زمينه ها و ريشه هاي تاثير صنعت نفت در وقوع انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 (بخش اول)

خروش نفت در دریای انقلاب

علي بهرامي      با راه اندازي و جان گرفتن نفت در طليعه قرن چهاردهم خورشيدي در ايران، هيچگاه نبوده است که صنعت نفت نقشي در تحولات اجتماعي کشورمان نداشته باشد. دهه به دهه و بلکه سال به سال، صنعت نفت به نحوه ها، نقش ها و اشکال گوناگون و متفاوتي حضور خود را نشان داده است. گاه عيان و گاه پنهان. نقش عيان صنعت نفت در پيروزي انقلاب اسلامي ايران، موضوع اصلي اين مطلب است. در ابتدا تلاش کرديم تا در بخش اول، زمينه ها و ريشه هايي که موجب خروش نفتي ها در آستانه انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 شد را بيان کنيم و در بخش دوم به تحولات سال 57 بپردازيم.

تحولات تاريخي ايران را بدون صنعت نفت نمي توان متصور بود. يعني در حقيقت تحقيق تاريخي درباره دوران معاصر کشورمان به قدري با صنعت نفت عجين است که بي توجهي به تاثير اين صنعت و ناديده انگاشتن آن، قطعا يک گزارش و يا تحقيق تاريخي درباره دوران معاصر را با اشکال مواجه مي کند.اين مسئله به حدي پررنگ است که در تاريخ معاصر ايران، جنبش هاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي مهمي حول محور و موضوع صنعت نفت شکل گرفت که يکي از نمونه هاي بارز و مشهور و برجسته آن «جنبش ملي شدن نفت» است. اگر چه در نگاه نخست به نظر مي رسد که تنها در اين واقعه تاريخي، صنعت نفت حضور جدي داشته است، اما با کمترين تحقيقي متوجه خواهيم شد که کمتر جنبش اجتماعي و فعاليت سياسي در تاريخ معاصر ايران وجود دارد که با نفت بي ارتباط باشد. صنعت نفت حتي تحولات مشروطه را نيز تحت تاثير خود گذاشت. جنبش و انقلابي که در ظاهر ربطي به نفت نداشت، اما در مقدمات وقوع و مسائل پس از آن عميقا با نفت مرتبط مي شد. به گواه بسياري متخصصان علوم سياسي و اجتماعي، انقلاب اسلامي ايران در سال 1357، در هيچ چارچوب تحليلي رايجي نمي گنجيد. به عبارت ديگر، انقلاب اسلامي ايران فراتر از چارچوب هاي تحليلي زمانه خويش عمل کرد و جهان را حيرت زده به سوي خود متوجه ساخت. نوع ورود صنعت نفتي ها نيز در اين رخداد عظيم ايراني، منطقه و جهاني، خاص و ويژه بود.

کار ناتمام 29 مرداد

با وقوع کوتاي 28 مرداد 1332 و شکست قطعي ايرانيان براي رسيدن به نفت ملي، صنعت نفت وارد فضايي ديگر گونه شد. سرخوردگي هاي فرهنگي و اجتماعي ايرانيان در کنار ناکامي سياسي پيش آمده در اين باره، تاثيرات جدي در جامعه ايراني نهاد. تاثيراتي که حتي در نوع موسيقي ايراني نيز نمايان شد و بنا به گفته بسياري از کارشناسان، ظهور موسيقي «گل هايي» در راديو ايران يکي از واکنش ها به شکست در کنش هاي هويتي و ملي در عرصه صنعت نفت، حقوق بين الملل و حقوق عمومي بود. در کتاب «ايران بين دو انقلاب» نوشته آبراهاميان آمده است: « بعد از نهضت ملي شدن صنعت نفت و خلع يد از انگليس، کمپاني هاي آمريکايي و بريتانيايي نگران از پيامدهاي ملي شدن در سراسر جهان بودند. در بازي بين ايران و قدرت هاي بزرگ، حاکميت و نظارت بر اکتشاف، استخراج و بهره برداري،  حق مسلمي بود که بايد اجرا مي شد، ولي برعکس از نگاه آنان، ملي شدن نفت، موجب خروج آنها از سياست و اقتصاد ايران بود و اين چيزي نبود که به راحتي از دست بدهند. به همين مناسبت در دوره بعد از مصدق، پاي کمپاني هاي نفتي آمريکايي به ايران باز شد». همه شرايط مهيا بود تا دوباره «در» صنعت نفت بر همان پاشنه قبلي بچرخد. در کتاب مسائل نفت ايران آمده است: «هربرت هوور، مشاور عالي رتبه نفتي جان فاستر دالس (وزير امورخارجه آمريکا)، روانه ايران شد و با دولت سپهبد زاهدي براي تشکيل يک کنسرسيوم بين المللي که شرکت هاي نفتي آمريکايي در آن نقش عمده اي داشتند، به توافق رسيد. اين قرارداد در شهريور 1333 ميان علي اميني (وزير دارايي وقت) و هوارد پيج (معاون رئيس هيئت مديره شرکت استاندارد نيوجرسي و نماينده کنسرسيوم) به امضا رسيد.». البته که با آن شکست سهمگين مردمي و هويت خواهانه، نياز بود به گونه اي صوري تا حدودي آن سرخوردگي تعديل مي شد. در اسناد لاله جاسوسي آمده است: «اين قرارداد را مي توان تلاشي براي حفظ منافع شرکت هاي بزرگ نفتي و در عين حال رعايت صوري اصول مربوط به ملي شدن صنعت نفت در نظر گرفت. همچنان که خود علي اميني اذعان دارد که «قرارداد کنسرسيوم برخلاف ميل مردم امضا شد».

