ويژگي هاي مشترک ياران امام حسين(ع) و امام زمان (ع)

 

خداجویی

خداجويي و معنويت گرايي، يکي از ويژگي هاي مشترک ياران امام حسين(ع) و امام زمان(عج) است. از والاترين و زلال ترين حالات آدمي، عشق به کمال مطلق و معبود حقيقي است که پيشوايان الهي، در بالاترين درجه از اين مقام، بوده اند. (1) سراسر صحنه هاي کربلا را شعار «رضي الله رضانا اهل بيت»(2) فراگرفته بود و امام و ياران او، از همه چيز بريده و به حق پيوسته بودند. امام حسين(ع) در هنگام خروج از مدينه، با خواندن خطبه اي، هرگونه قدرت طلبي را از سوي خويش رد کرد و از تسليم شدن در برابر قضاي الهي سخن گفت. چنانچه فرمود: «پروردگارا! من به رضاي تو، راضي و نسبت به امر تو، تسليم هستم و در مقابل قضاي تو، صبر خواهم نمود»(3) اين خصوصيت، در ياران و اهل بيت او نيز مشاهده مي شد. براي مثال، حضرت زينب(ع) پس از حضور در کنار جسد قطعه قطعه حضرت امام حسين(ع) عرضه داشت: «خدايا اين قرباني را از ما بپذير»(4). در زيارت نامه هاني ابن عروه نيز آمده است: «... اي کسي که جان خويش را در راه رضاي خدا فدا کردي»(5). خدامحوري و معنويت ياران امام، در شب عاشورا جلوه خاصي به خود گرفت؛ به گونه اي که صداي عبادت و نيايش و نماز شب آنان در خيمه ها پيچيده بود. خداجويي و توحيد، سرلوحه عقايد ياران مهدي(عج) نيز هست. آنان، خدا را به شايستگي شناخته و همه وجودشان، غرق جلوه نور ايزدي است. چنانچه امام صادق(ع) درباره آنان فرموده است: «[آنان مرداني هستند که] گويا دلشان نورباران است؛ از ناخشنودي پروردگارشان هراس دارند و براي کسب توفيق شهادت، دعا مي کنند».(6) اميرالمؤمنين، علي(ع) نيز ياران مهدي(عج) را گنج هايي آکنده از معرفت خدا مي داند(7).

ولايتمداري

  ياران امام حسين(ع)، ولايتمداري خويش را به روشني، به نمايش گذاشتند. با آنکه امام، بيعت خويش را از آنان برداشته بود، اما وفادارانه در صحنه ماندند و عهد خويش را نشکستند. عمر و بن قرظه، در هنگام اقامه نماز ظهر، خود را در برابر شمشيرها و تيرهاي دشمنان قرار داد تا به امام آسيبي نرسد و آنگاه که از شدت جراحات به روي زمين افتاد، روبه رو امام کرد و پرسيد:«اي پسر پيامبر! آيا وفا کردم؟» امام فرمود: «آري! تو در بهشت، پيش روي مني و زودتر به بهشت مي رسي. سلام مرا به پيامبر برسان»(8). وقتي حبيب بن مظاهر در لحظات آخر عمر مسلم بن عوسجه، به کنار او آمد و به او بشارت بهشت داد، مسلم به او توصيه کرد که دست از امام برندارد تا در راه او کشته شود(9). حضرت اباالفضل(ع)، ستاره درخشان آسمان ادب و وفاداري، در شب عاشورا خطاب به امام حسين(ع) عرضه داشت: «به خدا سوگند؛ هرگز از تو جدا نمي شويم. جانمان فداي جانت باد. با دست ها و چهره هاي خون آلود از تو حمايت مي کنيم و اگر کشته شويم، به عهد خويش و آنچه به عهده ماست وفا کرده ايم»(10). ياران امام زمان(عج) نيز- که عاشق امام زمان(عج) هستند- به فرموده پيامبر اکرم(ص)، در پيروي از مولاي خود، تلاشگر و کوشا هستند(11). عشق و علاقه قلبي آنان به حضرت مهدي(عج)، آنان را به بسان پروانه اي که به گرد شمع مي گردد، فرمان بر و مطيع مي کند. چنانچه در روايتي آمده است:«[آنان] براي تبرک، دست بر زين مرکب امام مي سايند و بر گردِ امام مي چرخند و با جان و دل، او را در جنگ ها ياري مي کنند»(12).

