آنچه کارکنان به آن نياز دارند
محيط کار دوست داشتني من!

مشعل   امروزه در بسياري از کشورهاي پيشرفته و صنعتي دنيا اين باور وجود دارد که براي افزايش بهرهوري و سود بيشتر، راهي جز توجه به سلامت جسمي، رواني و رفاه نيروي کار وجود ندارد؛ اهميت دادن به انسان به عنوان مهم ترين منبع توليد و کار در جامعه، متخصصان حوزه سلامت را برآن داشته است تا به ابعاد سلامت روان در کنار سلامت جسم نيز بپردازند  بهداشت روان در حقيقت دربردارنده نوع نگاه ما به خودمان، زندگي و افرادي است که آنان را ميشناسيم و به آنها علاقهمنديم؛ گاهي شناخت بهترين راه براي ايجاد آرامش رواني، دشوار است و متوجه رفتارهايي ميشويم که ما را متحير يا دلخور ميکند و يا حتي ميترساند، افراد ساعاتي طولاني در محيط کار حضور دارند و به همين دليل، بهداشت رواني در محيط کار از اهميت بسياري برخوردار است و يک محيط کاري سالم ميتواند تامين کننده آن باشد.  وقتي از سلامت کارکنان در محيط کار سخن گفته ميشود، بيشتر عوامل جسمي و فيزيکي همچون آلودگيهاي محيط کار و شرايط محيطي مانند نور، گرمايش و سرمايش به ذهن ميرسد؛ اما دسته ديگري از عوامل نيز وجود دارد که بر بهداشت رواني شاغلان تاثير به سزايي دارد؛ در گزارش پيش رو با مقوله بهداشت رواني در محيط کار و عوامل تاثيرگذار بر آن آشنا خواهيم شد.
  بهداشت رواني در محيط کار
بهداشت رواني در محيط کار يعني مقاومت در مقابل پيدايش مشکلات رواني و اختلالات رفتاري در کارکنان يک مجموعه و سالم سازي فضاي رواني کار، به نحوي که هيچ يک از کارکنان مجموعه به دليل عوامل موجود در آن دچار اختلال رواني نشوند؛ همه کارکنان از اين که در آن مجموعه مشغول به کار هستند، احساس رضايت کنند و علاقه مند باشند کار خود را در آنجا ادامه دهند؛ هر يک از کارکنان سازمان درباره خود، مافوق، همکاران خود و به طور کلي نسبت به جهان اطراف و به خصوص به جايگاه خود در مجموعه کاريشان احساس مثبتي داشته باشند. طولاني شدن استرس و فشارهاي کاري در نهايت به فرسودگي رواني فرد منجر خواهد شد؛ عوامل مختلفي از تبعيضها، استرسها، سبک زندگي، مديران و... در ايجاد سلامت رواني در محيط کار موثرند که يک به يک به معرفي آنها ميپردازيم.
نقش کارفرمايان در سلامت رواني کارکنان
يکي از مهمترين وظايف کارفرماها فراهم کردن محيط کار سالم و ايجاد شرايط رواني مناسب براي فعاليت کارمندان و کارگران است. محيط کاري بايد عاري از هر گونه سر و صداي اضافه، تابش نور آزاردهنده، گرد و غبار، آلايندههاي شيميايي، آلودگيهاي ميکروبي، ويروسي، قارچي، آلودگي ارگونوميک و تجهيزات غيراستاندارد مورد استفاده در محل کار باشد. در عين حال کارفرما بايد عدالت در کار را رعايت و از وارد کردن فشارهاي استرس زا مثل کاهش حقوق به کارگر و کارمند يا توهين و تحقير آنها خودداري کند که اين کارها نه تنها باعث افزايش فعاليت و بهرهوري در آنان نميشود، بلکه کاهش انگيزه در آنان را نيز به همراه خواهد داشت. اين وظيفه کارفرمايان است که آئين