نگاهي به تلاش هاي تاريخي براي اکتشاف نفت در غرب ايران

کشف  نفت  به قیمت خاک

 علي بهرامي    اگر بپرسيم که صنعت نفت ايران از چه زماني، در کجا و چگونه آغاز شد، وارد تاريخي مي شويم که فراز و فرودهايش با فرازو فرودهاي تاريخي کشورمان پيوندي ناگسستني دارد. تاريخ نفت ايران از تاريخ معاصر ايران جدايي ناپذير است. دانستن اين تاريخ هم مي تواند به شناخت کشورمان کمک بسيار شاياني کند، شناختي که مي تواند مقدمه و زمينه ساز افق هاي آينده باشد و راه پيشرفت و توسعه را بهتر و بيشتر نشانمان دهد. در اين شماره نيز همراه با ما، همراه تاريخ شويد و با هم نگاهي بيندازيم به پيشينه آغاز نفت در ايران.

نفت و گاز در غرب ايران

در غرب ايران به قدري فعاليت هاي نفت و گاز وجود دارد که سال 1379 شرکت بهره برداري نفت و گاز غرب از زيرمجموعه هاي شرکت ملي نفت ايران تاسيس شد. اين شركت داراي 5 منطقه عملياتي نفت شهر، تنگ بيجار، چشمه خوش، سركان و دهلران است. در وب سايت اين شرکت درباره مشخصات مناطق عملياتي غرب آمده است: «منطقه عملياتي نفت شهر: واحد بهره برداري نفت شهر كه در فاصله 220 كيلومتري غرب كرمانشاه و 60 كيلومتري شهرستان قصر شيرين قرار دارد با ظرفيت اسمي 15 هزار بشكه در روز. نفت توليدي ميدان نفت شهر را پس از فرآورش، شيرين سازي و نمك زدايي به تلمبه خانه نفت شهر ارسال كه در نهايت بخشي از خوراك پالايشگاه كرمانشاه را تامين مي کند. از آنجا كه بخشي از اين مخزن در عراق، خاك كشور همسايه قرار دارد از جايگاه و حساسيت ويژه اي برخوردار است. واحد عملياتي تنگ بيجار: مركز  بهره برداري تنگ بيجار و كمانكوه در 70 كيلومتري شهر ايلام قرار دارد.  فاز اول اين مركز در سال 1386 به بهره برداري رسيد. ظرفيت اين مركز فراورش روزانه 7 ميليون مترمكعب گاز است كه پس از جمع آوري به پالايشگاه گاز ايلام ارسال و ميعانات گازي نيز به وسيله يك خط لوله 6 اينچ به پالايشگاه ايلام منتقل مي شود. منطقه عملياتي چشمه خوش: واحد بهره برداري چشمه خوش واقع در 52 كيلومتري شهرستان دهلران از توابع استان ايلام است كه با ظرفيت اسمي 130 هزار بشكه(75 هزار بشكه نفت شيرين و 55 هزار بشكه نفت نمكي) در روز، نفت توليدي ميادين آبان، چشمه خوش، پايدار، پايدار غرب و دالپري را فرآورش و به وسيله دو خط لوله 18 و 20 اينچ به طول 153 كيلومتر به واحد بهره برداري شماره 3 اهواز و تلمبه خانه شهيد چمران ارسال مي کند. منطقه عملياتي دهلران: واحد بهره برداري دهلران در 20 كيلومتري جنوب غرب شهرستان دهلران از واحد توابع استان ايلام قرار دارد، كه با ظرفيت اسمي 55 هزار بشكه در روز، نفت توليدي ميادين دهلران و دانان را پس از فراورش و شيرين سازي به وسيله يك خط لوله 16 اينچ به طول 52 كيلومتر به واحد نمك زدايي چشمه خوش پمپاژ و ارسال مي کند. منطقه عملياتي سركان/ ماله كوه: واحد بهره برداري سركان/ ماله كوه در 15 كيلومتري شهرستان پلدختر، از توابع استان لرستان قراردارد كه با ظرفيت اسمي 30 هزار بشكه در روز، نفت توليدي را پس از فرآورش و شيرين سازي به وسيله يك خط لوله 10 اينچ به طول 21 كيلومتر به تلمبه خانه افرينه و در پايان به پالايشگاه كرمانشاه ارسال مي کند.» 

