بخوان به نام پروردگارت

 

وقتی خداوند به پیامبراسلام(ص) می گوید: «بخوان» برای او این پرسش ها پیش می آید که من بخوانم؟! چگونه؟! و چه چیزی را؟! من که «أُمّی» هستم؟! من که تا به حال هیچ نوشته ای را مطالعه یا نویسندگی نکرده ام؟!

در اینجا خداوند او را امر به استعانت از «اسم الرَّبّ» می فرماید.

استعانت از اسم «الله» و مساله اسم در قرآن و روایات و ادعیه، از جمله عمیق ترین معارفی است که دین مقدس اسلام آن را به میدان آورده و تفکر در اطراف آن شناخت عمیقی برای انسان در مسائل توحیدی ایجاد می کند.

آن اسم الرّبی که در این مورد پیامبر(ص) از آن استعانت می جوید، همان اسم «الخالق» است که از لوازم آن خلقت انسان از علقه و سیر دادن او از مرحله جمادی به نامی و از نامی به مرحله آدمیت است که مرحله علم و شعور و تعلیم و تربیت است.

در ادامه می فرماید: «... بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ ... الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ یَعْلَم».

و از طرفی داستان آدم و ملائکه را به یاد داریم که خداوند با کدام ویژگی آدم بر ملائکه فخر و مباهات کرد؟ یعنی ویژگی «وَ عَلَّمَ آدمَ الأسماء»

اسماءالله در واقع همان اولیای الهی هستند که نشانه و علامت حقیقی خداوند هستند و مردم را به سوی او رهنمون می شوند! چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «... نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا قسم که اسماء حسنای الهی ما هستیم.

آنچه شایسته تذکر و تنبیه است این است که در آیات و روایات و علی الخصوص ادعیه منظور از «اسم الله» لفظ نیست حتی مفهوم هم نیست! بلکه منظور حقایقی از حقایق عالم وجود و تکوین است و به قول جناب علامه حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله: لفظ «الخالق» اسمِ اسمِ اسمُ الله است.

یعنی لفظ علامتی است برای مفهوم و خود مفهوم نیز علامتی است برای یک حقیقت بیرون از ذهن موجود در دار تکوین و در آخرین مرحله، این حقیقت بیرونی علامت است برای ذات و صفات محضر ربوبی جل و علا

چون یکی از معانی کلمه «اسم» همان علامت است چنانکه در روایتی از امام رضا(ع) به این معنا اشاره شده است.

در این مرحله به این نکته اشاره می کنیم که مراد از «اسم» در قرآن و ادعیه و روایات در غالب موارد همان حقیقت بیرون از ذهن است که ماهیت آن بر افراد عادی کاملا پوشیده است و ما هیچ خبری از آن جز یک لفظ و مفهوم صرف نخواهیم داشت!

خداوند را با بهترین اسماء صدا بزنید

به همین دلیل وقتی خداوند پیامبرش را امر به خواندن به «اسم الرّبّ» می کند، منظور این نیست که «اسم الرّبّ» را تلفظ کند بلکه منظور این است که: بخوان و آیات الهی را قرائت کن و در این کار از «اسم الله» استعانت بجوی که به مقتضای باء استعانت آنچه می توان از آن استعانت جست، هیچگاه لفظ و مفهوم نیست بلکه حقیقتی ورای این دو است که دست ما از آن کوتاه است و فقط در دسترس اولیای خداست؛ از این رو وقتی که گفته می شود فلان ولی خدا یا فلان انسان کامل دارای اسم اعظم است، معنای آن به هیچ وجه این نیست که آن ولی از الفاظ و اورادی مطلع است که دیگران نیستند. حتی اگر در روایات داریم که فلان جمله مثلا آیه الکرسی، اسم اعظم است، به معنای این است که اگر کسی واجد اسم اعظم باشد، می تواند از این آیه بهره ویژه ای که دیگران نمی برند، ببرد به همین دلیل اگر همان جمله را که گفته می شود اسم اعظم است، به ما یاد دهند و ما آن را تلفظ کنیم، هیچ چیزی رخ نخواهد داد!

پس واجد اسم اعظم بودن یعنی واجد مقامی از مقام ها و کمالی از کمالات معنوی بودن است نه مطلع بودن از الفاظ و مفاهیم!

بازمی گردیم به مقصود اصلی یعنی اینکه مراد از اسم حقیقت است نه لفظ و مفهوم.

خداوند را با بهترین اسما صدا بزنید و به وسیله آنها به بارگاه او راه بیابید و توسل بجویید! که این خود نوعی امر به توسل و وسیله قرار دادن میان خود و خداوند است، چنانکه فرمود: «وابتغوا إلیه الوسیلة»؛پس بدون وسیله و بدون اسم الله نمی توان راه به مقصود برد.

در جملات آغازین دعای کمیل می خوانیم: «و بأسمائک التی ملأت أرکان کلّ شی» به خوبی معلوم است آن چیزی که می تواند ارکان هر چیزی را که همان حاق حقیقت اشیاست پر کند، لفظ و مفهوم نیست!

