همـسفــر بـــا ميــــن  ها براي يك لقمه نان حلا ل

زهره ربيعي   فرسنگ ها راه بايد پيمود تا به مقصد رسيد. هزاران كيلومتر مسافت در سخت ترين مسيرها؛ مسيرهايي صخره اي در دل مناطق كوهستاني. رانندگان صنعت انتقال نفت ايران،   از زحمتكش ترين انسان هايي هستند كه سختي هاي فراواني را به دوش مي كشند تا بتوانند به سهم خود در حفظ سرمايه ملي گام بردارند. برخي از آنها طي يك شبانه روز 1500 كيلومتر در مسيرهاي سخت گذر مي رانند تا همراهانشان را به سلامت به محل مورد نظر برسانند. آنچه در ادامه مي خوانيد، گفت وگويي است با برخي رانندگان مسير خطوط لوله در صنعت انتقال نفت ايران.

هميشه گوش به زنگيم

علي جعفري مرام با 33 سال سابقه، از ابتداي ورودش به صنعت نفت در كارگاه مكانيك بوده و نزديك به 18 سال است كه در واحد نقليه به عنوان راننده مشغول به خدمت است. «من هميشه تمام تلاشم رو مي كنم تا سرنشينان رو سالم به مقصد برسونم. با وجود تمام سختي هايي كه كار ما داره، اما هميشه سعي مي كنيم به بهترين شكل كارمون رو انجام بديم. قديما تو خونه هركسي فقط يه دونه ماشين بود، اما الان هركسي براي خودش يه ماشين داره. ما هيچ وقت از ماشين اداره براي كار شخصيمون استفاده نمي كنيم. تو كارمون استرس خيلي زياده. شغلمون راننده عملياته. عمليات هم يعني ماشين شبانه روز در اختيار رانندست و هميشه بايد گوش به زنگ باشه. تو كار ما هميشه خطر هست.تمام مسيرهايي كه ميريم، به نوعي خطرناكه. خطر سُرخوردن از صخره، خطر تصادف تو جاده هايي كه همه سنگلاخن و كوه و خاك. بارها پيش اومده كه تو اين مسيراي سخت گذر ماشينمون خراب شده و به هر صورتي كه بوده، تعميرش كرديم و دوباره راه افتاديم. خونواده ما خيلي از كارمون راضي نيستن. خيلي وقتا پيش اومده كه تو مأموريت بوديم و مدت زيادي از خونوادمون دور بوديم. ما همه اين سختي ها رو تحمل مي كنيم، اما انتظار داريم همه افراد، بويژه كاركنان خودمون نگاهشون رو نسبت به راننده ها عوض كنن. اگه ديدشون نسبت به شغل ما بهتر بشه، بعضي مشكلات ما هم حل مي شه».

 

 

