گپی با کارمند خطوط لوله و مخابرات درباره دنیای شعر

پرواز در عالم شاعری حتی کنار بیل مکانیکی

زهره سلطانی مقدم شعر در درجه اول، الهامی آسمانی در قلب شاعر است و چه لحظه باشکوهی است آنگاه که الهه شعر، پیچیده در حریری سپید، بر قلب شاعر فرود می آید و به او الهام می کند که چه بر زبان آورد، در بیان حافظ هم آمده است:

در انــدرون مـن خسته دل نـدانــم کیــست

که من خمـوشـم و او در فـغان و در غـوغـاست

 این «ندانم کیست»، همان الهه زیباست که چشمه احساس شاعر را به جوشش وامی دارد و می شود آن چه که باید بشود. در این هنگام است که زیباترین و دلنشین ترین اشعار جهان از دل برمی آیند و لاجرم بر دل می نشینند. با همین دیدگاه، سراغ شاعری از شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران-منطقه مرکزی رفتیم که هرکدام از شعرهایش جوششی است از یک گوشه از زندگی و محیط پیرامونش. سعید عندلیبی متولد 1356در اراک است و مقطع کارشناسی را در رشته مهندسی پالایش دانشگاه شهید رجایی تهران و مقطع کارشناسی ارشد فرایندهای جداسازی را در دانشگاه آزاد اراک گذرانده است. «مگو ناخوانده مهمانی» عنوان اولین کتاب اوست که از سوی انتشارات «دهلاویه» در سال 1395 منتشر شده است. در ادامه گفت وگو با این شاعر را می خوانید.

   از چه زمانی وارد صنعت نفت شدید و اکنون در چه واحدی مشغول به کار هستید؟

سعید عندلیبی هستم.19 سال سابقه کار در شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران منطقه مرکزی دارم و اکنون در واحد مهندسی خوردگی مشغول به کار هستم.

 علاقه تان به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟ از کی سرودن شعر را جدی گرفتید؟

از سنین نوجوانی و دبیرستان که حفظ اشعار از سوی معلمان به دانش آموزان تکلیف می شد، من همیشه داوطلب بودم و بیشتر شعرهای کتاب درسی را حفظ می کردم. همین امر دلیل علاقه من به ادبیات شد. سال 1373 پس از فوت برادر بزرگترم که دبیر ادبیات بود، کم کم مطالبی را زمزمه می کردم و به سفارش یکی از دوستانم آنها را روی کاغذ می نوشتم و دیگران نام شعر را بر روی نوشته هایم می نهادند.

 از شعرهایتان بیشتر برایمان بگویید و آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه می کنید و دنباله رو کدام یک از آنها هستید؟

بیشتر شعرهایم در قالب غزل است. عموما موضوع آنها عاشقانه، اجتماعی و گاهی هم مذهبی است؛ البته گاه گاهی در قالب های دیگری نظیر ترجیع بند و مثنوی و کم و بیش هم در قالب شعرنو طبع آزمایی می کنم. در میان شاعران کلاسیک و کهن ایران علاقه مند به شعرهای حافظ، مولوی و از شعرای معاصر ایرانی هم اشعار شهریار و رهی معیری را می پسندم.

 به نظر شما شعر گفتن یادگرفتنی است یا یک خصلت ذاتی محسوب می شود؟

برای بنده که ذاتی بود. با جرقه ای آغاز شد و البته بیشتر حرف دل است تا شعر.

 برخی معتقدند در شعر امروزی تفکر وجود ندارد. نظر شما چیست؟

اگر منظور کلمات و جملاتی است که فقط پشت سرهم و بدون هیچ گونه تفکر و تأمل گفته می شوند، موافقم.

 چه شد که به این نتیجه رسیدید سروده هایتان را چاپ کنید؟

صرفاً برای جمع آوری آنها از حالت کاغذ پاره هایی که در گوشه گوشه اتاق کار و محل زندگی ام به وفور یافت می شدند و با پیگیری یکی از دوستانم کتاب نخستم با نام «مگو ناخوانده مهمانی» چاپ شد و کتاب دوم هم با نام «هستی اما نیستی» در دست چاپ است.

  ارتباط شعر و شاعری را با کار چگونه می بینید؟

تنها چیزی که می تواند در لحظات سخت و طاقت فرسای کاری، اندکی روح را تلطیف و ذهن را از روزمرگی ها دور کند، پرواز در عالم شعر و شاعری است؛ چرا که سرودن شعر به مکان و زمان خاصی محدود نیست. گاهی کنار بیل مکانیکی و گاهی در نیمه های شب نیز می توان شاعری کرد.

 در پایان اگر تمایل دارید، یکی از شعرهایتان را برای مخاطبان نشریه بخوانید.

