شخصیت های مرتبط با نفت  در تاریخ  معاصر  ایران

از چرخش های عجیب تا افشای تلگراف های نفتی

 

علي بهرامي   تاريخ نفت در ايران حوزه هاي بسيار وسيعي را شامل مي شود. نفت ايران فقط مهندسي، شيمي و پليمر نيست. نفت براي ايران يعني جامعه، فرهنگ، اقتصاد، هنر، شعر و... اين سوخت فسيلي جان مايه بسياري از تحولات تاريخي است و اغراق نيست اگر بگوييم تاريخ معاصر ايران، بدون نفت هرگز قابليت شناخت دقيق ندارد. شايد سوخت بسياري از ماجراهاي تاريخي را نفت تامين کند. از مشروطه تا پهلوي، به تحولات تاريخي که بنگريم، حتما ردپاي نفت را خواهيم ديد. جايي پررنگ و جايي کمرنگ، اما به هر حال حضور نفت در تاريخ معاصر ايران، سنگيني مي کند. اين حضور تاريخي به مدد شخصيت هايي رقم خورده که تحولات تاريخي، بدون وجود و کنش هاي آنها امکان نداشته است. در دو شماره گذشته، هفته نامه «مشعل» تلاش کرديم نيم نگاهي به شخصيت هايي بيندازيم که در تاريخ نفت ايران بسيار تاثيرگذار بوده اند، اما به سبب کمتر پرداختن رسانه ها به آنها کمي مغفول مانده اند. از دکتر مصدق، آيت الله کاشاني و... برخي شخصيت هاي ديگر گذشته ايم، ضمن اينکه منکر نقش تاريخي شان نمي شويم، اما تلاش کرديم کساني را معرفي کنيم که احتمالا کمتر معرف مخاطبان «مشعل» هستند. اينک بخش دهم و پاياني اين سلسله مطالب را با هم مي خوانيم:

از کمبریج به نفت ایران

آقاخان بختیار سال 1290 خورشیدی در چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. او نوزده سال بعد برای ادامه تحصیل به شهر لندن فرستاده شد و در دانشگاه کمبریج، اقتصاد خواند. سال 1315 خورشیدی به ایران بازگشت و در همان ابتدا در شرکت نفت ایران و انگلیس استخدام شد. او چند سال بعد و در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی از سوی مردم شهرکرد به نمایندگی برگزیده شد. پای او وقتی بیش از هر زمان دیگری به تاریخ نفت ایران باز شد که در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت از سیاست های نفتی دکتر مصدق حمایت کرد. او در همان دوره، به ریاست بانک کشاورزی نیز رسید و البته بعدها در دولت منوچهر اقبال نیز وزیر کار شد. آقاخان بختیار چند سال بعد یعنی در سال 1340 خورشیدی به شرکت ملی نفت بازگشت و به مقام مدیرعاملی این شرکت رسید. قباد فخیمی نویسنده کتاب سی سال نفت ایران معتقد است که بختیار هیچ اطلاع درستی از صنعت نفت ایران نداشته است بلکه او صرفا به دلیل خویشاوندی با «ثریا» همسر دوم پهلوی دوم، به این سمت حساس دست یافته بود. این تاریخ نگار افزوده است که آقاخان بختیار در سمت های بانکی اش هیچ اثر مثبتی در اقتصاد نگذاشته بود که به واسطه آن مشخص شود که او می تواند اثر بخشی مناسبی بر صنعت نفت ایران داشته باشد. یکی از نکات تاریک حیات سیاسی بختیار این است که به شدت مورد حمایت انگلیسی ها قرارگرفت و در محافل زیرزمینی عضویت پیدا کرد. برخی گزارش ها نیز از تخلفات مالی و سوءاستفاده های مدیریتی در زمان ریاست اش بر شرکت ملی نفت ایران و جود دارد. آقاخان بختیار پس از انقلاب اسلامی ایران به انگلستان گریخت و به همراه شاپور بختیار به دشمنی با ملت ایران پرداخت. او سال 1360 خورشیدی در خارج از کشور فوت کرد.

