گپی با یکی از مردان شاعر نفتی خارک و پسر فوتبالیستش

پدر و پسر  از شعر تا فوتبال

علی بهرامی    زیر تیغ آفتاب و در حساس ترین مشاغل در مناطق عملیاتی خارک، یک دنیا نظم و واژه در ذهنش می چرخد. هیچ لحظه ای را نمی تواند بدون شعر سپری کند و آنچنان که می گوید حتی پس از کار سخت در خارک، اگر کار دیگری نداشته باشد. در محافل و شب شعرهای مجازی هم شرکت می کند. امیر کافوری از کارکنان شرکت پایانه های نفتی خارک، با «مشعل» از دنیای ادب و هنر گفته و البته پسرش، آرمان هم که غرق در دنیای فوتبال حرفه ای است، با ما هم کلام شده است. گپ و گفت ما را با این همکار نفتی و پسرش می خوانید.

  از چه زمانی به صنعت نفت آمدید و چطور در پایانه های نفتی خارک مشغول به کار شدید؟

امیر کافوری هستم. از سال 1378 به واسطه یکی از دوستان پدرم وارد صنعت نفت ایران در جزیره خارک شدم؛ البته پدرم در واحد ترابری خارک کار می کردند و هشت سال جنگ را در اینجا مشغول بودند تا اینکه بازنشسته شدند. مرداد سال 1378 به مدت یک سال و نیم در بخش حراست مشغول به کار بودم و پس از آن به اداره صادرات پایانه های خارک رفتم. از سال 1381نیز به صورت قرارداد مدت موقت در پایانه های خارک کار می کنم و از کارکنان اقماری محسوب می شوم و چنانچه می دانید، 14روز کار و 14 روز در خانه هستیم.

  اهل کجا هستید و خانواده تان کجا زندگی می کنند. آنها مشغول به چه کارهایی هستند؟

سال 1350 در آبادان متولد شدم؛ اما پدرم اصالتا بوشهری بود. از سال 1320 به آبادان مهاجرت کرد، یعنی همان سال هایی که شهر آبادان تازه داشت به عنوان یک شهر نفتی پا می گرفت. خانواده ام در شهر بهبهان هستند و من 14روز را کنار خانواده سپری می کنم. همسرم نقاشی واقعگرا را دنبال می کند و اوقات فراغتش با این هنر می گذرد. دو پسر به نام های آرمان و آرمین دارم که هر دو به طور تخصصی و حرفه ای اهل فوتبال هستند. آرمان 17 ساله است و دو سال در صنعت نفت آبادان و همچنین نفت و گاز گچساران بازی می کرد. آرمین هم 12 ساله است و حسابی پیگیر فوتبال. هر دو در هر باشگاهی که بازی کردند، بسیار مورد توجه سرمربی و کادر فنی بوده اند.

  در پایانه های نفتی خارک دقیقا چه کاری انجام می دهید و وظیفه تان چیست؟

در اداره کل صادرات، اپراتور تاسیسات یا همان استادکار تاسیسات هستم. ما نفت خام را صادر می کنیم؛ اداره ما یک اداره کاملا عملیاتی است. این عملیات، مجموعه ای از بارگیری است و ما روی اسکله صادرات نفت مشغولیم. در واقع هر لحظه ای که کشتی پهلو بگیرد، کار ما آغاز می شود، تا زمانی که بارگیری به اتمام برسد و نفتکش یا کشتی به سوی مقصدش حرکت کند. مدرک من دیپلم است و کار صنعتی و استادکاری تاسیسات را به صورت تجربی و در کنار پیشکسوتان آموخته ام.

  چگونه وارد عرصه شعر و شاعری شدید؟

شعر گفتن من اگر چه در خارک ادامه دارد؛ اما از خارک شروع نشد. سال ها پیش، همزمان که دیپلم گرفتم، به طور خیلی ابتدایی شعر می سرودم و کم کم از سال 1374 به بعد، به شعر سپید علاقه مند شدم و سعی کردم در این قالب بیشتر شعر بگویم و مسیر شعرم را تغییر دادم.

  چه تناسبی میان کار شما با شعر و شاعری وجود دارد؟ در محل کار با شعر چه می کنید؟

اتفاقا خیلی ها از من می پرسند که در شرایط سخت کاری چطور به شعر می پردازی؟ یا وقتی در حین کار روی اسکله هستی، با شعر چه می کنی؟ واقعیت آن است که در چنین وضعیتی، اگر شرایطش را داشته باشم، سعی می کنم آنچه به ذهنم رسیده را کاغذ یادداشت کنم و اگر نه، تلاش می کنم در ذهن و خاطرم نگه دارم تا شرایط نوشتن واژه ها پیش بیاید. من معتقدم که شعر، یک الهام درونی است و شعر آمدنی است نه ساختنی و هیچ ربطی به نوع کار و شرایط شغلی شاعر ندارد. شعر و واژ ها ممکن است در هر لحظه و هر جایی دریافت های حسی شما را درگیر کند. بنابراین اگر شاعر، واقعا شاعر باشد، در هر مکان و در هر شرایطی، شعر به او می رسد، حتی در زمان خواب.

