با مشکلاتی که یک مدیر پروژه در یک منطقه ویژه دارد، همراه شویم
خشت    اول  پروژه را درست بگذاريم

گفتوگو با سید محمدحسین بازگشا، مدیر پروژه نمکگیرهای   برقی اهواز، آسماری و مارون
مشعل  محمد رفيعي   در اجراي هر پروژه بخش مهم کار را که شايد در نگاه اول به چشم نيايد، مدير پروژه انجام ميدهد؛ فردي که بايد علم همه نکات ريز و درشت کار اعم از فني و غير فني را داشته باشد، ناظرانش را بدرستي انتخاب کند، به کار سرکشي کرده و تمامي مراحل اجرا را بدقت زير نظر گرفته و بررسي کند. بخصوص اگر در منطقه اقليمي سخت و طاقتفرسايي چون بيابانهاي حومه اهواز هم باشد.   بازگشا، يکي از آن مدير پروژههايي است که هم مديرانش، هم مهندسان زير دستش و هم پيمانکارانش دوستش دارند و به شيوه مديريتش احترام ميگذارند؛ فردي که در طول يک روز کاري گاه به يونيتهايي با فاصله حدود 100 کيلومتر از هم سرکشي و اجراي پروژههايش را بررسي ميکند. در اين گفتوگو با روند کار يک مدير پروژه بيشتر آشنا ميشويم.
 
يک مدير پروژه در بخش نمکزدايي مجموعه شرکت نفت و گاز کارون و مارون در مناطق نفتخيز جنوب براي تداوم  حفظ و افزايش توليد و کيفيت آن چه مشکلاتي دارد؟
 خيلي مهم است که مجموعه اي که در حيطه يک مدير و در کار من به عنوان مدير پروژه مشغول فعاليت هستند، درک درستي از شرايط داشته باشند. يعني هم مديران و هم کارکنان. ديگر اينکه آزادي عمل داشته باشند. آزادي عمل براي اينکه فرد بتواند تصميم گيري کرده و کار خود را پيش ببرد. خوشبختانه در پروژههاي نمک زدايي، علي ابدالي  لرکي در طرح احداث و توسعه واحدهاي نمکزدايي در مناطق نفت خيز جنوب فردي جسور و ريسک پذير است و آزادي عملي را که من مدير پروژه نياز دارم، به من ميدهد. بنابراين من و همکارانم در آزادي عمل، براي تصميم گيريهاي مهم مشکلي نداريم. مشکل اصلي مدير پروژه، در ارتباط با کننده کار است؛ يعني پيمانکاراني که انتخاب ميشوند تا پروژه را اجرا کنند.
 
 ديوار پيمانکاران کوتاه است يا واقعا مشکلاتي وجود دارد؟
 اين اشکالهاي ذاتي بحث پيمان است و ربطي به پيمانکار نوعي ندارد. شما يک مبلغ داريد و يک بازه زماني. برآورد مبلغ و بازه زماني در پيمانهاي ما متاسفانه داراي يک ايراد ذاتي است. يعني محاسبات ما براساس يک سري جداول از پيش مشخص است که با علم روز دنيا فاصله زيادي دارد، ضمن اينکه در قوانين ما هنوز آن پيمانکاري که پايينترين قيمت را پيشنهاد دهد، برنده مناقصه ميشود، در صورتي که در دنيا يک قيمت واقعي وجود دارد که نميتوان پيشنهاد کمتر از آن داد و منطقي نيست. در حالي که در پروژههاي شخص بنده، گاه پيش آمده که پيمانکار تا 40 درصد زير قيمت برآورد پيشنهاد داده و برنده شده است! خب، خيلي واضح است که نميتواند کار را انجام دهد يا بدرستي انجام دهد. حالا دو مشکل ديگر هم اضافه ميشود؛ اگر من کارفرما آن مناقصه را قبول کنم و وارد قرارداد شوم، خودم را در بحث برآورد قيمت زير سوال بردهام. اگر بپذيرم که با 40 درصد زير برآورد من، يک پيمان بسته شود، پس بايد بپذيرم که برآورد من 40 درصد خطا داشته است! مشکل دوم هم اين است که اگر من بپذيرم و با اين قيمت پيشنهادي وارد قرارداد شوم، بايد تمامي ريسکها و آسيبهاي قطعي را که پيمانکار در اجرا به پروژه وارد ميکند نيز بپذيرم. در بخش ارزيابي کيفي نيز که در دست مناقصه گزار است، باز ضعفهايي وجود دارد که باعث ميشود در اغلب اوقات آن پيمانکاري که برنده ميشود، قويترين اجراکننده پروژه ما نباشد. اين البته در پروژههاي خاص و تکنولوژيک مانند نصب desalter بيشتر خود را نمايان ميکند. پس قضيه خشت اول و معمار است. وقتي قيمت برآوردي و همچنين قيمت پيمانکار برنده درست نباشد و ارزيابي کيفي هم بدرستي انجام نشود، مشکلات ريز و درشتي خواهيم داشت که نميتوان آنها را شمرد.

