نگاهی به فضایل و ویژگی های معرفتی حضرت ام البنین

بانوی کرامت و شجاعت

اگر بخواهیم ویژگی برجسته شخصیتی و معرفتی حضرت ام البنین را یاد كنیم، باید آن را در وفاداری ایشان به اسلام و خاندان عترت بجوییم. فاطمه بنت حزام، مکنّی به حضرت ام البنین، نمونه ای از زنان انسان پرور و برجسته به شمار می آید. ایشان زنی شایسته، همسری آگاه و مادری آموزگار و نمونه بود. حضرت ام البنین بامعرفتی كه به مقام اهل بیت علیهم السلام داشت، فرزندانی را در دامان خود پرورش داد كه به مفاهیمی همچون ایثار، وفا و فداكاری معنا بخشیدند. به گونه ای كه نام حضرت عباس(ع)  را بدون نام مادرش حضرت ام البنین نمی توان در ذهن تصویر كرد. آری، نام حضرت ام البنین، خلاصه ادب، گذشت، فداكاری، غیرت، محبت و ولایت پذیری است. آنچه در ادامه می خوانید، تنها بخشی از ویژگی ها و نکاتی است درباره این بانوی گرامی و شایسته تاریخ اسلام و تشیع.  بی تردید، در عصر حاضر كه غرب با بیان الگوهای نامناسب و مبتذل می کوشد فرهنگ منحط خود را گسترش دهد و زنان و مادران ما را تحت تأثیر قرار دهد، مسئولیت ما در معرفی الگوهایی سازنده همچون حضرت ام البنین دوچندان می شود. در این نوشتار فضایل و منش آن بانوی پاک بیان شده تا فرا راه برنامه سازان و اهل تامل و تفکر قرار گیرد.

 

بانویی بر گِرد شمع فروزان عصمت

حضرت ام البنین از وقتی پا به خانه امام علی(ع) گذاشت، همواره خود را در خدمت فرزندان حضرت فاطمه(س) می دید و عشق و محبت خود را نثار آنان می کرد؛ محبتی بی ریا و خالصانه كه تمام وجود او را در برگرفته بود. او خدمت به فرزندان رسول خدا(ص) و مادری كردن در حق ایشان را فرصت و توفیقی خدادادی در زندگی خویش می شمرد. از این رو، خود و فرزندانش بسان پروانه بر گرد شمع وجود امام علی(ع) و یادگاران پیامبر(ص) و فاطمه زهرا(س) می گشتند و از نور ایشان پرفروغ می شدند. حضرت ام البنین همواره فرزندان فاطمه(س) را از جان خویش گرامی تر و عزیزتر می دانست و به آنان خالصانه احترام می گذاشت. هرچند در تاریخ از اهل بیت علیهم السلام درباره او سخنی به طور مستقیم ثبت نشده، ولی آنچه به صورت غیرمستقیم رسیده است، بر ارجمندی و بلندی مقام او نزد اهل بیت علیهم السلام دلالت دارد. چنانکه عالم فرهیخته، زین الدین عاملی معروف به شهید ثانی (وفات: 965 ه . ق) نیز می نویسد:

حضرت ام البنین از بانوان بامعرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و بی اندازه داشت و خود را وقف خدمت به آنان كرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و به ایشان ادای احترام می کردند.  حضرت ام البنین همواره فرزندان فاطمه(س) را از جان خویش گرامی تر و عزیزتر می دانست و به آنان خالصانه احترام می گذاشت. از این رو، نزد اهل بیت علیهم السلام كه سرچشمه های كرامت و فضیلت هستند، مقامی بلند و ستودنی دارد و آن حضرات همواره حق مادری ایشان را بجا آورده و پاس خدمت هایش را نگه داشته اند. علامه سیدعبدالرزاق موسوی مقرم (وفات: 1391 ه . ق) می نویسد:

حضرت ام البنین از بانوان با فضیلت بود. وی حق اهل بیت علیهم السلام را خوب می شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و ایشان نیز در میان آن بزرگواران، جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت.