آراسته شدن به سبزه

با سرکوب هويت خواهي ايراني در 28 مرداد سرکوب هويت اسلامي ايرانيان نيز، چاشني سياست هاي حکومتي شد. در سال 1330 دولت ايران به نخست وزيري محمد ساعد اسرائيل را به صورت «دو فاکتو» به رسميت شناخت. اين کار در برابر کشور فلسطين انجام مي شد. در کتاب روابط خارجي ايران، نوشته عليرضا ازغندي آمده است: « با واکنش هاي مختلفي در ايران به ويژه از طرف آيت الله سيدابوالقاسم کاشاني روبه رو شد. اين اعتراض ها در دولت مصدق به نتيجه رسيد؛ چراکه در 15 تير 1330 با عنايت به اصل موازنه منفي و با توجه به اعتراض هاي مردم و برخي از نمايندگان مجلس، شناسايي دوفاکتوي اسرائيل را پس گرفت و طي اطلاعيه اي قطع رابطه با دولت اسرائيل را به اطلاع رساند». اين کار روابط ايران را با کشورهاي اسلامي گرم تر کرد و البته بر هويت اسلامي و ايراني ملت ايران نيز افزود. اما اين راه ادامه نيافت و پس از کودتاي 28 مرداد راه ارتباط نفتي با اسرائيل گشوده شد، تا جايي که صداي اعتراض امام خميني(ره) در عصر عاشوراي 1342 به تمام ايران و منطقه رسيد. در کتاب «روابط خارجي ايران» در اين باره آمده است: «پس از کودتاي 28 مرداد، روابط با اسرائيل از سر گرفته شد و اسرائيل در ازاي آموزش هاي فني و تخصصي به نيروهاي امنيتي ايران،  نفت دريافت مي کرد. درواقع در پاييز 1333 و سپس در سال 1336 به ترتيب پيشنهاد فروش نفت و عقد يک قراداد با اسرائيل شکل رسمي به خود گرفت و با احداث يک خط لوله در سال 1340، صادرات نفت ايران به اسرائيل به دو برابر رسيد7 و اين امر اعتراض هايي را به دنبال داشت که مهم ترين آن سخنراني مهم امام خميني(ره) در عصر عاشوراي 1342،  درباره روابط محمدرضاشاه با اسرائيل است». با اين شرايط در صنعت نفت در روابط با اسرائيل، اگر کوتاي 28 مرداد به قول ضرب المثل معروف ايراني«گل بود» با آغاز رابطه با اسرائيل «به سبزه نيز آراسته شد».

ماجراي نفت در دهه پنجاه

نفت با آغاز دهه پنجاه، رشد قيمتي چشمگيري پيدا کرد؛ رشدي که بسياري از سياست مداران و برنامه ريزان اقتصادي رژيم گذشته را با شگفتي و سردرگمي مواجه ساخت. بيش از هر چيز اين پهلوي دوم بود که سوداهاي بسيار در سر پروراند. تورم بودجه به قدري بود که او را به نظريه پردازي تمدني کشاند و وعده هاي خام دستانه اي را به ايران و منطقه و جهان مخابره مي کرد. در کتاب تهاجم نوشته غلامرضا نجاتي در اين باره آمده است: «در دهه 50 قيمت جهاني نفت تحت تأثير تحولات جهاني و تصميمات کشورهاي توليدکننده نفت، به تدريج افزايش يافت. در پي يکي از اين تصميمات، در روزهاي 22 و 23 دسامبر 1973(1352) وزراي نفت اوپک در تهران گرد آمدند و در اين اجلاس تصميم گرفته شد بهاي هر بشکه نفت از 5/032 دلار به 11/951 دلار افزايش يابد. در اوايل همان سال، هنگام تحريم نفت از سوي اعراب، نفت به طور آزاد بشکه اي 35 دلار فروخته مي شد». اين پول هنگفت پهلوي دوم را وارد دنياي ذهني کرد که تا اندازه بسيار زيادي با واقعيت هاي عيني کشور، مغايرت داشت.