شجاعت

شجاعت عاشوراييان، ريشه در اعتقاد و باورهاي آنان داشت؛ چراکه آنان، به شوق و عشق شهادت مي جنگيدند، از مرگ، هراسي نداشتند و در برابر دشمن، سستي نشان نمي دادند. آنان ياران امامي بودند که مرگ در راه خدا را عزت مي دانست. رشادتي که حضرت اباالفضل(ع)، مسلم بن عقيل(ع)، قاسم(ع) و ديگران از خود به نمايش گذاشتند، بيانگر آن است که آنان از شجاع ترين انسان ها بودند. شجاعت آنان به گونه اي بود که حتي سران سپاه دشمن، آنان را اين گونه توصيف مي کنند: «کساني بر ما تاختند که پنجه هايشان بر قبضه شمشيرها بود. آنان همچون شيران خشمگين، بر سواران ما تاختند و آنان را در چپ و راست، تار و مار کردند و خود را در کام مرگ افکندند»(13). اهل بيت امام نيز با وجود آنکه پس از شهادت مردان، به اسارت درآمدند، در برابر دشمن تسليم نشدند و به گونه اي رفتار کردند که دشمنان را مستأصل کردند. ياران مهدي(عج) نيز مردماني دلير و جنگاورند. عشق به خدا و امام، به آنان قوت بخشيده است؛ دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن نمي هراسند. امام باقر(ع) در توصيف شجاعت ياران مهدي(عج) فرمود:«گويا آنان را مي نگرم؛ سيصد و اندي مرد که بر بلنداي نجف کوفه ايستاده اند و دل هايي چون پولاد دارند. ترس، از هر سو، به دل هاي دشمنانشان، سايه افکنده است. در سوارکاري و تيراندازي بي نظير هستند. در ميدان رزم، نشان شجاعت بر تن دارند و چون ياران پيامبر(ص) در جنگ بدر، نشان ويژه بر سر نهاده اند»(14)

ايثار

ايثار به معناي فداکاري و تقديم ديگران بر خود است. در کربلا، ايثار و فداکاري به اوج خود رسيد. اصحاب امام تا زنده بودند، به احترام خاندان نبوت، نگذاشتند کسي از بني هاشم به ميدان برود. بني هاشم نيز تا زنده بودند، نگذاشتند گزندي به امام حسين(ع) برسد و امام(ع) نيز جان خويش را فداي دين کرد. شب عاشورا پس از آنکه امام، بيعت را از ياران خود برداشت، هر کدام از آنان، به شيوه اي اعلام فداکاري کردند و گفتند: «پس از تو، زندگي را نمي خواهيم و خود را فداي تو مي کنيم»(15). هنگام نماز ظهر، برخي از اصحاب، خويش را سپر تيرهاي دشمن کردند تا امام، نماز خود را بخواند. حضرت عباس(ع)، با لب تشنه وارد فرات شد؛ اما به ياد تشنگي امام حسين(ع) آب ننوشيد. زينب(ع)، پس از شهادت امام حسين(ع)، جان خويش را سپر بلاي امام سجاد(ع)، قرار مي داد و ... اين صحنه ها و دهها صحنه ديگر که يکي از ديگري، زيباتر و پرافتخارتر است، در طول تاريخ، الفباي ايثار را به آزادگان آموخته است. ايثار، از ويژگي هاي بارز ياران مهدي(عج) نيز هست. وحدت مقصد و خلوص نيت، دل هاي آنان را به هم پيوند داده و يار و غمخوار يکديگر ساخته است. آنان براي دفاع از امام، خود را به رنج مي افکنند و در بهره گيري از زيبايي هاي زندگي، ديگران را بر خود، مقدم مي دارند. امام باقر(ع) مي فرمايند: «در زمان قيام قائم، دوران رفاقت فرامي رسد. مردم به سراغ مال برادران خود رفته و حاجت خويش بر مي گيرند و هيچ کس، آنان را منع نمي کند». در روايات، از ياران امام زمان(عج)، تعبير به «رفقا» شده که به معناي دوستان هم دل و هم راز است. دوستي آنان چنان محکم است که: «گويا يک پدر و مادر، آنان را پرورانده اند؛ زيرا دل هاي آنان، از محبت و خيرخواهي به يکديگر، آکنده است» (16).