نامههاي مرتبط با سلامت کارگران و کارمندان را به آنها ابلاغ کنند، اما متاسفانه برخي افراد که در مشاغل خطرناک نظير کار در صنعت ساختمان فعاليت ميکنند، با وجود تاکيد کارفرما حاضر به استفاده از لباس و تجهيزات ايمني نيستند و توجه نکردن به اين موضوع ساده باعث بروز حوادث متعدد و حتي مرگ آنها شده است. نيروي کار يک مقدمه براي توليد است که به ارزش افزوده کالا کمک ميکند. در اين ميان اگر مقوله سلامت روان در محيط کار را ارتقا دهيم، هم به حفظ سلامت نيروهاي کار کمک ميکند و هم کالاي باکيفيت تري در محيطهاي کاري عاري از تنش توليد خواهد شد. در ارتقاي سلامت محيط کار نيازمند يک حرکت همگاني در محيط کار هستيم. تا زماني که به خودآگاهي دست پيدا نکنيم، قادر نخواهيم بود امنيت جسمي و رواني خود به عنوان کارفرما و ساير افراد را به عنوان کارگر و کارمند تامين کنيم.
تبعيض و نقض حقوق ديگران
 تبعيض وضعيتي است که در جامعه نامطلوب تلقي و به دنبال آن فرد کم ارزش شمرده شده و هويت او مخدوش ميشود و در معرض پيشداوري، انزوا و محروميت از بسياري حقوق اجتماعي قرار ميگيرد. امروزه در بسياري از کشورهاي دنيا که باور قلبي به عدالت به وجود آمده است، در زمينه کاهش تبعيض شهروندان و کارکنان در محيطهاي کاري اقدام عملي انجام ميدهند. تبعيض در سطح جهاني، فقط يک مسئله فرهنگي نيست، بلکه در محيطهاي کاري از اهميت خاصي برخوردار است و بسياري از کارکنان که از مشکلات سلامت روان رنج ميبرند، با آن روبهرو هستند. تبعيض، نقض حقوق ديگران و برچسبزني در هر محيطي مانعي جدي براي داشتن سلامت رواني مناسب است. محيط کار نيز از اين قاعده مستثنا نيست. تبعيض، سم مهلکي براي يک مجموعه کاري به شمار ميآيد و زمينه ساز بروز بسياري از مشکلات رواني است. ترس ازدست دادن شغل، نداشتن ارتقاي شغلي، مشارکت نداشتن همکاران در کارهاي تيمي و تمسخر از سوي همکاران، ميتواند آسيب جدي به بهداشت رواني فرد وارد کند.
استرسهاي محيط کار
همه مشاغل حتي مشاغلي که ظاهري آسان دارند، داراي لحظاتي نفس گير و پرتنش و مسئوليتآور هستند. طولاني شدن استرسهاي شغلي و فشارهاي کاري در نهايت به خستگي شديد و فرسودگي رواني فرد منجر خواهد شد؛ افزايش غيبت از کار، کاهش ميزان بهرهوري در کار، کاهش رضايت شغلي و تمايل به ترک کار، افزايش حوادث و تصادفات محيط و افزايش هزينههاي مستقيم و غيرمستقيم، از پيامدهاي سازماني استرسهاي شغلي است، اين مقوله همچنين اختلالات رواني مانند افسردگي و اضطراب، افزايش رفتارهاي پرخطر مثل افزايش مصرف سيگار، الکل و سوء مصرف مواد، اختلالات خواب، اختلالات عملکرد جسمي و مشکلات خانوادگي را به دنبال خواهد داشت. از ديگر عوامل موثر بر استرس، ميتوان حجم کاري بالا همراه با وارد کردن فشار از سوي مديران، ضعف مديريتي و سازماني و عملکرد ضعيف مديريت، تغييرات مديريتي و سازماني، اعمال خشونت، رفتار توهين آميز و برچسب زدن به کارکنان، تبعيض قائل شدن بين کارکنان و کاهش يافتن حقوق و مزايا و اضافه کار نام برد.