    نيروي کار يک مدير پروژه چه خصوصياتي بايد داشته باشد که از بار مشکلات بکاهد؟
نيروي انساني، مهمترين رکن کار ماست. بحث در اينجا تربيت نيروي انساني است. من به عنوان مدير پروژه، چقدر براي اين کار تربيت شدهام؟ يک مهندس ناظر کارش بشدت علمي است. امروز هر فارغالتحصيل رشته مهندسي از دانشگاه را در سمت مهندس ناظر قرار ميدهيم، در حالي که مهندس ناظر بودن، وراي مهندس بودن است. مهندس ناظر بودن يک تخصص است. ناظر بايد به همه استانداردهاي لازم مسلط باشد و قوانين را بداند. فقط داشتن مدرک مکانيک يا سيويل، مهندس ناظر نميسازد. امروز هنوز نيروي انساني ما براي نظارت پروژه و مديريت پروژه بر اساس يک منطق علمي و عملي تربيت نميشوند؛ اگرچه بخشهاي آموزشي مجموعه وزارت نفت بويژه مناطق نفتخيزجنوب در سالهاي اخير تلاش زيادي در اين زمينه ميکنند و دورههاي متعدد علمي در زمينه استانداردها و دورههاي فني برگزار ميکنند، اما هنوز براي تربيت نيروي انساني و بهکارگيري نيرو در جاي خودش کماکان ضعف داريم.

 تجربيات شغلي شما چيست؟
 من خيلي جاها کار کردهام. نفر تعميرات بودم، در سکوهاي دريايي کار کردم، در سيستمهاي کنترل، ابزار دقيق، امور قراردادها و مهندسي ابزار دقيق طرحهاي نفت و گاز کار کردم و امروز در بخش اجرا هستم.

 به جنبه منفي نيروي انساني موجود اشاره کرديد. جنبه مثبت آن در بخشهايي که شما حضور داريد، چيست؟
 آن ضعفها را بايد در کنار پروژههاي تمام شده ديد. بخش مثبت را اين گونه ببينيد که تمامي پروژهها را همين نيروي انساني موجود به اجرا در ميآورند. عشق و علاقهاي که نيروهاي انساني امروز دارند، بسيار عجيب است! با تحصيلات بالا و حقوق کم، چنان عشقي به کارشان دارند که به ضعفها ميچربد.

شما به عنوان يک مدير پروژه که به سرکشيهاي مداوم و پاي کار بودن معروف هستيد، در اين اقليم خاص و سخت خوزستان، در ميان آلودگيهاي مختلف اقليمي و صنعتي از گردوخاک گرفته تا گوگرد وآمونياک اگر بخواهيد سختي کارتان را براي يک تهراني يا شمالي يا خراساني تعريف کنيد، چگونه شرح ميدهيد؟
 -دقت کنيد، من و همه همکارانم در شهر اهواز تنها نيستيم، همه با خانوادههايمان هستيم. همسر، فرزند، پدر، مادر، خواهر و برادر همه در اين آب و هوا زندگي ميکنيم. آن چيزي که ما را سرپا نگه داشته تا به کارمان ادامه دهيم، فقط و فقط عشق  به کاري است که ميکنيم. وگرنه همه ما ميتوانيم کار و زندگيمان را به جاهاي ديگر انتقال دهيم. جالب است بيشتر افراد مثلا ترجيح ميدهند از شهري مثل اميديه کمکم به اهواز و از اهواز به تهران نقل مکان کنند و انتقالي بگيرند. من برعکس کارم را اساسا در تهران آغاز کردم. بعد به اهواز آمدم. همين الان دوست دارم بروم به شهري مثل اميديه يا مسجد سليمان براي کار. خلاصه عشق به کار ما را در اينجا نگهداشته، وگرنه در اهواز به دليل وجود تعداد زياد يونيت نفتي در اطراف شهر، آلودگيهاي دائمي ناشي از گردو غبار و گرماي شديد هوا در بيشتر روزهاي سال، زندگي معنايي ندارد.   ما در شهري زندگي ميکنيم با مردمي که عاشق باران هستند و در عين حال وحشت دارند که باران ببارد و اسيدي باشد! که در اين مواقع بيمارستانهاي شهر در شرايط بحراني قرار ميگيرند!