منابع:

1 . پیام عاشورا، جواد محدثی، ص121.

2 . لهوف، سیدبن طاووس، ص60.

3 . سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی،ص332.

4 . حیاه الامام الحسین(ع) ، ج2، ص301.

5 . مفاتیح الجنان، زیارت حضرت مسلم، ص403.

6. بحارالانوار، ج52، ص308.

7 . ینابیع الموده، ص449.

8 . اعیان الشیعه، ج1، ص605.

9 . مقتل خوارزمی، ج2، ص15.

10 . وقعه الطف، ص199.

11 . کتاب الغیبه، نعمانی، ص316.

12 . بحارالانوار، ج52، ص308.

۱۳. عنصر شجاعت، خلیل کمره ای، ج1،ص20.

۱۴ . بحارالانوار، ج52، ص310.

۱۵ . فرهنگ عاشورا، ص65.

۱۶. ینابیع الموده، ص432.

 

شعر

تقديم به محضر بزرگ بانوي كربلا، حضرت زينب كبري

اثبات خورشيد

 هرچند كه نصف دلت جا مانده در گودال

بر نيزه نصف ديگرش را مي کني دنبال

 گاهي دلت يخ مي زند در حسرت خورشيد

گاهي در آن آتشفشاني مي شود فعال

 اين گونه با هر آه سرد و سوزناك تو

هر لحظه دارد مي شود اندازه صد سال

 ديواره قلبت فرو مي ريزد آه! اما،

محکم تر از كوهي و پابرجاي با اين حال

 اندوه، مثل برفِ روي قله خواهد كرد

در عرض يك شب كل گيسوي تو را اشغال

 وقتي كه مردن هست جايز از غمِ اينكه،

نامحرم از پاي يهودي ها كِشَد خلخال،

 تكليف ما با گوش هاي پاره روشن نيست

در آن غروب تلخ، وقت غارت اموال...

 شد بي خيال ماه و خورشيد آسمان تا كرد،

برق دو قطره اشكت آن بيچاره را اغفال

 دهها هلال سرخ را در پيش روي تو

با خود جلوتر مي برد اين لشكر دجّال،

 از قبل روشن مي شود تكليف راه عشق

يعني نيازي نيست پس ديگر به استهلال...

 آنجا كه لب ها را ببوسد خيزران گوئى،

گرگي فرو كرده درون قلبتان چنگال

 فرياد تو اثبات خورشيد است آن لحظه

وقتي زبان شب بماند در جوابت لال...

شعر از:  مهدي  ناصريان؛ شرکت پالايش نفت بندرعباس

 

تربیت فرزند در مکتب امام حسین(ع) (بخش اول)