رينولدز کوتاه نيامد

رينولدز تمام غرب و محدوده قصرشيرين را وجب به وجب مي گشت و گزارش هاي زمين شناسان دارسي را مورد راستي آزمايي قرار مي داد. او به آتشکده هاي مخروبه از پس سال ها گذر تاريخ، نگاهي مي انداخت. انگار که به دنبال نشانه اي از نفت در عقايد و آداب و رسوم تاريخي و باستاني ايرانيان باشد. رينولدز در قصرشيرين از آتشکده چارقاپي هم بازديد کرد. اين آتشکده که امروز نيز بقاياي آن وجود دارد، مطابق نقشه هاي منتشر شده از سوي سياحان و باستان شناسان سده نوزدهم ميلادي، داراي پلان مستطيل شکل بود که با جهت شرقي غربي و با مصالح لاشه سنگ، آجر و ملات ساروج ساخته شده بود. ورودي اصلي بنا در جبهه شرقي واقع است و اطراف آن مجموعه اي از فضاها و حياط قرار دارد. تنها ساختمان اين بنا که امروزه نسبت به ساير واحدها سالم تر باقي مانده، چارتاقي است که در منتهي اليه جبهه غربي احداث شده و احتمالا در زمان بازديد رينولدز از اين هم سالم تر بوده است. طبيعي بود در زمانه اي که براي اطلاع از وجود منابع زيرزميني نفت و گاز از لرزه نگاري و علم ژئوفيزيک خبري نبود، توجه به نشانه ها و رخدادهاي تصاعد نفت و گاز در سطح زمين، تنها ياري گر کاوشگران نفت در ايران و پيش از آن در ديگر مناطق نفتي جهان بود». يک مساله عجيب به رينولدز اجازه نمي داد که در حريم اين آتشکده هاي باستاني دست به حفاري بزند و مجبور بود بر اساس فصل سوم قرارداد دارسي که مي گفت «دولت عليه ايران اراضي باير خود را در جايي که مهندس صاحب امتياز به جهت بنا و تاسيس کارهايي که در فوق مذکور است لازم بداند مجانا به صاحب امتياز واگذار خواهد کرد. جاهاي مقدس و جميع متعلقات آنها در دايره اي که 200 ذرع شعاع آن باشد، مجزي و مستثني مي شود». شايد اگر اين بخش از قرارداد نبود به شوق نفت، بخشي از تاريخ ايران نابود مي شد.

روايت يک آغاز پرماجرا

نام شهر قصرشيرين در غرب ايران اگرچه با جنگ و زلزله عجين شده، اما روزگاري نه چندان دور نقش بسيار موثري در تاريخ نفت ايران ايفا کرده است. روزگاري که نفت ايران به دست دارسي و همکارانش افتاد و رينولدز کار اکتشاف را از منطقه قصرشيرين آغاز کرد. او گمان برده بود که نفت ايران زير پاي مردمان اين منطقه است. مردماني دلير، شجاع و مرزنشين که سال هاي سال با اصالت هاي ايراني و کردي، فرهنگ غني از خود به جاي گذاشته بودند. در قصرشيرين در کناري اثر باستاني باقي مانده از روزگار ساساني کار اکتشاف آغاز شد، فرشيد خداداديان در اين باره مي نويسد: «در پيوندي عجيب، آثار باستاني سرزمين ايران با منابع نفت و گاز کشور پيوندي مستقيم داشتند. اگر بعدها و در خرداد 1287 در جوار يک آتشکده باستاني در منطقه بختياري، نخستين چاه نفت ايران و خاورميانه به بهره برداري رسيد، در منطقه کرمانشاه نيز در «قصرشيرين» و در نزديکي مجموعه اي از آثار باستاني برجاي مانده از روزگار ساساني، تلاش براي اکتشاف نفت شکل گرفت». اما ماجراي نفت در ايالت کرمانشاهان از ايالت هاي غرب ايران، حکايت قديمي تري نيز دارد. فرشيد خداداديان در کتاب تاريخ نفت آورده است: «سال ها پيش از انعقاد قرارداد دارسي، در حدود سال 1891 ميلادي حاکم وقت ولايت کرمانشاهان که شنيده بود در ولايتش قير و چشمه هاي نفت وجود دارد از ژاک دمورگان، رئيس گروه باستان شناسي فرانسوي که در منطقه فعاليت باستان شناسي مي کرد، خواست تا در اين زمينه نيز تحقيق كند. تحقيقاتي که بعدها در گزارش هاي دمورگان نيز به آن اشاره شد و وجود منابع نفت در منطقه کرمانشاهان را تاييد مي کرد.»  نکته حائز اهميت درباره آغاز حفاري ها براي اکتشاف اين است که اساسا شروع حفاري ها در ايران توسط عمال دارسي، از غرب آغاز شد، جايي در حوالي قصر شيرين. شهري باستاني و بسيار قديمي که در کتاب هاي جغرافياي نفتي آن از «نفت شهر» تا «سرپل ذهاب» را شامل مي شد. در کتاب تاريخ نفت در اين باره آمده است: «اطراف و اکناف منطقه قصرشيرين، از منطقه اي که هم مرز با دولت عثماني بود تا امتداد جنوبي مرز که به «نفت شهر» کنوني مي رسيد و از شرق قصرشيرين تا «سرپل ذهاب» و تنگ گراو و کرند غرب تا کرمانشاهان و تاق بستان، دو موضوع در کنار هم مشهود بود: آثار باستاني و چشمه هاي خودجوش نفت. به همين دليل نيز بود که کاشفان نفت پيش از اينکه گروه به کوهپايه هاي زاگرس و سرزمين بختياري بروند، شانس خود را در اين منطقه همجوار با مرزهاي عثماني آزمودند.»  بين نيروهاي دارسي اختلاف افتاده بود، زمين شناساني چون «برلز» و «دالتون» معتقد نبودند که کشف نفت ايران را از زمين هاي غربي و در کنار مرزهاي امپراتوري عثماني آغاز کنند، اما يک نفر بيش از هر کس ديگري بر اين مهم اصرار داشت. او «رينولدز» بود. اين مهندس حفار، در سال 1901 ميلادي از لندن به ايران آمد و با تجهيزات و نقشه هاي دقيق، عزم خود را جزم کرده بود که خاک غرب ايران را براي نفت بکاود. شايد او بوي نفت را از آن سرزمين هاي باستاني استشمام کرده بود.