  جلساتی هم برای شعر خوانی و ادبیات دارید؟

بله اتفاقا در فضای مجازی، جلسات و محافل شعر برگزار می کنیم. پس از کار روزانه، گاهی از طرف همکاران و دوستان درباره برگزاری یک محفل شعر مجازی اطلاع رسانی می شود و این جلسات را دنبال می کنیم. هر کس شعری می خواند و گاهی نظرها و نقدهایی نیز مطرح می شود.

  برای شاعری به چه چیزهایی احتیاج داریم؟ در محیط کارتان کسی هم اهل شاعری است؟

سرودن شعر، هیچ ارتباطی به مدرک تحصیلی ندارد؛ بلکه شعر باید در نهاد انسان باشد. ضمن احترام، کسانی را می شناسم که دکترای ادبیات فارسی دارند؛ اما شعر نمی گویند و به عکس کسانی هم هستند که مدرک صنعتی دارند و با فلز و سیمان در ارتباطند، اما اهل شعر هستند. هنر و شعر، یک مسأله ذوقی و درونی است. باید مانند یک تابلو به دل بنشیند. ممکن است کسی هم از آن تابلو خوشش نیاید. نگرش ها و دیدگاه ها بسیار متفاوت است، به عنوان مثال، در میان همکاران، کسانی را داریم که با ذوق و سلیقه شخصی، شعر را دنبال می کنند، می آیند و می پرسند و همکارانی را هم داریم که اصلا اهل این فضا نیستند.

  14 روزی که خانه هستید، چه می کنید؟ اوقات فراغتان چطور می گذرد؟

9-8 روز از این دوران استراحت را در حوزه شعر هستم و کارهایم را تبادل می کنم. همچنین همانند بسیاری از خانواده های ایرانی ممکن است به مسافرت برویم، در کنار خانواده، سریال تلویزیونی ببینیم، مهمانی برویم و یا به کارهای خانه رسیدگی کنم.

  به چه شاعرانی علاقه دارید و فکر می کنید کارکنان صنعت نفت و خانواده هایشان چگونه می توانند اهل شعر شوند؟

از بین شاعران کلاسیک به اشعار فردوسی، مولانا و سعدی خیلی علاقه مند هستم و در میان شاعران نیمایی و سپید هم به اشعار شاعرانی چون سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث و شاملو توجه دارم؛ البته به همه پیشنهاد ویژه می دهم حتما اشعار سهراب سپهری را در قالب کتاب هشت بهشت دنبال کنند. واقعیت این است که نمی توان به کسی اصرار کرد که اهل شعر باشد، این مسأله نیاز به پشتوانه فرهنگی دارد. باید کسی اهل فرهنگ و هنر باشد تا اهل شعر هم بشود و سطح برداشت ها از اشعار مختلف، بسیار متفاوت است. خیلی کم پیش می آید که دیدگاه ها درباره یک شعر یکسان باشد.

  آقای کافوری، اگر صحبتی مانده، بفرمایید؟

مجموعه شعرهایم به نام «برای کسی مثل خودم» بزودی به بازار نشر می آید. در اینجا می خواهم بگویم که ذات هنر، مقدس است. در دنیایی از فشارها و سختی ها و فلز و آهن می توانیم با یک شعر، حال خودمان را خوب تر کنیم.

 نمونه شعر امیر کافوری:

 ای آدم ها

و هیچ کس نمی داند

در واپسین نفس

عقربه ها در کدامین ثانیه

سکته می کنند به فرمان مرگ

تا مارش عزایمان نواخته شود

و پیراهن مان نیمه اهتزار

تا فریاد زمانه برخیزد

ای آدم ها، فقط کمی انسان بمانید.

