نیم نگاهی به روابط نفتی ایران و روسیه پیش از اکتشاف

روشنایی ایران از شرق و غرب خزر

علي بهرامي-  نفت در ايران تاريخ پر فراز و نشيبي دارد و بر خلاف آنچه گفته مي شود، با اکتشاف نفت در منطقه مسجدسليمان آغاز نمي شود، بلکه چند دهه پيش از اينکه عوامل دارسي (مرد انگليسي متنفذي که حتي يک بار هم وارد خاک ايران نشد) هم ايرانيان از نفت استفاده مي کردند و هم رويدادهاي بسيار زيادي درباره نفت و حتي احداث خط لوله نفتي در ايران به وقوع پيوسته است. ايرانيان مشتري و مصرف کننده ثروتي بودند که آن ثروت چند دهه قبل، جزيي از سرزمين ايران بود و شکست در جنگ هاي ايران و روس در دوران فتحعلي شاه قاجار، آن ثروت عظيم را دو دستي به دامان تزارها انداخت. جدال انگليس و روسيه بر سر منافع شان در ايران هميشه خواندني و عبرت آموز است و البته تاسف انگيز. اين بار تلاش کرديم شرح مختصري از حضور نفتي روس هاي دوران تزار در ايران را پيش از اينکه چاه شماره يک فوران کند، روايت کنيم.

چند دهه از دو قرارداد فاجعه بار گلستان(1192 خورشيدي) و ترکمن چاي(1206خورشيدي) مي گذشت که صنعت نفت بر پايه چشمه هاي قديم نفتي شهر ايراني تبار «باکو»، به وسيله روسيه تزاري که حالا صاحب اين شهر شده بود، پا گرفت. ايرانيان نفت را تا پيش از کشف آن در منطقه مسجدسليمان توسط عوامل دارسي، از روسيه و براي مصارف روشنايي وارد مي کردند. براي ايرانيان دوران قاجار، قفقازشمالي و روسيه، گذرگاهي محسوب مي شد که آنها را به قاره سبز و نقاط ديگر دنياي آن زمان مي رساند. از اين رو اين دو سرزمين از نظر ژئوپوليتيک، سرزمين هاي مهمي براي کشورمان محسوب مي شدند. چند دهه بود که اگر چه نور روشنايي هاي چراغ هاي نفت سوز روسيه به ايران نرسيده بود، اما آوازه اش در کاخ ناصرالدين شاه قاجار شنيده مي شد و بالاخره از طريق دربار قاجار و ميل شاهي به روشنايي نفتي، ما وارد کننده يک کالاي مهم و راهبردي از باکو شديم تا ايران را روشنايي ببخشيم.

تاخت «نوبل» در صنعت نفت

رابرت نوبل و لودويگ نوبل دو برادر سوئدي بودند که جايزه نوبل همه ساله به نام آنها برگزار مي شود. پدر اين دو برادر امانوئل نوبل نام داشت که با مهاجرت به روسيه براي ارتش اين کشور تسهيلات جنگي جديد مي ساخت. آنها همچنان در روسيه با فراز و فرودهايي به ساخت تسليحات جنگي مشغول بودند تا بر اساس نوشته کتاب «خون خاک» براي يکي از تفنگ هايشان نياز به چوب گردو پيدا کردند. رابرت نوبل براي خريد اين چوب به باکو رفت اما چيزي که چشمش را گرفت، نفت بود نه چوب درخت گردو. رابرت با 25 هزار روبل که از برادرش لودويگ قرض مي گيرد، در با کو پالايشگاهي مي سازد که نفت را تصفيه و به سن پترزبورگ منتقل مي کرد. برادران نوبل صنعت پالايش را گسترش دادند و با تصفيه نفت باکو، فراورده هاي مختلفي را به قسمت هاي اروپايي کشور پهناور روسيه ارسال مي کردند.

نام ايراني بر کشتي نفتکش

باز هم بر اساس نوشته کتاب «خون خاک»، لودويگ نوبل به سلطان نفت باکو ملقب مي شود.«او آزمايشگاه نفت يابي، رگه شناسي و اکتشاف مجهزي در پالايشگاه خود تاسيس کرد. کمپاني وي به زودي به شرکت بزرگي تبديل شد که واردات از نفت از آمريکا را محدود کرد. مدتي بعد لودويک نوبل کشتي هاي داراي مخازن بزرگ براي حمل نفت ابداع و اختراع کرد که نفت را به مخازن ريخته و به مقصد مي رساندند و از آنجا با تلمبه به مخازن ساحلي انتقال مي داد. دانيل برگن نام اولين کشتي نفتکش درياي خزر را که لودويک نوبل نفت خود را با آن انتقال مي داد، «زرتشت» مي نامد. اين نام گذاري بسيار هوشمندانه و تيزهوشانه و حاکي از سپاسگزاري معنوي و دروني صنعتگر سوئدي از زرتشت، پيامبر باستاني ايران بود که آتشکده بزرگ او در بادکوبه (باکو) و شعله جاويدان آن، موجب الهام صنعتگران نفت براي يافتن اين ماده کم نظرير جهان شده بود».