بانوی شجاعت و شهامت

دلیری و شجاعت، صفتی است كه وجودش در مردان، به آنان برتری و بزرگی می بخشد. اگر این صفت در وجود زنی نهفته باشد كه خود دارای كمال علمی و ادبی نیز هست، از او شخصیتی سرآمد و ممتاز می سازد. حضرت ام البنین از خانواده ای برخاسته بود كه معدن شجاعت و سرچشمه رشادت و غیرت به شمار می آمدند. به همین دلیل وقتی علی(ع) از عقیل در مورد همسری كه فرزندی شجاع بپرورد، راهنمایی خواست، او را به حضرت ام البنین كه خاندانش همه از شجاعان و پهلوانان عرب بودند، راهنمایی كرد. حضرت ام البنین این صفت خاندانش را به ارث برده بود. پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش و شهادت عباس و دیگر فرزندانش در بقیع حضور می یافت و عبیداللّه فرزند خردسال عباس(ع) را نیز به همراه می برد. این روحیه، شهامت و شجاعت او را در مقابل باطل نشان می دهد. به یقین، در آن فضای خفقان به بقیع آمدن و عزاداری كردن به گونه ای كه مردم جمع شوند و با او هم ناله شوند، عمل عاطفی صرف نیست، بلكه رنگ و بویی سیاسی دارد. در آن شرایط كه یزیدیان از پیروزی موقت خود سرمست بودند و حتی مدینه را نیز در واقعه حرّه به خاك و خون كشیدند، این چنین خودنمایی و شجاعت، تنها از شیرزنی همچون حضرت ام البنین برمی آید كه از چشمه زلال شجاعت سیراب گشته باشد. از دامن چنین مادری، حضرت عباس(ع) برخاست و با رشادت هایش در كربلا، دل اهل بیت حسین(ع) را تسكین داد.

ذوب در خورشید ولایت

عشق و محبت به ولایت با جان حضرت ام البنین آمیخته بود. او امام علی(ع) را نه تنها به عنوان همسر، بلكه به عنوان برادر رسول خدا(ص) و حجت خدا در میان مردم می دید و به همین سان به فرزندان معصوم او می نگریست. هنگام وداع با پسرانش وقتی كه همراه حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) به سوی مکه و كربلا حركت می کردند با روی باز از آنان استقبال می کرد. پاسداری از وجود امام حسین(ع) را به آنان سفارش فرمود و فداكاری در راه آن حضرت را به آنان گوشزد كرد. به راستی، برای او آسان بود كه داغ جانسوز چهار فرزندش را ببیند، ولی امام حسین(ع) به سلامت باشد؛ پسرانش در راه امام قطعه قطعه شوند، ولی فرزند پیامبر خدا(ص) بماند؛ از این رو، وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان كربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلكه از امام حسین(ع) پرسید و سراغ آن حضرت را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین(ع) باد» این چیزی نیست، جز ولایت پذیری و محبت و ایمان؛ یعنی ذوب شدن در ولایت.