اميد به تغيير ديدگاه ها دارم

داود شاه محمدي، از سال 66 وارد صنعت نفت شده و چند ماه بيشتر به دوران بازنشستگي اش باقي نمانده است. از شغل رانندگي به خاطر تنوع و يكجا نبودن، راضي است و مي گويد: «كارم رو دوست دارم، اما متأسفانه بعضي وقتا با يكسري افراد برخورد مي كنيم كه ديدشون نسبت به شغل ما ديد ضعيفيه، اينكه مسئوليت خيلي سنگيني رو دوش ترابري و بچه هاي نقليه ست كه با جون تعداد زيادي سرنشين سر و كار دارن. اگه اين مشكلات نبود، من از كارم خيلي راضي تر بودم. از ابتداي كارم به اميد آينده و روزاي بهتر وارد اين شغل شدم، اما متأسفانه اين اتفاق نيفتاد. ما هميشه به خاطر بازديد از چندكيلومتر خط، بايد مسيراي سخت و طولاني رو توي سرما و برف و يخبندون يا گرماي طاقت فرسا رانندگي كنيم. بارها شده كه ماشين خودم يا همكارام تو مسير خراب شده، تو رودخونه مونديم و كم مونده بود ماشين رو آب ببره، يا تو سربالايي و سرپاييناي مسيرخط بودم كه امكان چپ كردن ماشين بوده. يه بار تو جاده نفت شهر بودم. اون موقع هنوز بازسازي نشده بود و به شكل الان نبود. قبلش بارون زيادي اومده بود و مين هارو     شسته و تو مسير قرار گرفته بودن. ماشين من همونجا خراب شد و مجبور شدم به خاطر يه كار كوچيك ده دقيقه اي، 8 ساعت معطل بشم، فقط و فقط به اين علت كه با خطر مين روبه رو نشم. كار ما به خاطر عملياتي بودن شب و روز نداره. بارها شده كه با خونوادم قرار گذاشتم بريم مسافرت يا مهموني و... اما به خاطر مأموريت و كار نتونستم برم. حتي يه زماني نزديك به 70 روز بود كه سركار بودم و خونه نرفتم. خونواده ما هميشه دلواپس و دست به دعا هستن. با همه سختي هايي كه خونوادمون دارن، به ما و شغلمون اهميت ميدن و احترام ميذارن. بيشتر وقتا تو مسير موسيقي گوش مي كنم و اگه كسي همراهم نباشه يا اذيت نشه، موسيقي سنتي و آذري رو گوش مي كنم. من چندماه ديگه بازنشسته مي شم اما اميدم به اينه كه ديدگاه همه نسبت به نقليه و كاركنانش عوض بشه. خيليا كه مدرك تحصيلي بالا دارن، ولي به خاطر علاقشون به اين شغل وارد شدن. ما بايد به راننده ها مثل بقيه افراد احترام بذاريم».

***

 در ساليان اخير، احترام به راننده و شغل رانندگي در جامعه پايين آمده است و اين حرفه به عنوان يكي از آسان ترين مشاغل در جامعه نمود پيدا كرده است. حتي در بسياري از تبليغات يا برنامه هاي تلويزيون از رانندگان با ظاهري نامناسب و خشن و لحني ناخوشايند ياد مي كنند. در بسياري از موارد، همسر يا فرزندان يك خانواده از بيان شغل راننده بودن همسر يا پدرشان امتناع مي كنند و حتي خود رانندگان نيز بايد در مواردي نگاه سنگين مردم را در خصوص شغلشان تحمل كنند، اين در حالي است كه آنها از اقشار زحمتكش جامعه هستند و اگر روزي از كارشان دست بكشند، جامعه با مشكلات عديده اي روبه رو خواهد شد. بويژه كساني كه به عنوان راننده در صنعت انتقال نفت ايران نقش مهمي دارند. هر يک از ما بايد به سهم خودمان قدردان حضور اين مردان سختكوش باشيم.

 

 