اين شرايط بد اقليمي چه انتظاري در شما ايجاد ميکند؟
 انتظار همه ما اين است که در تدوين و تعيين همه موارد قانوني از حقوق و مزاياي شغلي تا بازنشستگي، تعيين ميزان سهميه مصرفي بنزين، قيمت انرژي مصرفي مان و هر آنچه در شکل زندگي و بازده کاريمان تاثير ميگذارد، تفاوت ما را با مردم ديگر مناطق، که سختيهاي ما را ندارند، لحاظ کنند. همين. اين يعني من ميتوانم در آن شرايط به دليل سختي کارم در منطقه بد آب و هوا، دست کم يک مسافرت کوتاه و مختصر در سال به يک جاي خوش آب و هوا داشته باشم.  

 


«مشعل» پای صحبت های دو نفر از کارگران شاغل و بازنشسته  صنعت نفت نشست
پس از بازنشستگي، ما را ببينيد

مشعل  طرح طبقه بندي مشاغل در ايران براي اولين بار در شرکت ملي نفت ايران اجرا شد و از آنجا که سازمان امور کارکنان صنعت نفت از سوي متخصصان انگليسي اداره ميشد، اين سازمان قبل از سازمانهاي ديگر در ايران، از اين روش پرسنلي استفاده کرد. در سال 1334 پس از تصويب قرارداد فروش نفت و گاز، مسئولان شرکت ملي نفت ايران با توجه به ضرورت پيشرفت اساسي در مورد صنعت نفت، خط مشي نويني که بر مبناي پيشرفت امور هر شرکت است، اتخاذ کردند.  منظور اصلي از اتخاذ اين تصميم اين بود که ارزش يکايک مشاغل و کارکنان تعيين شود. از اين رو به منظور اجراي عدالت نسبي در مورد کارکنان و هيئت رئيسه صنعت نفت مقرر شد براي هر شغل و انجام دهنده آن در سازمان، ارزش قابل تبديل به پول معين شود، ضمن اين که براي هر شغلي از افراد واجد شرايط استفاده شود، بنابراين براي ارزشيابي مشاغل و پرداخت حقوق و دستمزد در اين سازمان، از سيستم امتيازي استفاده شد.    کارگران تا زماني که در خدمت صنعت نفت هستند، ميتوانند از خدمات و امتيازات طرح طبقهبندي مشاغل استفاده کنند، اما در دوران بازنشستگي اين امر ممکن نيست، از اين رو بازنشستگان تقاضا دارند در دوران بازنشستگي بتوانند از خدمات رفاهي و درماني نفت نيز استفاده کنند. يکي از اين افراد، امامي سلوچ است که 36 سال سابقه کار دارد. او ميگويد: سال 63 در آتش نشاني پالايشگاه تهران مشغول به کار شدم و قبل از وارد شدن به صنعت نفت در سال 61 به صورت داوطلب همراه با بسيج شيراز به جبهه اعزام و در عمليات فتح المبين مجروح شدم. امامي سلوچ به چگونگي ورودش به نفت ميپردازد و با اشاره به خاطرات آن دوران ادامه ميدهد: برادرم در پالايشگاه تهران کار ميکرد و به من گفت که در آنجا آتش نشان ميخواهند که در کنار 60 تا 70 نفر داوطلب تاسيسات نفتي، بعد از پشت سر گذاشتن 45 روز دوره، در سال 63 جذب شدم؛ چون در اين پالايشگاه تاسيسات نفتي وجود داشت، مورد بمباران قرار ميگرفت. در يکي از روزها که براي اطفاي حريق 21 شمالي به همراه يکي ديگر از آتشنشانان رفته بوديم، از دور شنيديم که کسي ميگفت سوخت سوخت؛ اما چيزي ديده نميشد. بعد از خاموش کردن آتش متوجه شديم که يکي از کارکنان آن قسمت در اتاقش بوده و کامل سوخته است. همچنين شهيد احمد شيريني در آتش سوزي پالايشگاه اراک دچار 60 تا 70 درصد سوختگي شد و وقتي براي درمان به انگليس رفت، در همان جا شهيد شد. بر اثر اين اتفاق 5-4 نفر از کارمندان آتش نشاني نيز مجروح شدند.  او ميافزايد: در دوران خدمت، خدمات زيادي انجام ميدادم، اما کمترين حقوق را ميگرفتم، چون در رسته کارگري قرار داشتم، از اين رو براي دفاع از حقوق خودم و ديگر کارگران، مسئوليت پيگيري و درخواست اجراي طرح طبقه بندي مشاغل را از وزارت نفت به عهده گرفتم؛ زيرا کمترين حقوق را ميگرفتيم و در پايان سال نيز عيدي کمي به ما تعلق ميگرفت، تا اينکه در دهه 70 رئيس پالايشگاه تهران، نامهاي به اداره تنظيم مقررات مبني بر درنظر گرفتن بن کمک هزينه نوشت و در هيئت مديره نيز تصويب شد که اکنون به حدود 300 هزار تومان رسيده است.  امامي سلوچ درخواست ميکند که سنوات و حق بازنشستگي کارگران مانند کارمندان باشد. هزينه درمان کارگران جانباز صنعت نفت رايگان است، اما بعد از بازنشستگي امکان استفاده از تسهيلات بيمارستان صنعت نفت وجود ندارد و تنها ميتوانيم از بيمارستانهاي طرف قرار داد تامين اجتماعي استفاده کنيم. اين در حالي است که خانوادههاي شهداي نفت نميتوانند به صورت رايگان از خدمات بيمارستان نفت استفاده کنند و اين درخواست را داريم تا جانبازان نيز مانند شهدا بتوانند از اين تسهيلات استفاده کنند.

