از دنیای شاعری تا راه و روش زندگی متاهلی در گفت وگو با همسر یکی از کارکنان مدیریت اکتشاف

جست وجوی «شعر» و «حال» خوب

علی بهرامی     شعر، پیوستگی زیادی با زندگی دارد. این مهم را خیلی از کارشناسان فرهنگی و اجتماعی بیان کرده اند که باید زندگی کرد تا بتوان شعر گفت. در زندگی زنگ و نوایی وجود دارد که گویی کلمات را آهنگ گونه کنار هم می چیند. اگر دقت کنیم شاید ما هم زندگی شاعرانه ای داشته باشیم و فقط باید آن را کشف کنیم. درباره شعر و زندگی و فضای ذهنی و فرهنگی خانم های متاهل خانه دار، با سلاله صادقی، همسر یکی از کارکنان مدیریت اکتشاف گفت و گو کرده ایم. او که سابقه مدیریت فرهنگی هنری هم دارد، از دغدغه هایش درباره شعر و شاعری و توصیف اش از زندگی و روزگار البته با بیانی شاعرانه با مشعل سخن گفته است. این گفت و گو را در ادامه می خوانید:

  خانم صادقی خودتان و همسرتان را بیشتر معرفی بفرمایید؟ چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟

متولد آذر 1361 در تهران هستم. همسرم وحید شاکری در امور اداری مدیریت اکتشاف مشغول به کار است. تحصیلات ایشان در حوزه مهندسی کشاورزی است و حدود 15 سال است که در صنعت نفت ایران خدمت می کند. ما حدود سه سال و نیم است که آشنا شدیم و ازدواج کردیم. خودم هم کارشناسی رشته مدیریت دولتی را به پایان رسانده ام. البته اکنون خانه دار هستم و فضاهای مختلف فرهنگی و هنری را تجربه می کنم. ما هنوز صاحب فرزند نشده ایم.

  از ورودتان به دنیای شعر و شاعری بگویید، چطور شد به شعر رو آوردید؟

از کودکی به شعر و خصوصا حفظ کردن اشعاری که معلمان و مربیان مان می آموختند، بسیار علاقه مند بودم. کم کم وقتی محفوظات شعری ام زیاد شد، در مجامع و محافل شعرخوانی می کردم. تا اینکه برای نخستین بار در نه سالگی اولین شعرم را برای مادرم سرودم. یادم هست که در مدرسه گفتند برای روز مادر کاری کنید که مادرتان خوشحال شود. مادرم با شنیدن شعر من خیلی خوشحال شد و برایم هدیه گرفت. در حقیقت با گفتن نخستین شعرم به عنوان هدیه روز مادر این من بودم که در مدرسه هدیه گرفتم و تقدیر شدم.

کم کم در مراسم مختلف مذهبی و آیینی و ملی شعر می گفتم و یا شعر می خواندم. در دوره دبیرستان در این زمینه ها خیلی فعال بودم و به طور جدی تر شعر را از استادان و معلمان ادبیات خیلی دقیق تر و حرفه ای تر دنبال می کردم و درباره آن می آموختم.

  بعد از این دوره چه کردید و چطور شعر را جدی تر گرفتید؟ به هنرهای دیگری هم توجه داشته اید؟

در دوره دانشگاه وارد شبهای شعر مختلف شدم و در زمینه برگزاری محافل و ادبیات و شعر به مدیریت فرهنگی و هنری روی آوردم. از سال 90 در سرای محله های منطقه یک تهران، کار هدایت و برگزاری جلسات منظم و هدفمند شعر را دنبال کردم. شب های شعر را با حضور استادان برجسته فن و هنر شعر دنبال می کردیم که استقبال بسیار زیادی از آنها می شد. مخاطبان از محلات مختلف با سنین متفاوت در این محافل و جلسات فرهنگی شعر شرکت می کردند. نکات ادبی زیادی مطرح می شد. اشعار شاعران برجسته و شاعرانی که به تازگی شعری سروده بودند، خوانده می شد و مورد نقد و بررسی قرار می گرفت. در کنار توجه به شعر و فعالیت های مدیریت فرهنگی، به نقاشی هم بسیار علاقه مند بودم و آن را به طور جدی دنبال کردم. هم رنگ روغن کار کردم و هم سیاه قلم. تدریس نقاشی را نیز شروع کردم و شاگردان زیادی داشتم تا اینکه شرایط کرونا پیش آمد. پیرو توجه به نقاشی در سبک رئال، به گرافیک هم علاقه مند شدم و آن را نیز دنبال کردم. در خوشنویسی هم پیش رفتم و چون خیلی به هنر علاقه مند بودم آن را نیز به طور حرفه ای دنبال کردم. البته این را هم بگویم که به دلیل علاقه زیادم به گویندگی در سال های 93 و 94 دوره های حرفه ای فن بیان و گویندگی را نزد مرحوم صدرالدین شجره از اساتید ماندگار و گویدنگان تاریخی ایران گذرانده ام.