کارگران ايراني در صنعت نفت قفقاز

کار پالايشگاه نوبل حسابي سکه شده بود و کم کم نام و شهره اي جهاني پيدا کرد. توسعه بيشتر و توليد بالاتر پالايشگاه نوبل، فعاليت کارگران بسيار بيشتري را طلب مي کرد. به سبب همسايگي و وضعيت معيشتي بسيار نامطلوب ايرانيان در دوران ناصري، کارگران ايراني براي کار در پالايشگاه نوبل و صنايع نفتي قفقاز روسيه يعني منطقه اي که دوراني نه چندان دور از مجموعه سرزمين هاي ايران محسوب مي شد، رغبت نشان دادند. اسناد نشان مي دهد، استقبال ايرانيان از کارگري در صنايع نفتي قفقاز به حدي بوده است که کارگراني از نواحي مرکزي، شرقي و غربي ايران نيز به آن منطقه روانه شدند. به نوشته کتاب خون خاک گزارش هايي در بايگاني هاي وزارت خارجه روسيه وجود دارد که آمارهاي دقيقي از حضور ايرانيان در صنايع نفت قفقاز مي دهد« در سال 1270 خورشيدي کنسولگري روسيه در تبريز فقط 25855 ويزاي ورود به روسيه به ايرانيان داوطلب که اغلب از دهقانان فقير بود، داد. بهاي ويزا بسيار ارزان بود و در سال 1282 خورشيدي اين رقم به 32866 رسيد. سال بعد تعداد ويزاهاي صادر شده در تبريز و اروميه از رقم 54846 گذشت».

فراگيري نفت روسيه در ايران

تقريبا تمامي ايرانيان نفت روشنايي خود را از روسيه وارد مي کردند. محل ورود اين نفت فقط از طريق آذربايجان ايران نبود بلکه عشق آباد، ديگر شهر ايراني تباري که تزارها آن را مانند باکو جز خاک خود در آورده بودند نيز، نقطه ورود نفت روسيه به ايران شده بود و پهنه هايي چون خراسان را در بر مي گرفت. اگر بندر انزلي نقطه پخش نفت روسي در غرب ايران شده بود، روس ها از طريق بندر«کرانوداسک» در شرق خزر نفت را به عشق آباد و بندر گز ارسال مي کردند و از اين دو بندر، شرق ايران نيز روشنايي چرغ هايش را از نفت روسيه مي گرفت. در زمينه نفوذ نفت روسيه که از قفقاز تامين مي شد، در کتاب تاريخ اقتصادي ايران نوشته چالز عيسوي آمده است: «بنابر گزارش آ. ميللر کنسول روسيه در سيستان، نفت سفيد روسيه در سيستان و نواحي اطراف آن بدون رقيب و ميزان آن در حال افزايش بود. کنسول انگليس در خراسان و سيستان نيز گزارش داده که نفت سفيد روسيه که از طريق عشق آباد وارد ايران مي شود طرفداران و مصرف کنندگان بي شمار دارد و تمام خراسان را به انحصار خود درآورده است.»