هواي سرنشين ها را داريم

 مجيد رضايي مجرد، از سال 63 وارد اين صنعت شده و تا چند سال به عنوان جوشكار و بعد به عنوان راننده به فعاليتش ادامه داده است. «هيچوقت تو مسيرهامون كه بعضي اوقات بسيار هم طولانيه، اجازه نمي ديم سرنشينامون اذيت بشن. هميشه هواي  اونارو داريم، چون معتقديم پيش ما امانتن. حتي نسبت به خونواده اونا هم مسئوليم. با اينكه اونا كمتر به ما توجه مي كنن. من از شغلم راضي ام و احساس خوبي درباره رانندگي كردن دارم، اما از برخورداي ديگران دلخور و ناراحتم و دوست دارم بيشتر به ما توجه بشه. چون راننده ها بيشتر از همه مسئوليت دارن و هزاران كيلومتر رانندگي مي كنن؛ بدون اينكه چشم از جاده بردارن. رانندگي تو هيچ كدوم از مسيرا براي من سخت نيست، اما بعضي مسيرا مثل مارون، تنگ فني و مسير تبريز سخت گذرن. يه خاطره دارم از زمان رانندگي تو مسير كه هميشه تو ذهنم مونده. چندسال پيش به سمت مسير خط لوله ساري رفتيم. چند نفر بوديم. تو راه يكي از همكارا بهم گفت از اين مسير برو به سمت اوريم. گفتم راه نداره. گفت چرا داره برو. رفتيم و تو گِل گير كرديم. هوا گرگ و ميش بود. موبايلم آنتن نمي داد. بهشون گفتم، بيايين پايين تا تلمبه خونه پياده بريم. اونا قبول نكردن كه بيان و همش ميگفتن بريم تو ماشين بشينيم چون ممكنه حيوانات وحشي بهمون حمله كنن. من تصميم گرفتم كه تنهايي تا تلمبه خونه برم و اونا هم تأكيد داشتن كه برگردم و نرم. حدود 10 كيلومتر تو جنگل پياده اومدم. بعضي جاها اونقدر درختان درهم تنيده بود كه هيچ جا رو نمي تونستي ببيني. همش با خودم مي گفتم خدا كنه به درختي چيزي نخورم. بالاخره به يه جايي كه رسيدم گوشي آنتن داد و زنگ زدم به تلمبه خونه. يكي از همكارا با پيكاپ اومد دنبالم و گفت چطوري تا اينجا پياده اومدي؟ نترسيدي يه وقت حيووني، خرسي چيزي بهت حمله كنه؟ گفتم ديگه شانس آوردم. بالاخره اون روز بخير گذشت».

***

روبه رو شدن با اشرار در مسير خط بندرعباس، هم مسير شدن با مين ها در جاده نفت شهر، مسير سرسخت مارون ها، يخ زدگي جاده و مسير خط تبريز، برخورد با رودخانه كه بايد بالاخره از آن عبور كني، چرا كه راه برگشتي نداري، رانندگي در جاده هاي پرپيچ و خم و خطرناك و خسته كننده؛ همه و همه در كنار هم سخت هستند، اما در نهايت هستند مرداني كه شغلشان عبور كردن از اين مسيرهاست، چرا كه معتقدند به خاطر سرزمينشان بايد تلاش كنند، براي يك لقمه نان حلال كه قرار است روزي سفره خانواده شان باشد. خوب است بدانيم كه نسبت دادن هر صفت ناپسندي به رانندگان چه در محيط كار و چه در جامعه، كار پسنديده اي نيست. آنها كساني هستند كه هر سختي را به جان مي خرند تا بتوانند براي كشورشان مفيد باشند.

 

 

خانواده هاي منحصر به فردي داريم

عباس عباسي از سال 65 وارد صنعت نفت شده و كارش را از شركت كالاي نفت آغاز كرد. از سال 76 وارد شركت خطوط لوله و مخابرات نفت ايران شده و از شغلش رضايت دارد؛ به شرطي كه برايش ارزش فراواني همچون ديگر كاركنان قائل باشند. « من از كارم راضي ام. بالاخره دلمون مي خواد يه لقمه نون حلال براي خونوادمون ببريم. اگه من رانندگي رو دوست نداشتم، هيچ وقت شروع نمي كردم. ما تو مسيراي سخت، رانندگي مي كنيم. مسير دره مرگ تو تبريز يا مسير مارون ها هركدوم سختي هاي خاص خودشون رو دارن. يه بار تو مسير ماشينم سر يه گُرده حالت الاكلنگ پيدا كرد. با يكي از همكارا بوديم و نمي تونستيم كاري كنيم. بعد از ساعتا كه تو مسير مونديم، بالاخره يه كاميون از دور ديديم. رفتم به سمتش و ازش كمك خواستم و تونستيم به همكاري هم، ماشين رو از اون حالت دربياريم. ما همه اين سختي ها رو تحمل مي كنيم، اما دلمون مي خواد ديده بشيم. سختي هاي كار ما خيلي زياده. خيلي وقتا شده كه تو مسير براي ماشين حالت چپ شدن پيش اومده، يا بارندگي كه باعث ميشه مسير از وضع عادي خارج بشه، اما در كنار همه اينا، بعضي مسيراي زيبايي مثل سبزه زارهاي گل پل، مسيرهاي خط لوله منطقه شمال يا حتي كوير هم به نوعي قشنگه. خونواده هاي ما منحصربه فردن چون اونا هم سختي هاي زيادي رو به خاطر شغل ما تحمل مي كنن. وقتي شنبه صبح مياييم سركار، معلوم نيست بعدازظهر بريم خونه يا نه».