خاکي ايراني که به عثماني رسيد 

محدوديت هاي قراردادي، رينولدز را به سوي منطقه مرزي ايران با خانقين عثماني کشاند، منطقه اي به نام «چياه سرخ» يا «کيا سرخ» يا همان چاه سرخ که قرعه حفاري به نام آن افتاد. کار حفاري آغاز شد و رينولدز بايد از راه دريا و شهر بصره در امپراتوري عثماني آن زمان، وسايل و تجيزات را به خانقين برساند و بعد از آن به «چيا سرخ». اما مشکلات بسيار زيادي پيش پاي رينولدز بود. از يک طرف، مسيرهاي بسيار سخت گذر و از طرفي ديگر کارشکني عثماني ها که نمي گذاشتند وسايل از پل خانقين عبور کند و به خاک ايران برسد. البته که آنها تمايل نداشتند رقيب و همسايه عمده شرقي شان در حوزه نفت به جايي برسد. با هر سختي و مشقتي بود کار حفاري «چيا سرخ» را آغاز کرد، اما اين آغاز، پايان خيلي خوشي نداشت، چراکه صداي دارسي از لندن درآمد و آنچه رينولدز تصور مي کرد از خاک غرب ايران آن زمان به دست نيامد. در کتاب تاريخ نفت در اين باره آمده است: «به هر روي حفاري اولين چاه نفت، با وجود همه گرفتاري هاي محلي و سياسي، هشتم نوامبر 1902 ميلادي در چياسرخ آغاز شد. ضربات مته حفاري سنگ سخت چياسرخ را مي شکافت و يک سال بعد در عمق حدود 705 متري از سطح زمين، تصاعد گاز آغاز و متعاقب آن مقدار مختصري نفت نيز استحصال شد. توليد اين نفت، اما آنقدر زياد نبود که ادامه آن مقرون به صرفه باشد. رينولدز براي دومين بار شانس خود را در منطقه چياسرخ و در نزديکي چاه شماره يک آزمود و نفت حاصل از دومين چاه در ژانويه 1904 با فشاري افزون تر از نوبت پيشين آغاز و حتي به توليد 120 بشکه در روز رسيد. تا اينجاي کار، دارسي حدود 150 هزار ليره از سرمايه خود را از دست داده بود و همين هنگام بود که در لندن به دوستانش گفته بود: «هر کيسه حجمي دارد و جيب من هم محدود است!» با اين حال خبر کشف نفت در چيا سرخ باعث خوشحالي او و دوستانش در لندن شد. خوشحالي که زياد طولاني نبود و در ماه مي همان سال (1904 ميلادي) با انتشار خبر خشک شدن مخزن نفت چاه سرخ به نااميدي بدل شد». حفاري در «چيا سرخ» اگر براي دارسي گران تمام شد، اما براي ايران بسيار گران تر تمام شد، چراکه توجه عثماني ها را در آن زمان به خودش جلب کرد. با فشار سياسي و نفوذهاي بسيار زياد 9 سال بعد، يعني در سال 1913 ميلادي با تجديدنظر در مرزهاي ايران و عثماني، خاک «چيا سرخ» ضميمه امپراتوري عثماني شد و اکنون با تقسيمات بعد از جنگ جهاني دوم در خاورميانه، جزو خاک کشور عراق است.