه زمانه را از دست داده و مقررات بازی عوض شده است؛ عوامل پیچ درپیچ و گاه در ظاهر بی ربط.

انقلاب شیل یک پدیده مهم و جدی است. امریکا با ظهور شیل، خود را از نفت خاورمیانه که بیش از ۷۰ سال برای حفظ و حراست از آن با عربستان، پیمان بسته بود، بی نیاز می بیند. امروز امریکا عربستان و خاورمیانه را فقط برای کنترل و مدیرت عرضه نفت به آسیا، می خواهد. در دهه ۲۰۰۰ میلادی، ۱۱ کشور چپ گرا و متمایل به روسیه و چین در امریکای جنوبی و با آرای مستقیم مردم، بر سر کار بودند.حالا فقط ۳ کشور چپ گرا در تمام آمریکای جنوبی، بر سر کارند و شرایط خوبی ندارند. دل مشغولی امروز امریکا، حفظ پشت مرزهای کشور است.

سخن آخر

آسیا پس از ۵ قرن دوباره بازگشته و می خواهد آینده خود را در دست بگیرد. آسیایی ها هرگز به اندازه امروز به آسیایی بودن خود مفتخر نبوده اند، اما در قاره آسیا هم کشورهایی پیشتازند که قابلیت درک شرایط را داشته باشند. دیپلماسی فعال و موثر و واقع بینانه و توسعه محور را برگزینند. اندازه تولید ناخالص داخلی و رضایت شهروندان از اینکه حکمرانی خوب اعمال می شود و نظام ها به میثاق ملی خود با میهن وفادارند. بدون پشتوانه اقتصادی قوی و پایدار، سایر دستاوردها، کم دوامند. امروز ۲۰۰ کشور مستقل در جهان، نیم میلیون کیلومتر، مرز مشترک دارند.منشا قدرت، توان نظامی سخت افزاری قرن بیستمی نیست. در دوران جغرافیای استراتژیک ارتباطاتی، حجم و ظرفیت اینترنت منشا قدرت شده است. چالش های پیش رو بسیار، اما فرصت ها و ظرفیت های در انتظار هم نامحدودند. در سال ۲۰۱۸ جهان ۲ تریلیون دلار هزینه نظامی و ۹ تریلیون دلار برای ارتباطات هزینه کرد. در ۲۰۳۰ افزون بر دوسوم جمعیت آسیا، شهرنشین خواهد بود. ارتباطات بین المللی، بیش از هر زمانی، شهر محور خواهد بود. برای بازیگری و ایفای نقش در جهانی که ایران اسلامی، شاهراه ارتباطات شرق و غرب عالم است، آمادگی و درک شرایط لازم است.

بزرگ ترین تولیدکنندگان و بزرگ ترین مصرف کنندگان انرژی و به ویژه نفت و گاز در آسیا و منطقه اوراسیا قرار دارند. آسیا معاهدات آب هوایی خودش را می تواند تدوین کند. آسیا نیاز ندارد تا در پاریس یا گلاسکو برایش مقررات و قوانین آب و هوایی تدوین شود. آسیا می تواند سازمان تجارت جهانی خودش را برپا و قوانین حقوقی، مالی و پولی خودش را تنظیم کند و این هرگز به معنای انسداد ارتباطاتی با سایر کشورها، مناطق و قاره های جهان نیست، بلکه برعکس نیاز به تقویت و البته بازنویسی دارد.