طبقه بندي مشاغل
يکي ديگر از کساني که پيگير اجراي طرح طبقه بندي مشاغل بوده، سيد عيسي عابديني است که 3 خرداد 90 از انبار نفت ري بازنشسته شده است.  او ميگويد: 33 سال سابقه کار در انبار نفت ري دارم و 6 ماه است که بازنشسته شدهام. از سال 85 تا 90 نماينده کل کارگران صنعت نفت در اجراي طرح طبقه بندي مشاغل بودم. يکي از مشکلات کارگران بازنشسته نفت اين است که در دوران بازنشستگي با نفت بيگانه ميشوند و نميتوانند از خدمات درماني و رفاهي آن استفاده کنند. اين در حالي است که تامين اجتماعي با همين قراردادهاي جديد به عنوان بيمه تکميلي با 50 درمانگاه طرف قرارداد است و شرکت نفت نيز ميتواند اين کمک و مساعدت را به کارگران بازنشسته انجام دهد. به گفته عابديني، کارمندان بازنشسته ميتوانند از خدمات درماني و رفاهي نفت استفاده کنند، اما اين شرايط شامل حال کارگران نميشود، در حالي که کار ما بسيار سختتر از کارمندان است، زيرا هر روز براي اندازهگيري 6 تا 7 مخزن 120 پله را بالا ميرفتيم، در حالي که به کارمندان حق ارتفاع ميدادند؛ اما به ما نه.  او در ادامه به سختيهاي کارش اشاره ميکند و ميگويد: سختي کار ما زياد بود و گاهي اوقات در فصل زمستان، برف و يخبندان به قدري بود که به دليل لغزندگي پلهها، کفش آهني خود را در ميآورديم و با جوراب پلهها را بالا ميرفتيم، در حالي که کولهاي حاوي دستکش، دستگاه اندازهگيري، چراغ قوه و متر را در سرماي منفي 15 تا 16 درجه براي اندازهگيري مخازن حمل ميکرديم و وقتي به اتاق استراحت بر ميگشتيم 2 ساعت طول ميکشيد تا سرما از بدنمان بيرون برود و اين کار در شب 2 تا 3 بار تکرار ميشد.  عابديني به تعريف چند خاطره تلخ از دوران کاري خود ميپردازد و ادامه ميدهد: يکي از کارگران در سال 60 کارت عروسي خود را آورده بود تا همکارانش را به اين مراسم دعوت کند؛ چون در آن روز نيرويي نداشتيم، خود براي اندازهگيري از مخزن بالا رفت و به دليل اصطکاکي که در راه پيش آمد، آتش گرفت و تا نيروي آتشنشاني برسد، در آتش سوخت. هميشه به ما ميگويند که نکات ايمني را رعايت کنيم، سيم ارت را ببنديم، کلاه ايمني بر سر داشته باشيم و راننده بايد ماشين را خاموش کرده و پشت فرمان نباشد. همچنين در سال 85 يا 86 يکي از کارگران که ميخواست به زيارت امام رضا(ع) برود، براي خداحافظي آمده بود، اما وقتي براي اندازهگيري رفته بود، زير چرخهاي کاميون جان خود را از دست داد. او در پايان از وزير و مسئولان صنعت نفت در خواست ميکند که تمهيداتي انديشيده شود تا کارگران بازنشسته اين صنعت نيز بتوانند از خدمات درماني و رفاهي استفاده کنند.