 

خارک، کتیبه حماسه ها

این دریا، همان دریاست

که شاهد بود و گریان

کاتب بود و نالان

نوشت و نوشت، رشادت ها را

اسوه های دیار تاریخ

شعله های مقاوم

آلاله های گمنام را

این دریا همان سرود باران

همان آوای حماسه ها

بر مناره نیلگون عشق

دریا، کتیبه ایمان است

حکاک مردانی از جنس بهشت اند

بر خلیج همیشه نجیب فارس

خارک، تندیس افتخار و ماندگار

 

فوتبال اولویت نخست فرزند نفتی

 آرمان جان، متولد چه سالی هستی و از چه زمانی وارد فوتبال شدی؟

فروردین سال 1383 به دنیا آمدم. از 5 سالگی به مدرسه فوتبال رفتم و از 7 سالگی به طور حرفه ای این رشته ورزشی را دنبال می کنم. فوتبال را از آکادمی فوتبال «پیمان» شروع کردم و تا 12 سالگی آنجا بودم و در بازی های درون شهری، استانی با تیم نونهالان زیر 13 سال ملی پوشان بهبهان همراه بودم و تا 15 سالگی در این تیم بازی می کردم. در یکی از بازی هایی که با یک تیم رامهرمزی داشتیم، آقای سعید شاهوردی، پیشکسوت فوتبال آبادان و تیم صنعت نفت، بین نیمه آمد و مرا به تیم صنعت نفت آبادان دعوت کرد. آن روز، روز تولدم بود و انگار با پا گذاشتن در دنیای حرفه ای فوتبال، دوباره متولد شدم.

  در چه تیم های دیگری بازی کردی و چه تجربه هایی داری؟

تا ابتدای سال 1400 با نوجوانان صنعت نفت قرارداد داشتم تا اینکه به مشکلاتی برای رفت و آمد و نداشتن مکان برخوردم. مدتی را با تیم امید صنعت نفت آبادان بازی کردم. همچنین 4-3ماه در تیم نوجوانان نفت و گاز گچساران مشغول به بازی بودم و در تمرین های تیم امید استقلال خوزستان هم شرکت کردم. پیشنهادهای زیادی برای تیم های مختلف دارم و فعلا مشغول تمرین هستم تا با ارزیابی و مشورت بیشتر، تیم جدیدی را انتخاب کنم.

  در چه پستی بازی می کنی؟ بازیکن و شماره مورد علاقه ات چیست؟

 من هافبک چپ (وینگر چپ) هستم؛ البته با هر دو پا هم می توانم بازی کنم. شماره مورد علاقه من 13 است؛ چون جاسم کرار، بازیکن سابق صنعت نفت آبادان و مورد علاقه من این شماره را می پوشید.

  از شغل پدرت چیزی میدانی؟ تا به حال محل کار ایشان را دیده ای؟

سال 1398 از طرف محل کار پدرم دعوت شدم و به جزیره خارک رفتم. با هماهنگی و همکاری اداره تربیت بدنی در اوج شرجی بودن هوای خارک، بازی های دوستانه ای انجام دادیم. سختی های شغل پدرم را دیدم و گرمای طاقت فرسا و رطوبت شدید هوا را از نزدیک لمس کردم. مسؤولیت پدرم بسیار سنگین و حساس است و به تمرکز بسیار بالایی نیاز دارد و کوچکترین اشتباه در کار آنها، ممکن است خطرات زیادی را ایجاد کند.

  وضعیت درسی ات چطور است؟ غیر از کتاب های درسی و فوتبال به چه حوزه دیگری علاقه مندی و در آن مطالعه می کنی؟ چه آینده شغلی را می خواهی دنبال کنی؟

الان که کلاس یازدهم هستم و در آستانه برگزاری امتحانات پایان سال به صورت مجازی. درسم خوب است و خودم و خانواده ام راضی هستیم و من بیشتر از هر چیز به درس تاریخ علاقه دارم. تاریخ و تمدن ایران را بسیار دوست دارم و همیشه بهترین نمره ها را از درس تاریخ گرفته ام و در این حوزه مطالعه می کنم. بعد از اینکه دیپلم بگیرم، قطعا روی فوتبال متمرکز می شوم و بیش از هر چیز این رشته را دنبال خواهم کرد. اگر در این رشته ورزشی متوقف شدم، دوست دارم در رشته حقوق و برای وکالت درس بخوانم؛ اما اولویت من پیش از درس و دانشگاه، فوتبال است.

  اوقات فراغت چگونه می گذرد و فکر می کنی خانواده چه تاثیری بر موفقیت های فوتبالی تو داشتند؟

اوقات فراغت من هم با فوتبال می گذرد و این رشته را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهم. در دنیای مجازی هم اخبار فوتبال را دنبال می کنم و البته گاهی با دوستانم به گردش می روم؛ اما می دانم که دوستی بهتر از خانواده نیست. هر اتفاقی برایم پیش بیاید، با خانواده در میان می گذارم. در مدتی که فوتبال بازی می کنم، پدر و مادرم زحمات زیادی برای من کشیده اند. پدرم مانند کوه پشت من بوده است. او هم در جوانی فوتبال بازی می کرد و همیشه نکات اخلاقی و فرهنگی زیادی به من آموخته است. راه و چاه زندگی را از خانواده ام آموخته ام و سعی می کنم با کسب موفقیت، زحماتشان را تا حدی جبران کنم.