شرايط عجيب اجتماعي و جمعيتي که محصول انقلاب سفيد پهلوي دوم بود، نمي توانست پشتيبان خوبي براي نظريه پردازي هاي تمدني و توسعه اي باشد و نتيجه پول هاي نفتي را از پيش مشخص مي کرد. در کتاب «ماموريت در ايران» آمده است: «هرکس با اطلاعات محدود اقتصادي و با يک حساب ساده رياضي مي توانست اين واقعيت را درک کند که برنامه هاي وسيع و پيچيده را به اتکاي سه ميليون کارگر، آن هم کارگر ساده و غيرماهر نمي توان به موقع اجرا کرد».

با بي برنامگي تورم بسيار بالا رفت و آثار آن در زندگي مردم نمايان شد. علت نيز تزريق بي رويه پول در زندگي مردم بود. پولي که از درآمد بي حساب نفت وارد خزانه شاهي مي شد و بخشي از آن خرج ايده هاي شاهانه مي گشت، مشکلات اقتصادي عميقي را در دهه پنجاه رقم زد. در کتاب «تهاجم» در اين باره آمده است: «در کنار تورم، برخي از مشکلات اقتصادي نيز به تدريج آشکار شدند. به عبارتي تا زماني که درآمدهاي نفتي جريان داشت، ظاهراً مشکل اقتصادي ويژه اي به چشم نمي خورد. شاه و دستگاه اجرايي رژيم او گمان مي کردند همه مشکلات ناشي از اجراي برنامه هاي خود همچون انقلاب سفيد و ديگر برنامه هاي بلندپروازانه را با پول حل و فصل خواهند کرد، ولي از سال 1354، شتاب در انجام طرحهاي جاه طلبانه، تنگناهاي مالي و اقتصادي را نمايان ساخت، از اواسط دهه 1355، رژيم با اعتراض وسيع طبقات جامعه، به خصوص دانشگاهيان و روشنفکران که خواستار آزاديهاي سياسي بودند، روبه رو شد، همزمان با شدت گرفتن چالشهاي سياسي، شبح بحران اقتصادي نيز نمودار شد».کارگران ساده و حاشيه نشين هاي شهري با مشکلات مالي بسيار زيادي دست و پنجه نرم مي کردند و بسياري از مردم به سوي حلبي آباد نشيني روي آوردند. اين وضعيت در کنار زرق و برق هاي طبقه متوسط به بالاي شهري که از منافع رژيم پهلوي به بهره مندي کاملي رسيده بودند، تضادهاي بسيار بغرنجي را ايجاد کرده بود. در کتاب اسناد لانه جاسوسي امريکا آمده است: « پيامد مهم ديگر اين وضعيت که بر تحولات سياسي و اقتصادي کشور تأثير فراواني داشت؛ افزايش اعتصابات کارگري در ماههاي منتهي به انقلاب بود. اعتصابات گسترده کارگري، آسيب و زيانهاي قابل ملاحظه اي به کارخانه ها و املاک زد و باعث فلج شدن سرويس و خدمات زنده و متحرک کشور شد. در اين رابطه، اعتصاب کارگران شرکت نفت، بسيار تأثيرگذارتر بود؛ زيرا صادرات نفت که اصلي ترين منبع معاملات خارجي ايران بود در اکتبر 1978 سقوط کرد و در دسامبر همان سال کاملاً متوقف شد و تا مارس 1979 از سر گرفته نشد. در اين مدت ايران در حدود 7 ميليارد دلار در آمد از دست داد». آن فقر شديد و اين رفاه نسبي و تلاقي خواسته هاي سياسي و اقتصادي اعتصاب هاي کارگري بسيار بزرگي را در سال هاي 56 و 57 رقم زد. اعتصاب هايي که ريشه هايي بسيار طولاني داشت و در اموج انقلاب اسلامي ايران دوباره به خروش آمد.

منابع:

1-کتاب«ماموريت در ايران»، نوشته ويليام سوليوان

2- کتاب«مسائل نفت ايران»، نوشته سعيد ميرترابي

3- کتاب «تاريخ تحولات سياسي -  اجتماعي ايران»، نوشته عليرضا ازغندي

4- کتاب «روابط خارجي ايران»، نوشته عليرضا ازغندي

5- کتاب «ايران بين دو انقلاب»، نوشته يرواند آبراهاميان

6- کتاب «تهاجم»، نوشته غلامرضا نجاتي

7- مجموعه اسناد لانه جاسوسي، جلد هفتم