توصيههايي به مديران
کارهاي اضافه را کم کنيد؛ اصلاح و بهبود فرايندهاي کاري، راهکاري مناسب براي جلوگيري از کارهاي اضافه و دوباره کاري است. در اين زمينه با کارکنان خود مشورت کنيد؛ به کارکنان خود اجازه و فرصت «نه گفتن» براي انجام اضافه کاري بدهيد، به شرطي که وقفه اي در کارهاي مجموعه به وجود نيايد؛ کارکنان خود را بر سر دو راهي «کار يا زندگي» قرار ندهيد. نبايد کارکنان را براي انتخاب بين پيشرفت شغلي و رسيدگي به خانواده تحت فشار بگذاريد، يا اين که آنها را وادار کنيد از ادامه تحصيل صرف نظر کنند. بلکه بايد راهکارها و شاخصهاي ارتقاي شغلي به نحوي طراحي شود که به زندگي خصوصي کارکنان صدمه اي وارد نکند؛ مثلا اگر انجام برخي امور در خانه ممکن است و فرد ترجيح ميدهد در منزل وظايف خود را انجام دهد، بتواند به جاي اجبار به ماندن در محل کار و اضافه کاري، در خانه به امور کاري خود رسيدگي کند؛ ماموريتها و شيفتهاي خارج از ساعت کاري را به حداقل برسانيد.
توصيههايي به کارکنان
در ساعات کاري به ذهن خود استراحت دهيد. نفس عميق، بلند شدن از پشت ميز و قدري راه رفتن و صحبت کردن با همکاران مثبت، نمونههايي از استراحت است؛ به درخواستهاي غيرمنطقي مانند اضافه کاريهاي زياد، محترمانه «نه» بگوييد؛ تلاش کنيد کار را کمتر به خانه ببريد. در صورت مجبور بودن به اين کار، بايد زمان خاصي را به آن اختصاص دهيد؛ براي مثال زماني که فرزندان به خواب رفتند؛ استانداردهاي معقولي براي خود در نظر بگيريد و از خود انتظارات کمال گرايانه در انجام کارها نداشته باشيد.
تعادل بين کار و زندگي
زماني که افراد احساس کنند نقشهاي مختلف آنها در محيط کار و خانواده با يکديگر تداخل دارند و حتي مزاحم يکديگر هستند، بين کار و زندگي خود احساس تعارض ميکنند. احساس تعارض بين کار و خانواده، علاوه بر آسيب به کارکرد شخص در محيط کار و خانه، بر سلامت رواني وي تاثير ميگذارد. نبود تعادل بين نقشهاي فرد در خانواده و محيط کار در صورت تداوم، بهداشت رواني فرد را به خطر انداخته و موجب کاهش کارايي، احساس درماندگي، کاهش رضايت شغلي و کاهش تعهد شغلي ميشود.

گپي با محسن حسن زاده، کارمند شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت منطقه فارس درباره ترک سيگار
 خداحافظي با هيولاي کشنده

آقاي حسنزاده  ابتدا شرح مختصري از بيوگرافي خود را براي آشنايي بيشتر خوانندگان بيان کنيد.
محسن حسنزاده، هستم  متولدسال 1385. در سال 1379 به لطف خدا در شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت منطقه فارس به عنوان نيروي ترابري مشغول به کار شدم.

چندسال سيگار مصرف ميکرديد و وضعيت شما در آن دوره چگونه بود؟
حدود پانزده سال به صورت افراطي سيگار مصرف ميكردم؛ به طوري که تمام زندگيام را تحتالشعاع قرار داده بود. بدون مصرف سيگار حوصله انجام کارهاي روزمره را نداشتم و به مرور زمان در مقابل اين هيولاي قدرتمند، احساس ناتواني ميکردم. هرزمان که تصميم به ترک ميگرفتم، با شکست روبهرو ميشدم، چون به نظر من سختترين کار دنيا ترک سيگار بود (سيگاريها دقيقا متوجه منظور من ميشوند) اعتماد به نفسم را در مقابل قطع مصرف کاملا از دست داده بودم، اما در گوشه ذهنم به ترک سيگار فکر ميکردم.