مادر وفاداران بی مثال

اگر بخواهیم ویژگی برجسته حضرت ام البنین را یاد كنیم، باید آن را در وفاداری وی به اسلام و خاندان عترت جست. ایشان هم چنانکه در زندگانی امام علی(ع) و فرزندانش، كمال وفا را در حق آنان نگاه داشت، پس از شهادت امیرالمومنین(ع) نیز بر این وفاداری باقی ماند. بدین جهت، پس از شهادت جانسوز ایشان، دیگر ازدواج نكرد. ایشان این صفت را در محضر مولا علی(ع) پروراند و در جان و روح فرزندانش جریان یافت و صحنه هایی بی مانند و ناب از محبت و وفاداری را در عاشورا آفرید. حضرت ام البنین كه از دامان خاندانی ادب پرور برخاسته بود، در محضر اسوه ادب ـ امام علی(ع)ـ آن را بارور ساخت و الهی گردانید. او در پیشگاه خدا ادب بندگی را نگاه می داشت و نسبت به مردم فروتن بود؛ ولی بزرگترین نمود ادب او، در برابر امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و فرزندان معصوم آنان علیهم السلام است. هنگامی كه به خانه امام علی(ع) قدم نهاد، خود را نه به عنوان جانشین حضرت فاطمه(س)، بلكه به عنوان خادم فرزندان آن حضرت می دانست. با آنان به ادب رفتار می کرد و آنها را گرامی می داشت. حضرت عباس(ع) از این سرچشمه ادب، تربیت آموخت كه برادرش امام حسین(ع) را همیشه «یا سیدی یا اباعبداللّه» خطاب می کرد و همواره ادب را در گفتار و رفتار خود نسبت به فرزندان زهرا(س) نگاه می داشت.

 

تکریم مادران و همسران شهدا در سیره رسول الله(ص)

تکریم رسول خدا(ص) از خانواده شهدا از چند جهت بود: 1. گریه و همدردی 2. تسلی و دلداری و ملاطفت به فرزندان 3. بیان فضایل شهید در جمع مردم با درخواست همسر شهید 4. دعا در حق همسر شهید 5. دستور غذا دادن و پذیرایی از خانواده شهید. رسول خدا(ص) همواره سعی می کردند تکریم خانواده شهدا را فراموش نکنند که نمونه های آن بسیارند و تنها به مواردی اشاره می شود.

 

تکریم همسر جعفر بن ابیطالب

اسماء، دختر عمیس از زنان مؤمن و گرانقدری است که نام او به نیکی در تاریخ اسلام می درخشد. او از اولین ایمان آورندگان به پیامبر(ص) بود و در همان اوایل بعثت، قبل از اینکه رسول خدا(ص) به خانه ارقم بروند و آنجا را پایگاه خود قرار دهند، به حضرتش ایمان آورد. اسماء خواهر میمونه(ام المؤمنین) بود. اسماء همراه شوهرش، جعفربن ابیطالب و تعدادی از مسلمانان به حبشه مهاجرت کرد و در سال هفتم هجری هنگام فتح خیبر از حبشه برگشت.  یک سال پس از بازگشت از حبشه، جنگ موته رخ داد، جعفربن ابیطالب، شوهر اسماء به عنوان فرمانده سپاه به جبهه رفت. سپاه اسلام در «موته» با لشکر دشمن مواجه و نبرد آغاز شد. جعفر که فرمانده اول سپاه اسلام بود، در کمال شجاعت جنگید، وقتی حلقه محاصره بر او تنگ شد، از اسب پایین آمد و با ضربه شمشیر، اسب خود را پی کرد تا هم قطع امید از اسباب عادی کرده باشد و هم ایجاد رعب و وحشت در دشمن و با حمله های پی درپی و ضربات شمشیر به دفاع از خود برخاست.دست راست او به وسیله دشمن قطع شد. پرچم را به دست چپ گرفت، دست چپش نیز قطع شد، پرچم را با دو بازو نگه داشت و سرانجام با بیش از 70 زخم به لقاء و رضوان حق شتافت و شهید شد. اسماء گوید: «در صبح روز شهادت جعفر، من 40 پوست دباغی کردم. علاوه بر آن، آرد خمیر کردم، بچه هایم را شست وشو دادم و نظیف کردم که رسول خدا(ص) به خانه ما آمدند و فرزندان جعفر را خواستند. فرزندان را خدمت ایشان بردم. دیدم آنها را به سینه خود چسباندند و بوییدند و اشک از دیدگانشان جاری شد. عرض کردم: ای رسول خدا(ص) دست یتیمی بر سر آنها می کشید، مگر از جعفر خبری به شما رسیده است. پیامبر(ص) که از عقل و فهم من متعجب شده بودند، فرمودند: آری، امروز شهید شد. من گریان شدم. پیامبر فرمودند: ای اسماء! گریه مکن و بدان که خداوند به من خبر داده که جعفر را دو بال از یاقوت قرمز است تا در بهشت به هر جا که بخواهد پرواز کند. عرض کردم: ای رسول خدا! کاش مردم را جمع می کردید و فضیلت جعفر را در جمع آنها ذکر می کردید تا هیچ گاه فراموش نشود. پیامبر(ص) در مسجد حاضر شدند و در جمع مسلمانان فضیلت جعفر را بیان کردند.» صاحب اعیان الشیعه بعد از نقل این روایت می نویسد: «این روایت نشان دهنده حُسن اداره منزل و بچه داری و زحمت و کوششی است که زنان عرب و همسران شهدا در خانه متحمل می شدند. شوی اسماء به سفر رفته بود و او با وجود سه فرزند، در صبحگاهی چهل پوست را دباغی و علاوه بر آن، آرد و نان نیز تهیه کرده بود.»