در دعای سمات نیز خداوند را به اسماء مقدسه او قسم می دهیم ولی به طریقی که قابل تفکر و تأمل است:

«خدایا از تو درخواست می کنم با آن اسمی که درهای بسته آسمان با آن باز می شود و همچنین درهای زمین، و به آن اسمی که با آن هر سخنی به آسانی تبدیل می شود و با آن مردگان زنده می شوند ... » و بقیه دعا. حضرت نوح نیز کشتی خود را با «اسم الله» جریان داد و لنگراندازی کرد: «بِسْمِ اللَّهِ مجَْرئهَا وَ مُرْسَئهَا»

پس با این توضیحات معنای: «وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنىَ‏ فَادْعُوهُ بهَِ» این می تواند باشد که خداوند را با بهترین اسماء صدا بزنید و به وسیله آنها به بارگاه او راه بیابید و توسل بجویید! که این خود نوعی امر به توسل و وسیله قرار دادن میان خود و خداوند است چنانکه فرمود: «وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَة» ؛پس بدون وسیله و بدون اسم الله نمی توان راه به مقصود برد. حال به مرحله حساس این نوشته می رسیم و آن این است که اسماءالله در واقع همان اولیاء الهی هستند که نشانه و علامت حقیقی خداوند هستند و مردم را به سوی او رهنمون می شوند!

چنانچه امام صادق علیه السلام فرمودند: «... نحن و الله الأسماء الحسنی»به خدا قسم که اسما حسنای الهی ما هستیم.

و در دعای ندبه می خوانیم: «أین السبب المتصل بین الأرض و السماء، أین وجه الله الذّی إلیه یتوجه الاولیاء»؛ یعنی کجاست واسطه بین آسمان (خدا) و زمین و کجاست وجه خدا، آن وجهی که اولیا و خدا اگر بخواهند به خدا توجه کنند به سوی او متوجه می شوند!

در پایان چه نیکو است که در این ماه رجب سری به بعضی از جملات ادعیه این ماه که به این بحث مربوط است بزنیم:

«خدایا من از تو درخواست می کنم به واسطه آن معانی که با آنها اولیای امرت تو را صدا می زنند، همان اولیایی که آنها را امین سرت قرار دادی ... و آنها را معادن کلمات خود قرار دادی و همچنین ارکان توحید و آیات و مقامات خود ... فرقی بین تو و آنها نیست جز اینکه آنها عبد و خلق تو هستند ...»

 

بعثت، در کلام مقام معظم رهبری

بعثت به معنای برانگیختگی است؛ یعنی برانگیختگیِ انسان برگزیده پروردگار -که رسول الهی است- و این برانگیختگی همراه می شود با اتصال او به منبع لایزال علم و قدرت الهی؛ که این، حادث شدنِ پدیده عظیم رسالت و پیامبری است؛ در مرحله بعد، این برانگیختگیِ شخص پیغمبر به برانگیختگی مجموعه های بشری منتهی خواهد شد؛ یعنی پیغمبر اکرم و رسول الهی در هر دوره ای - هر یک از پیامبران بزرگ الهی- بعد [از این] که مبعوث می شود و برانگیخته می شود، مجموعه های انسانی را او برانگیخته می کند و به راه می اندازد و حرکت می دهد به سمت راهی نو، به نیک بختی بشر و راهی را در مقابل پای انسان قرار می دهد؛ معنای بعثت این است.

 در بعثتِ همه پیامبران اهدافی وجود داشته است -اهداف الهی- که طبعاً هدف خود پیغمبر هم، به دلیل تبعیت از پروردگار، همان هدف خواهد بود. پس بعثت ها هدف های بزرگی دارند که رأس همه این هدف ها عبارت است از توحید؛ توحید، هدف بزرگ بعثت است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ توحید خالص، توحید محض که این آیه شریفه در سوره نحل است. در سوره اعراف و همچنین در سوره هود [هم] از زبان چندین پیغمبر بزرگ مثل نوح، مثل هود، مثل صالح و دیگران این جور گفته می شود که «يَا قَومِ اعبُدُوا اللهَ ما لَکُم مِن اِله غَیرُه». این توحید، اولین هدف بعثت پیامبران است. البته می دانید که توحید هم فقط به معنای این نیست که انسان در ذهن خود عقیده پیدا کند که خدا یکی است و دو تا نیست؛ این هم هست، اما توحید به معنای حاکمیت الهی است؛ توحید به معنای حاکمیت مطلق پروردگار بر عالم تشریع و عالم تکوین - هر دو- است که می باید امر الهی نافذ دانسته شود؛ هم در عالم تکوین -در همه حوادث وجود، «لا حول و لا قوّة الّا بالله»- و هم در عالم تشریع، همه این حوادث و همه حالات ناشی از قدرت واحد پروردگار است. این، هدف اصلی است.

 هدف های دیگری هم وجود دارد: تزکیه بشر، یعنی پالایش روحی انسان ها از آلودگی ها و از پیرایه های پست کننده و انحطاط آور؛ تعلیم انسان ها و مقام علمی انسان ها را بالا بردن. استقرار عدالت که جامعه بشری با عدالت اداره بشود: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛ایجاد حیات طیّبه: فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً. این حیات طیبه یعنی چه؟ حیات طیبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادی بشر، امنیت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همه اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است؛ حیات طیبه یعنی اینها. اینها اهداف بعثت پیامبران است. البته در اینجا مورد بحث غالباً پیامبران بزرگ الهی هستند، [لکن] پیامبران دیگری هم بودند که به معنای مبلغِ این حقایق به نقاط مختلف عالم گسیل می شدند.

(بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث 21/12/1399)