چه عاملي باعث شد که تصميم به ترک سيگار گرفتيد؟
 از نظر جسمي دندانهايم را که ميديدم، احساس سرخوردگي و نااميدي ميکردم. ميديدم که دارم با دست خودم، خودم را نابود ميکنم و احساس گناه و خجالت ميکردم. دلم به حال شخصيتم ميسوخت و همين احساسهاي بد باعث شد که تصميم به ترک بگيرم.هرچند بارها شکست خوردم اما زماني که دعا کردم و از خداي بزرگ کمک گرفتم، کم کم قدرت لازم براي قطع در درونم به وجود آمد و به لطف خدا حدود2 سال است که سيگار مصرف نميکنم.

از اينکه ديگر سيگار نميکشيد، چه احساسي داريد؟
اکنون آن احساسهاي ناخوشايند، به احساسهاي خوب و رضايت از قطع مصرف تبديل شده و ديد خانواده ام به من تغيير كرده و اعتمادشان به من بيشتر شده است. به طور کلي با ترک سيگار، حس بويايي و چشايي تغيير ميکند و جهان، رنگ و بوي تازه اي به خود ميگيرد.من پس از ترك، احساس مي كنم از نظر جسمي و روحي و رواني سرزندهتر شدهام؛  ديگر بوي بد سيگار نميدهم و آرامش نسبي وارد زندگي ام شده است.

چه توصيهاي براي افرادي که هنوز سيگار را ترک نکردهاند، داريد؟
توصيه من به افراد سيگاري اين است که خواستن، توانستن است، اما به همراه دانستن. آگاهي از زيانهاي جسمي، روحي، اجتماعي و خانوادگي سيگار، ميتواند به اراده ترک کردن کمک کند. اين که والدين در خانواده، الگوي رفتاري فرزندان هستند و معمولا همه پدر و مادرها دوست دارند فرزندانشان از اين مسائل دور باشند؛ بنابراين بايد الگوهاي خوبي براي آنها باشيم تا انتظاراتمان بيشتر با واقعيت مطابقت داشته باشد.

آيا زماني که تصميم به ترک گرفتيد، جايگزيني براي سيگار داشتيد يا يکدفعه ترک کرديد؟
براي جايگزين مواد مصرفي من هيچ چيز را توصيه نميکنم، چون خودم خيلي از آنها را جايگزين کردم که هيچکدام جواب نداد. مثلا آدامس ترک سيگار، قليان برازجاني، قليان ميوه اي، ناس و الکترو اسموک كه بعضي از اين جايگزينها دست كمي از سيگار ندارند.

بعد از ترک چه راههايي را براي فکر نکردن به سيگار تجربه کرديد؟
براي ترک اول دعا و طلب کمک از خداوند و بعد تمركز روي افکار و بعد كمك گرفتن از شخص يا اشخاص قابل اعتماد. به عنوان تجربه شخصي، خود من بعد از چند تلاش ناموفق براي ترك، با كمك گرفتن از انجمنهاي ترك سيگار بالاخره توانستم غول سيگار را شكست دهم. چون در آنجا ميتوانستم احساسها و افكار خودم را بيان کنم و اين كمك مي كرد تا تسليم افکار وسوسه آلود نشوم و به جاي آن تا چند روز از تنقلات مثل کشک، آدامس، شکلات، تخمه و آب خنک که واقعا جوابگو است، استفاده ميكردم.

در پايان اگر صحبتي داريد بفرماييد.
از نظر من سيگار، کشندهترين مواد مخدر دنياست و با استفاده از تجربيات ديگران و با اراده و همت ميتوان آن را کنار گذاشت. من بعد از ترک سيگار احساس خوبي دارم و اميدوارم همه سيگاريها اين حس خوب را تجربه کنند.