 

 

ديگر مثل دوران جواني ام نيستم

جمال ملك پور از سال 63 به عنوان مسئول دفتر امور بازنشستگي بوده، اما به دليل عدم علاقه به كارهاي اداري و دفتري، وارد حرفه نقليه و رانندگي شده است.«آدم تا زماني كه جوونه هر شغلي براش در نظر بگيرن خسته كننده نيست و تو زمان خودش آدم راضيه. چون انرژي و توانش بالاست، اما الان كاركردن براي من سخته، چون احساس مي كنم توان بدنيم خيلي كم شده. من نمي گم از شغل رانندگي لذت مي برم، برام لذت بخش نيست، اما اون رو عار نمي دونم و تا جايي كه وظيفه داشته باشم، كارم رو انجام مي دم. فقط اينكه الان مثل قديم جوون نيستم كه بتونم مسيراي طولاني رو برم. زمان قديم وقتي يه مأموريت طولاني مي رفتيم، شب كه مي رسيديم، تازه مي رفتيم بازارها رو مي گشتيم، اما الان تا اصفهانم كه نزديكه نمي تونيم بريم. سن كه مي ره بالا اگه با هواپيما هم بري برات خسته كنندست. بهترين دوران خدمت من زماني بود كه تو بندرعباس مشغول راه اندازي تلمبه خونه بوديم و 6 ماه تو فصل پاييز و زمستون اونجا بوديم.خيلي دوران خوبي بود. خطوط لوله مثل خونواده ماست. هميشه تلاش مي كنم كارم رو به درستي انجام بدم. الانم تنها خواستم اينه كه مسئولين با درخواستم براي رفتن به اقماري موافقت كنن».

***

دراختيار قرار دادن بهترين مكان هاي استراحت در مهمانسرا ها، دريافت بالاترين درجه شايستگي، افزايش سقف اضافه كاري، پرداخت پاداش، نداشتن تصادف و سختي كار، از جمله درخواست هاي كاركنان واحد نقليه است. كساني كه از جان خود مي گذرند تا سرمايه ملي كشور به بهترين شكل ممكن حفظ شود. خط لوله شريان زندگي براي آحاد جامعه است. اگر يك روز فعاليت خط متوقف شود، به يقين كه اتفاقات بسيار ناگوار و خسارت هاي فراواني كشور را تهديد خواهد كرد. رانندگان صنعت انتقال نفت، نقش بسيار مهم و پررنگي به عهده دارند. كارشان روز و شب و سرما و گرما ندارد. تردد تمامي افراد در صنعت به وسيله همين رانندگان صورت مي گيرد. رانندگان به دنبال يك حامي هستند كه بتواند آنها را در تمامي زمينه ها از جمله شخصيتي، حقوقي، مزايا، امنيت شغلي و مهمتر از همه احترام حمايت كند. رانندگان صنعت انتقال نفت ايران تحت هيچ شرايطي در ارائه خدمات خود كوتاهي نكرده اند و با وجود شرايط كاري سخت، خودروهاي فرسوده، مسيرهاي پر پيچ و خم و سخت گذر و سنگلاخي و... به فعاليت خود ادامه مي دهند. ما نيز، به پاس قدرداني مي بايد نگاهمان را به آنها تغيير دهيم.