تربيت صحيح فرزندان از ضروري ترين وظايف والدين به شمارمي آيد. انجام دادن اين وظيفه مهم، حساس و ظريف بدون تکيه بر ديدگاه هاي صاحب نظران آگاه و مطمئن ممکن نيست. ما معتقديم که معصومان عليهم السلام در همه ابعاد هدايتي و تربيتي الگوهايي کامل و مطمئن به شمار مي آيند و تکيه بر ديدگاه ها و رفتارهاي تربيتي آنان در مسير تحقق وظيفه خطير تربيت فرزندان، بهترين ره توشه است. معصومان عليهم السلام همه نور واحد بوده، هدف مشترک داشتند؛ ولي به اقتضاي گوناگوني موقعيت ها در سيره تربيتي آنان ديدگاه ها و رفتارهاي تربيتي گوناگون به چشم مي خورد. کنار هم نهادن مجموعه ديدگاه ها و رفتارهاي تربيتي آنان الگويي کامل از نظام تربيتي اسلام عرضه مي کند.  در ميان معصومان عليهم السلام، امام حسين(ع) از موقعيت ويژه اي برخوردار است و اين موقعيت به زندگي و سيره تربيتي آن حضرت برجستگي خاصي بخشيده است. اين نوشته بر آن است تا نکاتي از سيره تربيتي آن حضرت را در دو بخش ارائه کند. بخش اول برخي نکات تربيتي است که تا پيش از حادثه کربلا تحقق يافته و به ما رسيده است و بخش دوم نگاهي مستقل به حادثه عظيم کربلا و بيان نکات تربيتي آن. ذکر اين نکته مفيد به نظر مي رسد که از بخش پاياني عمر شريف حضرت، يعني زمان تحقق حادثه کربلا نکات تربيتي بيشتري در دسترس داريم. سبب اين امر دو چيز مي تواند باشد: نخست آنکه حادثه کربلا به خاطر بي نظير بودن آن بيش از ساير حوادث موردتوجه سيره نويسان و مورخان واقع گرديد و بنابراين، اسناد بيشتري از آن در دسترس است که مي توان از لابه لاي آن نکات تربيتي بيشتري کشف کرد و ديگر آنکه در اين مقطع از عمر شريف حضرت، فرزندان و اهل بيت او به طور مستقيم همراهش بودند و در نتيجه زمينه بروز نکات تربيتي بيشتري فراهم بوده است و شايد اين امر، يکي از اسرار پاي فشاري امام بر حضور اهل بيت در کربلا بوده است. از اين رو، شايسته است پژوهشگران عرصه تربيت اسلامي فرصت را غنيمت شمرده، حادثه کربلا را با توجهي عميق تر از منظر تربيت بنگرند و نکات تربيتي سودمندي را از آن استخراج کنند.

زمينه سازي تربيت

در مکتب اهل بيت(عليهم السلام) نه تنها تربيت فرزندان از لحظه تولد مورد توجه بوده بلکه به زمينه هاي تربيت و شرايط قبل از تولد و حتي قبل از انعقاد نطفه نيز توجه خاص شده است. از اين رو در روايات معصومان(ع) زمينه ها و شرايط مطلوب و نامطلوب انعقاد نطفه بيان شده است.

اظهار محبت به فرزندان

محبت به فرزندان امري دروني است که خداوند آن را در دل والدين به وديعت نهاده است، اما آنچه در اين ميان مهم به نظر مي رسد و آثار تربيتي در پي دارد، ابراز آن است. اين امري اختياري است و والدين و مربيان مي توانند در پرتو آن زمينه تربيت صحيح را فراهم آورند. چه بسيارند والديني که در برابر فرزندان خود محبت فراوان دارند اما آن را ابراز نمي کنند، درحالي که محبت وقتي سازنده و تاثيرگذار خواهد بود که فرد مورد محبت از آن آگاهي يابد. امام حسين(ع) به عنوان الگوي تربيتي مطمئن و کامل محبت به فرزندان را از نيازهاي ضروري آنان دانسته، در قالب هاي گوناگون به ابراز آن مي پرداخت. گاه با در آغوش گرفتن و به سينه چسبانيدن خردسالان، زماني با بوسيدن آنان و گاه با به زبان آوردن کلمات شيرين و محبت آميز. عبيدالله بن عتبه چنين مي گويد: «نزد حسين بن علي(ع) بودم که علي بن حسين(ع) وارد شد. امام حسين(ع) او(فرزندش، حضرت سجاد(ع)) را صدا زد، در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد، ميان دو چشمش را بوسيد و سپس فرمود: پدرم به فدايت باد، چقدر خوشبو و زيبايي!» (2).

ادامه دارد...