 یک چرخش عجیب

مظفر بقایی سال 1291 خورشیدی در کرمان متولد شد. پدرش از مشروطه خواهان و نمایندگان مجلس بود. بقایی سال 1308 خورشیدی به فرانسه اعزام شد. او پیش از دفاع از پایان نامه دکتری اش به تهران بازگشت و در رشته ادبیات در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. چند سال بعد به ریاست اداره فرهنگ کرمان رسید و پس از شهریور 1320 خورشیدی و روی کار آمدن پهلوی دوم، وارد فعالیت های سیاسی شد. او با ورود به حزب دموکرات به رهبری قوام السلطنه توانست به عنوان نامزد این حزب از کرمان به مجلس پانزدهم راه یابد. اما پای مظفر بقایی وقتی به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد که در قالب حضور در جناح اقلیت مجلس با قراداد «گس- گلشائیان» به مخالفت برخاست. همان مخالفت های مشهوری که یکی از زمینه سازی های اصلی آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران بود. همراهی های بقایی با دکتر مصدق به حدی شد که به تقلب های گسترده در انتخابات شانزدهم مجلس نیز اعتراض کرده و دست به تحصن زد. مظفر بقایی جزء هیاتی بود که به همراه دکتر مصدق برای دفاع از فعالیت های نفتی ایران در اردیبهشت سال 1330 خورشیدی به لاهه رفت. بقایی از اوایل سال 1331 ناگهان چرخش کرد و کوشید ضمن مخالفت با دکتر مصدق خود را به آیت الله کاشانی نزدیک کند. نکته بسیار عجیب و حائز اهمیت که شخصیت بقایی را بیش از پیش مبهم می کند این است که در کودتای 28 مرداد از شاه حمایت کرد و نیروهای او در حزب زحمتکشان به خانه مصدق حمله کردند و مطبوعات پس از کودتا او را رهبر «قیام ملی» می خواندند. پس از کودتا، بقایی فراز و فرودهای بسیار زیادی داشت و مدتی را نیز در زندان و تبعید سپری کرد. او پس از وقوع انقلاب اسلامی کوشید تا با آن مخالفت و توجه ها را به خود جلب کند که موفق نشد و یک بار در تیر 1359 و بار دیگر در فروردین 1366 خورشیدی به جرم جاسوسی دستگیر شد. مظفر بقایی آبان 1366 در تهران درگذشت.

 مخالف سرسخت مصدق

 جمال الدین امامی خویی سال 1281 خورشیدی در خوی متولد شد. او تحصیلات دانشگاهی را در بلژیک به پایان رساند. بعد از بازگشت به ایران به اداره دارایی و بانک رهنی رفت. امامی خویی سال 1322 خورشیدی با حمایت انگلیسی ها به مجلس راه یافت. مخالفت های او با حزب توده باعث شد که مورد توجه محافل سیاسی قرار گیرد. توده ای ها او را «مرتجع شماره دو» می خواندند و دشمنی های بسیار سرسختانه ای بین آنها وجود داشت. فعالیت های سیاسی او ادامه داشت تا اینکه حزب عدالت را تاسیس کرد و در دولت های هژیر و ساعد، پست گرفت. اما پای او وقتی به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد که در مجلس شانزدهم مخالفت های بسیار سرسختانه ای با سیاست های نفتی دکتر مصدق می کرد. این در حالی بود که در چند ماه نخست به قدرت رسیدن دکتر مصدق از او حمایت می کرد. چنان که بیان شد، دوره شانزدهم مجلس اوج فعالیت ها برای رسیدن به ملی شدن صنعت نفت بود. در این دوره از مجلس بود که این قانون تصویب شد و یکی از مهمترین جنبش های سیاسی -   اجتماعی تاریخ معاصر ایران رقم خورد. اما مجلس شانزدهم اوج مخالفت های امامی خویی با مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بود. او تندترین انتقادات را علیه مصدق و ملی شدن صنعت نفت انجام داد. اما آنچنان که روند تحولات در مجلس شانزدهم نشان داده است، مخالفت های او بیشتر از هر چیز دیگر موجب تقویت دکتر مصدق می شد. او بعد از وقوع کودتای 28 مرداد عضو مجلس سنا شد. وابستگی امامی خویی به سیاست های انگلستان در ایران کاملا مشهود و علنی بود. جمال امامی خویی پس از حضورش در مجلس سنا، از اواخر سال 1338 خورشیدی به مدت 5 سال سفیر ایران در کشور ایتالیا بود. او در همین حال به بیماری سختی دچار شد و دو سال بعد در شهر پاریس درگذشت.