خط لوله پرماجرا

صدور نفت روسيه به ايران آن هم در ابعادي بسيار وسيع تر، خواست و تمناي دولت تزاري بود. البته دولت روسيه تزاري در اين خواسته اش توقف نداشت و روياهاي بزرگتري را در سر مي پروراند و به دنبال بازارهايي در هند و خاور دور بود. اينها ميسر نمي شد مگر با احداث خط لوله نفت از قفقاز به خليج فارس و درياي عمان. چنانکه در کتاب خون خاک آمده است: «آ. اي. لومينستکي ديپلمات و مامور وزارت امور خارجه روسيه تزاري که در سال هاي واپسين قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي بارها به ايران سفر کرده بود در يادداشت هاي خود مباهات مي کرد که بدون شکر روسي، ايرانيان قادر به نوشيدن چاي خود نخواهند بود و بدون نفت روسي سراسر ايران غرق ظلمت خواهد شد». روس ها براي احداث خط لوله نفت از قفقاز به درياي عمان استدلال جالبي داشتند، اين استدلال را چارلز عيسوي در کتاب تاريخ اقتصادي ايران به اين صورت ذکر کرده است: «در سال 1884 ميلادي مهندس معروف روسي، پالاشکوفسکي که فعاليت هاي گسترده تجاري – اقتصادي در ايران داشت، ضمن تاکيد بر اهميت استانبول به عنوان يک مرکز مواصلاتي مهم، آن شهر را در حيطه نفوذ رقباي غربي روسيه دانسته و معتقد بود در استانبول، روسيه با تمام دنيا سر و کار دارد اما در ايران است که روسيه مي تواند از طريق درياي عمان به اقيانوس هند دسترسي يابد و فقط با انگليس روبرو ست». اين طرح به شدت دنبال مي شد، اما چنانکه در اسناد آمده است، روس ها مشاهده کردند که نفت سفيد در تمام ايران به شيوه هاي مختلفي پخش مي شود حتي با «کاروان هاي شتر»، پس کم کم از اجراي طرح در سال هاي 1899 و 1900 منصرف شدند. شايد دليل اين انصراف که در کتاب تاريخ اقتصادي ايران ذکر شده است، کمي معقولانه به نظر برسد. «اين طرح به دلايل بسيار مسکوت ماند، زيرا هزينه آن بسيار سنگين، سود آن غير کافي و از نظر امنيتي و سياسي نيز کشور ايران محيط مناسب و در خور اطمينان براي يک سرمايه گذاري بدان سنگيني نبود».

سال 1901 ميلادي يک بار ديگر اين طرح مطرح شد، اما حالا ديگر پاي يک انگليسي به نفت ايران باز شده بود. دارسي، سه ماه زودتر از عقد هر گونه قراردادي درباره احداث خط لوله روسيه به درياي عمان، يک قرارداد محکم با قاجاري ها بسته بود. پس روس ها هم دست به کار شدند تا هر چه سريعتر از خوان پهن شده ايران، نعمتي بردارند اما چنانکه تاريخ گواهي مي دهد روس ها دودل بودند. اين دو دلي روس ها ادامه داشت تا اينکه آرگيروپولو، سفير روسيه در ايران، با استدلال هايي در برابر احداث خط روله نفتي روس ها در ايران مخالفت کرد. در اين باره در کتاب تاريخ اقتصادي ايران آمده است: «آرگيروپولو به مخالفت برخاست، زيرا او اوضاع ايران را خطرناک مي ديد. مظفرالدين شاه مانند پدرش لايق نبود و نمي توانست اوضاع را تحت نظارت داشته باشد. آرگيروپولو واهمه خود را بيان داشت که احداث خط لوله در ايران خطرناک است. هيچ دور نيست که عده اي داوطلب و تبهکار با کار گذاشتن ديناميت يا باروت در نقطه اي دور افتاده و در دل شبي تاريک لوله را منهدم کنند». البته با اين مخالفت کار تمام نشد و دولت روسيه همچنان بر احداث خط لوله مذکور اصرار کرد تا اينکه در زمستان 1281 خورشيدي، امتياز احداث خط لوله نفت سفيد مورد تاييد شاه قرار گرفت، اما کش و قوس هاي فراواني پيش آمد تا اينکه احداث اين خط لوله منتفي شد. چارلز عيسوي، نويسنده کتاب تاريخ اقتصادي ايران، دلايل قابل توجهي را براي سستي روسيه درباره احداث اين خط لوله را بيان مي کند: «1-جريان کند و فرساينده بروکراسي در روسيه و ترديدهاي مداوم شاه و صدراعظم و مقامات ايراني، امتيازنامه را به دست زمان سپرد 2-کشف منابع جديد نفت در هند، اندونزي، آسام، برمه و وضعيت بحراني چاه هاي نفت باکو 3-حوادث امنيتي که در باکو رخ داد، از جمله جنگ خونين ارامنه و مسلمانان باکو 4-ورود محموله کلان نفت سفيد آمريکا از بندر نيويورک تا بنادر خليج فارس، احداث خط لوله روسيه در ايران را منتفي کرد». با همه اين احوال تا پيش از کشف نفت در مسجدسليمان بيش از 96 درصد مصرف نفت ايران در انحصار صادرکنندگان نفت باکو بود. تا اينکه جنگ جهاني اول شعله کشيد، نفت در خوزستان پيدا شد و بعد از آن کم کم همه تاسيسات نفتي و صدور نفت روسي به ايران در افق تاريخ محو شد.

منابع:

1-خون خاک، نوشته خسرو معتضد، جلد اول

2-تاريخ اقتصادي ايران، نوشته چارلز عيسوي، ترجمه يعقوب آژند