  با پیش آمدن اوضاع کرونا چه کردید و با تعطیلی فعالیت های فرهنگی و هنری تان چطور کنار آمدید؟

شرایط کرونا موجب شد که خانم های خانه دار نتوانند خیلی به فعالیت های جنبی و جانبی زندگی شان بپردازند. از آنجایی که خیلی به آشپزی علاقه مند بودم، سعی کردم آن را در خانه خیلی دقیق تر و حرفه ای تر و با رویکردی هنری تر دنبال کنم. کرونا برای خانم های خانه دار ممکن است موجب ملال و تکرار شود اما خانم ها باید توجه کنند که هر کاری که به آن علاقه دارند را می توانند در خانه دنبال کنند. باید آن کار را با «حال» جدید انجام دهند. با کوچکترین چیزها می توان کارهای بزرگی کرد. یک دوخت و دوز ساده و یا یک آشپزی ساده می تواند«حال» انسان را خیلی تغییر دهد. من فکر می کنم اگر هر کاری با علاقه انجام شود نتایج بسیار خوبی برای فرد خواهد داشت. توصیه جدی دارم، خانم های خانه دار از فضای مجازی فاصله بگیرند و دوری کنند. ممکن است به ظاهر سرگرم کننده باشد اما واقعا اینطور نیست. باید تلاش کنند تا از خودشان احساس رضایت کنند.

  در اوقات فراغت با همسرتان به چه کارهایی مشغول می شوید؟

سعی می کنیم با کارهایی هر چند به نظر کوچک بیاید، حالمان را خوب کنیم و اوقات خوشی را بگذرانیم. مثلا با هم آشپزی می کنیم. همسرم به غذاهای مختلف و طعم های جدید خیلی علاقه دارد. ما باهم سعی می کنیم غذاهای جدید را بپزیم و آنها را تجربه کنیم. در پختن غذا با هم همکاری می کنیم. این را هم بگویم که فقط صحبت از آشپزی و غذاهای جدید می شود اصلا گمان نکنید منظور خوراکی های تجملاتی است، به هیچ وجه. با هر آنچه در خانه داریم هم می توانیم آشپزی کنیم. برای مثال چند شب پیش با همکاری هم املت مراکشی تهیه کردیم. واقعا این را فارغ از هر شعاری باید بگویم، برخی ها فکر می کنند در زندگی خانوادگی باید همه چیز فراهم باشد. همه امکاناتی که تصور می کنیم را باید داشته باشیم تا خوشبختی را احساس کنیم؛ در حالی که واقعا اینطور نیست. لزوما نباید همه چیز برای خانواده ها مهیا باشد تا فکر کنند خوشبخت شده اند، اصل زندگی، احساس رضایت شخص است. شاید یخچال و فریزر کسی لبریز و پر باشد، اما ممکن است دل خوش و انگیزه زندگی نداشته باشد. در همین ماجرای آشپزی اگر علاقه و شور زندگی باشد، با چند تخم مرغ و فلفل دلمه ای هم می توان دل خوش داشت. در کنار آشپزی، با همسرم در نظافت منزل همکاری می کنیم. پیاده روی می رویم و گاهی سرگرمی های خانگی مانند پانتومیم (ادابازی) انجام می دهیم و اجازه نمی دهیم ملال زندگی به سراغ مان بیاید.

  در باره توجه به اوقات فراغت چه توصیه ای به خانواده های کارکنان صنعت نفت دارید، خصوصا خانم های متاهل خانه دار؟