کسی نشنیده حرفم را در این بن بـست حیرانی

 بگویـم حرف دل با تـو و می دانـم که مـی دانی

نفهمـیده نـگاهم را کسی حتـی به خـواب من

 چه خـواب غفـلتی بود و به جا مـانده پشیمانی

شبـی از خود بپرسـیدم دلیل عـشق سوزان را

 رسیدم بر هـمان جـایی که تو تـک تاز برهانی

چو صـیادی به ره دیـدم به نـاگه زار ترسـیدم

بخنـدیـد و به آرامـی، بگـفتا از چه ترسـانی؟

چو دام عـشق را دیدی مگو من می جـهم از آن

خدا مـی دانـد ای نـورس که می گویـی و نتوانی

سخن از عشق بسیار و نوشتم ساده چون شبنم

تمام آنـچه می خواهـم بـه روی بـرگ گلـدانی

ز «عین» عشق آموزم عـطوفت، عاطـفه، عرفان   

ز «شین» شعر و شمیم او به هنـگام غزل خوانی

به«قافش» قامت یار و به قسمت هرچه او خواهد  

قسـم خوردم به نام او و بـستم عـهد و پیـمانی

نصیب این بود و تقدیرم نـقاب از چهره برگـیرم

 بگـیرم دسـت دل روزی شـوم هـمپای جانانی

نـهادی بنـد بر پـایم نـمودی عاشـقم آسـان

به قربـانگاه عشـق خود مـرا گردان تو قـربانی

اگر آتش زنی دل را چه غـم چون می کـند آن را

نـگاه مـهربـان تـو بـرایـم چـون گلسـتانـی

وگر زهرم دهی روزی، بنوشم چون عسـل آسان

لـب لعـلت کـند آن را بـرایـم شـکّرسـتانـی

وگـر تیـرم زنـی از قـهر دستـت را نمی گیـرم

کمـانش طاق ابـرویـت و تیـرش هم ز مـژگانی

به بزم عاشقان امشب منم آن «عنـدلیـب» گل

مگو هرگز مگو هرگز که تـو ناخـوانده مهـمانی

 

 گزیده اشعار سبک هندی

در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم خورشیدی، سبک شعری در زبان فارسی به سمت و سویی دیگر رفت و رفته رفته شعر سبک عراقی جای خود را به شعری داد که آن را شعر سبک هندی نامیده اند. بد نیست اگر اهل شعر و شاعری هستید و از خواندن نظم نیز لذت می برید، سری به کتاب«گزیده های اشعار سبک هندی» بزنید. این شعرها را علیرضا ذکاوتی از میان اشعار ده ها شاعر سبک هندی از جمله، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، غنی کشمیری، سلیم تهرانی، کلیم کاشانی، طالب آملی، عرفی شیرازی و ... انتخاب کرده است. در پشت جلد این کتاب آمده: «گردآورنده کوشیده است، اشعار شاعران را در این گزیده بیاورد که گرایش مهمی را در نظر پدید آورده اند یا در میان شاعران سبک مشهور به هندی ارزش خاصی داشته اند. انتخاب اشعار هر شاعر عمدتا از غزلیات و با این معیار صورت گرفته که ویژگی های فکر و زبان آن شاعر و حسن و عیب کار او نشان داده شود. در این کتاب برای هر شاعر شرح حال مجملی نیز آمده و لغات و تعبیرات مهجور و مشکل اشعار نیز در پایان کتاب در واژه نامه به صورت الفبایی شرح شده است.»

 

ادبیات در جنگ های ایران و روس

شاید هیچ گاه تاریخ معاصر ایران، غم بار تر از شکست های ایرانیان از روسیه تزاری نباشد. شکست هایی که جدایی خاک پاک ایران در قسمت های شمال غربی بهای سنگین آن بود؛ اما این دوران که حدودا 22 سال به طول انجامید، ادبیات خاص خودش را داشت. ادبیاتی که می توان از آن به عنوان« ادبیات جنگ های ایران و روس» نام برد. هدایت الله بهبودی، محققی است که دقیقا کتابی به همین نام دارد. کتابی خواندنی که نشان می دهد چه ادبیاتی در آن زمان در زبان فارسی شکل گرفته بود. در پشت جلد این کتاب آمده است: «از نظم و نثر آمیخته به فنون و رموز ادبی فراتر برده آثاری را در بر می گیرد که نمایانگر تفکر و اندیشه جامعه در هر دوره تاریخی است. در شناسایی منابع هر برهه، به گونه ای از آثار مکتوب بر می خوریم که نه می توان به لحاظ هنر کلام آنها را در کنار منظومه ها و دیوان های شعر قرارداد و نه می توان به دلیل نوع موضوع در ردیف تذکره های شعرا و کتاب های مورخان نشاند. با این حال چشم پوشی از آنها در بررسی های تاریخی ادبی، به علت اینکه مظهر روح جامعه یا شاخص اندیشه گروه های اجتماعی بوده اند، غیرممکن است. نام کتاب ادبیات در جنگ های ایران و روس با تأکید بر باور اخیر از مفهوم ادبیات انتخاب شده است.»

 

 داستان های پهلوانی و عیاری ادبیات فارسی

از رستم و اسفندیار، برزو و گودرز و دیگر پهلوانان ایرانی بسیار شنیده ایم و خوانده ایم. ادبیات ایران چه در قالب شعر و چه نثر سرشار از یاد و خاطره و ذکر آنهاست. حسیات آنها یادآور شور زندگی است و تحولات روحی شان، گویی که تحولات تاریخی و اجتماعی همه ایرانیان را یادآوری می کند. خواندن و شناختن و به یاد آوردن این پهلوانان، شیرین و پندآموز است. کتاب «داستان های پهلوانی و عیاری در ادبیات فارسی» مجموعه ای بسیار دلنشین است که می کوشد پهلوانان و آداب پهلوانی را در ادبیات ایران به یادها و خاطره ها بازگرداند. پشت جلد این کتاب آمده است: «ایرانیان از سپیده دم تاریخ، همواره درگیر نبرد در منطقه ای پر از کشمکش بوده اند و این درگیری منجر به ظهور پهلوانان نامداری طی این تاریخ پر فراز و نشیب شده است. رستم، برجسته ترین پهلوان ایرانی، در دودمانی سلحشور ظهور کرد. در کنار پهلوانان، عیاران نامداری نیز پا به عرصه وجود گذاشتند که در چابکی همپای پهلوانان در عرصه نبرد کوشیده اند و در ادبیات ما صحنه های شگفتی آفریده اند. داستان های این کتاب، با داستان ظهور گرشاسب، پهلوان نامدار ایرانی آغاز می شود و با دلاوری های حسین کرد شبستری خاتمه می یابد.»