   فاش کردن اسرار کودتا

ابوالقاسم امینی سال 1284 خورشیدی در تهران متولد شد. در فرانسه رشته اقتصاد و کشاورزی خواند. او پس از تبعید پهلوی اول و ایجاد فضای جدید سیاسی، فعالیت هایش را در قالب روزنامه نگاری آغاز کرد و سال 1321 خورشیدی امتیاز هفته نامه امید را منتشر کرد. این نشریه رویکرد طنز سیاسی داشت و توانست بسیاری از روشنفکران را جلب کند. مدتی برای فعالیت های اقتصادی به امریکا رفت اما در سال 1332 از حوزه انتخابیه رشت وارد مجلس شد. امینی وارد حزب دموکرات به رهبری قوام السلطنه شد و انجمن مطبوعات ایران را نیز بنیان گذاری کرد. او در دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق به استانداری اصفهان منصوب شد و در سال 1326 در دوره پانزدهم توسط حزب دموکرات ایران از حوزه انتخابیه رشت به وکالت رسید و در دوره شانزدهم همچنان نماینده مردم رشت بود. همین زمان بود که پای امینی به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد چرا که با فعالیت های تاریخی دو مجلس پانزدهم و شانزدهم در دفاع از مصدق موجب پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت شد. بعد از درگیری های سال 1331 خورشیدی مصدق با پهلوی دوم و دربار او، اختیارات نخست وزیر بیشتر شد و توانست ابوالقاسم امینی را به کفالت وزارت دربار منسوب کند اما امینی فرار شاه از ایران در روز 25 مرداد 1332 خورشیدی را به مصدق گزارش نکرد و همین امر موجب بازداشت و دادگاهی او شد. امینی بالاخره دو شب بیشتر نتوانست زندان را تحمل کند و در نامه ای به مصدق علیه پهلوی دوم صحبت کرد. یک روز پس از این نامه که ورق برگشت و پهلوی دوم کودتا کرد و به ایران بازگشت، دوباره او را دستگیر کردند. در سال 1325 که قوام السلطنه حزب دموکرات ایران را تاسیس کرد، او یکی از اعضای فعال آن حزب بود. وی همچنین یکی از بنیانگذاران انجمن مطبوعات ایران بود و تنها به این شرط آزاد شد که برای همیشه به ایتالیا برود. البته او بعدها و در سال 1340 خورشیدی در نامه ای که در مطبوعات ایران منتشر شد، اسرار زیادی از کودتای 28 مرداد را فاش کرد و چند سال بعد در ایتالیا فوت کرد.

 افشای تلگراف های نفتی

 شمس الدین امیرعلایی 1279خورشیدی در تهران متولد شد. او برای ادامه تحصیلات به اروپا رفت و در رشته علوم اداری و مالی لیسانس گرفت و وقتی به ایران برگشت، صاحب چند شغل مختلف شد. اول به وزارت پست رفت و بعد از آن در وزارت دادگستری. چند سال مشغول بود تا اینکه در دولت قوام السلطنه و در سال 1324 خورشیدی به کفالت وزارت کشاورزی رسید. از همین جا بود که وارد کار سیاسی شد و به جمع موسسین حزب ایران پیوست. . اما پای امیرعلایی وقتی به تاریخ صنعت نفت ایران باز شد که در دولت دکتر مصدق به وزارت اقتصاد ملی رسید. وزارتی که ارتباط تنگاتنگی با صنعت نفت داشت. امیرعلایی در دولت مصدق مدتی استاندار خورزستان شد. سرزمینی نفت خیز که بار بسیار زیادی از تحولات نهضت ملی شدن صنعت نفت را بر دوش می کشید. او پس از استعفای زاهدی از وزارت کشور کار بسیار مهمی کرد و تلگراف های پهلوی اول درباره دخالت و فساد در صنعت نفت را برای شکایت دکتر مصدق در دادگاه لاهه درباره فساد در قرار داد 1919، به دست او رساند. امیرعلایی مدتی نیز مشاور دکتر مصدق بود و در زمینه تحولات صنعت نفت نقش مشورتی بسیار زیادی داشت. او در سال 1331 خورشیدی مدتی سفیر بلژیک بود، اما بعد از کودتا وقتی به ایران برگشت، توسط دولت زاهدی بازداشت شد. در دهه چهل خورشیدی و پس از چندین بار دستگیری، به فرانسه رفت و دکترای علوم سیاسی خود را دریافت کرد. او پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران مدتی سفیر ایران در فرانسه بود تا اینکه در سال 1373 خورشیدی در تهران چشم از جهان فروبست. او آثار بسیار زیادی منتشر کرد که دو اثر مشهور او درباره صنعت نفت ایران «خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران» و «جنگ سرد نفت» نام دارند.