رفاه و پول زیادی قاعدتا حال خوب نمی آورد. با خرید لباس و کفش ممکن است اندکی خوش باشیم، اما بدانیم که زودگذر است. خانم های خانه دار کارکنان صنعت نفت تلاش کنند حال خوب را ایجاد کرده و درخودشان ماندگار کنند. بستنی خوردن یا گشتی کوتاه در خیابان های شهر با همسر، شاید به نظر کوچک بیاید اما به هیچ وجه اینطور نیست. یک پیاده روی ساده با همسرتان حال شما را خوب خواهد کرد، اینها شعار نیست ما نعمت این چیزهای به ظاهر ساده را با آمدن کرونا بهتر می توانیم درک کنیم. همه متوجه شده ایم که چقدر می تواند دنیا دنیا بی ارزش باشد هیچ چیز بالاتر از خوب بودن وجود انسان نیست و این خوب بودن است که باقی می ماند. آدمی که به این راحتی با یک ویروس از بین می رود چرا باید موجب ناراحتی و رنج دیگران شود. همه خانم های خانه دار و اعضای خانواده، اول باید برای خودشان خوب باشند در گام بعد برای دیگران، با انتشار حس خوب در خانواده، جامعه هم حس خوب را تجربه کند. ما خودمان باید همیشه حس خوب را به اطرافیان مان تزریق کنیم. همسرم می گوید صبح ها که می خواهد در محل کارش حاضر شود. یک راننده تاکسی است که به همه مسافران سلام می کند، صبح به خیر و روز خوش می گوید. هر کس به نوعی پاسخ او را می دهد، پر شور یا معمولی و یا شاید هم ندهد. همسرم می گوید اولین چیزی که تجربه کرده ام این است که خود آن راننده محترم، حالش خوب است و حس خوب را به همه ارسال می کند، حالا به فراخور، حتی کسی که پاسخ هم نمی ، در معرض حس خوب این شهروند قرار گرفته است. با این روش «حال خوب» مسری می شود.

خانم های خانه دار تلاش کنند علایق شان را کشف کنند و با قدرت و قوت آنها را دنبال کنند. پیگیری علایق امر بسیار مهمی است که با دوری کردن از فضای مجازی بیشتر می شود. خانم های خانه دار نباید به طور مداوم کارهای مورد علاقه شان را رها کنند، تلاش کنند شعر بخوانند. اندکی داستان را دنبال کنند. مطالب مربوط به روان شناسی را پیگیر باشند. باخواندن روان شناسی می توانند برای رشد شخصیت و فکرشان منابع خوبی داشته باشند و البته رفتار خودشان را با همسران شان بهتر کنند و در نهایت کیفیت زندگی شان را افزایش دهند. اگر خانمی بگوید حوصله کتاب خواندن را ندارم و خواندن داستان ها وقت می خواهد، بداند که شعر اینگونه نیست. خواندن یک شعر برای رسیدن به حال خوب، شاید پنج دقیقه بیشتر وقت نبرد. پرسه زنی در فضای مجازی، آنقدر که وقت آنها را می گیرد، چیز مفیدی ندارد.

  شما آثار چه شاعرانی را بیشتر از همه دنبال می کنید و در این باره چه پیشنهادی به مخاطبان دارید؟

شعر مانند آهنگ است و آهنگ کلمات هر شاعری که حال خواننده اش را خوب کند، می توان خواند. ملاک من برای خواندن و دنبال کردن اشعار همین مسئله است اما اگر بخواهم اسامی شاعرانی را بیاورم باید از شهریار، فروغ فرخزاد، خیام، محمدعلی بهمنی و هوشنگ ابتهاج نام ببرم. از هر کدام از شاعران دیگر هم حس خوبی بگیرم، حتما شعرشان را می خوانم و دنبال می کنم. دفترچه ای هم دارم که اشعار بسیار ناب را در آن یادداشت می کنم. توصیه ام به همه خوانندگان هم این است که شعر و شاعری را دنبال کنند و که حس خوبی برای آنها ایجاد می کند.

  شما در هر دو قالب شعر کلاسیک و نو، سروده هایی دارید، کدام شیوه را بیشتر می پسندید؟

شعر کلاسیک فضای دیگری دارد و من به این نوع از شعر که بسیار ارزشمند است و حکمت زندگی در آن جریان دارد، بسیار بیشتر از شعر نو علاقه مند هستم. این نوع از شعر فارسی بسیار عمیق است و قابل مقایسه با شعر نو نیست. اشعار شاعرانی چون، حافظ و مولوی و سعدی و فردوسی را نمی توان با شعر دیگری قیاس کرد. اگر چه به شعر نو علاقه مند هستم اما هر شعری را در این سبک نمی پسندم. حقیقت این است که اصلا برخی از آنها برایم قابل درک نیستند البته که شعر نو در بیان شاعرانی چون فروغ فرخزاد و هوشنگ ابتهاج بسیار خوب است.

  سخن پایانی؟

دنیای شعر و حالِ خوبی که از آن به شما و خانواده تان منتقل می شود را دریابید. آدم های موفق دنبال این نیستند که بدانند چه کاری انجام دهند یا می شود که آن را انجام دهند بلکه آنها آغازگرند. آدم های موفق در زندگی خانوادگی برنامه ریزی های خیلی خیلی بزرگ نمی کنند بلکه در عمل از قدم های کوچک کار خود را آغاز می کنند.کم کم پیش می روند و حال شان خوب می شود.