 

تکریم خانواده سیدالشهدا حمزه

در شب جنگ احد، پیامبر حضرت حمزه(ع) را صدا کردند و فرمودند: «عموجان! نزدیک است که شما از جمع ما غیبت کنید، غیبتی دراز و دور.» سپس ادامه دادند: «زمانی که بر خدای تبارک و تعالی وارد شوید چه خواهید گفت؟ از شما شرایع دینتان و شروط ایمانتان را بپرسند چه خواهید گفت؟» حمزه گریه کرد و گفت: «شما ارشاد کنید و بگوئید چه بگویم؟» پیامبر(ص) فرمودند: «شهادت بده به وحدانیت الهی و اینکه من رسول حق خدا هستم.» گفت: «من شهادت دادم. هم به وحدانیت الهی شهادت می دهم هم به رسالت شما.» پیامبر(ص) ادامه دادند: «شهادت بده که بهشت حق است، آتش حق است، روز قیامت حق است، در آن شکی راه ندارد، صراط حق است. میزان حق است... و بدان علی امیرالمؤمنین(ع) است.» حمزه(ع) گفت: «شهادت می دهم اقرار کردم، ایمان آوردم، تصدیق کردم.» پیامبر(ص)اضافه فرمودند: «وَ قالِ فاطِمة سَیِدة نِساءِ العالَمین»، «قالَ نَعَم صدَّقتُ»، فرمودند: «قالَ و حَمزه سَیِد الشُهداء»، این هم تصدیق کن که حمزه سید شهداست!» بعد رسول خدا(ص)فرمودند: «باید اقرار کنی جعفر پسر برادرت در بهشت همراه ملائکه طیران خواهد کرد.» در این هنگام حضرت حمزه(ع) گفت: «خدا را شاهد می گیرم و خدا برای شهادت کافی است، آنگاه رسول خدا(ص) دعایش کردند که خدا کمکت کند و تو را توفیق دهد.»

 

احترام و تکریم خواهر و خواهرزاده شکیبا

صفیه، خواهر حمزه، برای دیدن جسد برادرش آمده بود. رسول خدا(ص) به زبیر، فرزند صفیه، فرمودند: «مادرت را برگردان و نگذار برادرش را در این حال ببیند.» زبیر گفته رسول خدا را به صفیه رساند. صفیه گفت: «می دانم که برادرم را مثله کرده اند، اما چون در راه خداست، ما هم راضی و خشنود هستیم و البته برای رضای خدا صبر خواهم کرد و بدین طریق، از رسول خدا(ص) اجازه گرفت و بر سر کشته برادر حاضر شد. او هنگامی که برادرش را با آن وضع مشاهده کرد، بر او درود فرستاد و گفت: «اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون.» سپس برای او طلب استغفار کرد.