روايت «مشعل» از تلاش ها  و فعاليت هاي کارکنان پالايشگاه  ستاره خليج فارس

جوانان  به میدان آمده اند

سميه راهپيما       وقتي صحبت از پالايشگاهي بزرگ و پيشرفته در خاورميانه مي شود، ناخودآگاه ذهن به سمت پالايشگاه ستاره خليج فارس مي رود؛ پالايشگاهي که بيشتر نيروهاي آن جوان هستند و  در آن از همت بالاي جوانان دهه 60 و 70 براي ساخت داخل استفاده شده است. پالايشگاهي که کشور را در توليد بنزين يورو 5 به خودکفايي رسانده است. يادآوري اين نکات دستمايه اي براي تهيه گزارش عيني از اين پالايشگاه شد تا از نزديک با اين مجموعه آشنا شويم و با کارکنان آن به گفت و گو بنشينيم. گزارش پيش رو ماحصل بازديد از اين پالايشگاه است.

صبح يکي از روزهاي پاياني فصل پاييز، از فرودگاه بندرعباس بعد از گذشت 40 دقيقه به يکي از بزرگترين پالايشگاه هاي ميعانات گازي خاورميانه مي رسم. در طول اين مدت، پيشينه اي از اين پالايشگاه را در ذهن خود مرور مي کنم. مکاني که با توجه به شرايط اقتصادي موجود، توانسته بيش از 83 درصد قطعات مورد نياز خود را بومي کند و نزديک به 4 هزار نفر به طور مستقيم و 15 تا 16 هزار نفر نيز به صورت غيرمستقيم در اين پالايشگاه مشغول به کار شدند.

با مرور اين پيشينه، گذشت زمان را احساس نمي کنم ، به گيت ورودي پالايشگاه مي رسم، بعد از هماهنگي و رعايت نکات ايمني که شامل گذاشتن کلاه و پوشيدن کفش ايمني مي شود، به همراه يکي از کارکنان روابط عمومي وارد پالايشگاه مي شوم. همانطور که يکي از شاخص هاي پالايشگاه ستاره خليج فارس داشتن نيروهاي جوان ذکر شده بود، مي توان اين نيروها را به چشم ديد؛ جواناني که براي سربلندي کشورشان از هيچ تلاش و کوششي دريغ نمي کنند.

يکي از بخش ‎هاي قابل توجه در پالايشگاه ستاره خليج فارس، پايانه ميعانات گازي است که ميعانات آن بعد از گذشتن از چندصد کيلومتر از عسلويه مي آيد و خوراک واحدهاي تقطير، گاز مايع، تبديل کاتاليستي، تصفيه نفتا، ايزومريزاسيون، تصفيه نفت سفيد و نفت گاز را تامين مي کنند. به اتاق کنترل پايانه دريافت ميعانات گازي مي روم، علي قاسمي با لهجه شيرين شيرازي، خوشامد مي گويد. خودم را معرفي مي کنم و از فعاليت او مي پرسم. مي گويد: « چهار سال است که در پايانه خوراک ميعانات گازي مشغول به کار هستم. در کنار شيريني هايي که در کار داريم، با سختي هايي نيز مواجه هستيم. تابستان هاي اين منطقه بسيار گرم و طاقت فرساست، اما به دليل علاقه اي که به کار دارم، اين سختي ها را به جان مي خرم . اکنون به صورت اقماري کار مي کنم و بهتر است تدابيري براي ساکن شدن ما در نظر گرفته شود تا در کنار خانواده هايمان باشيم. کار با سختي همراه است؛ اما از اينکه تجربه کسب مي کنيم، برايمان لذت بخش است. از زماني که به پالايشگاه آمدم، سال تحويل را در اينجا بودم، براي چيدن سفره هفت سين نيز هر کدام از کارکنان اين واحد آنچه دارند، مي آورند و زمان تحويل سال نو، دور آن مي نشينيم.»

صادرات بنزين، شيرين ترين تجربه

نسيم ملايمي در حال وزيدن است و دليل آن به بارندگي شب قبل بازمي گردد، دو نفر سر حوضچه اي ايستاده اند و در مورد آن با هم صحبت مي کنند. پس از پرسش و جو متوجه مي شوم که نام اين حوضچه، ولو است که در پايانه دريافت ميعانات گازي قرار دارد. يکي از شاخص هاي اين حوضچه صفر و صد بودن آن است، يعني به وسيله اين ولو زمان تعميرات اساسي از ورود ميعانات به پالايشگاه جلوگيري و بعد از تعميرات نيز با باز کردن آن، دوباره خوراک به واحدها ارسال مي شود.

مهرداد رحيمي پور، يکي از کساني است که بالاي ولو ايستاده و مسؤوليت نقل و انتقالات پالايشگاه ستاره خليج فارس را به عهده دارد و از کهگيلويه و بويراحمد آمده و به صورت روزکار فعاليت مي کند. مي گويد: «بيشتر نقل و انتقلات پايانه خارک را به عهده دارم. سال 92 در آزمون استخدامي شرکت کردم و سال 95 نيز دعوت به کار شدم. زماني که به پالايشگاه آمدم، تنها يک فاز راه اندازي شده بود. با گذشت يک سال و نيم دو فاز ديگر نيز به بهره براري رسيد. بهترين تجربه کاري ام به زماني مربوط مي شود که در يکي از بزرگترين پالايشگاه هاي ميعانات گازي خاورميانه مشغول به کار شدم. همچنين نخستين روزي که بنزين از پالايشگاه براي صادرات به انبار نفت فرستاده شد نيز يکي از شيرين ترين تجربه هاي کاري من است. »