پالايشگاه بيد بلند 2 درانتظار روزهاي بهاري بهره برداري است

همنشیـنی گازهای مسافـر  با نرگس ها

معصومه اصغري   بيشتر واحدها تکميل و داربست ها باز و شکل و شمايل واحدهاي مختلف تازه مشخص شده است. رنگ هاي نارنجي، زرد و قرمز به تاسيسات جلوه بيشتري مي دهد و به خاطر پاکي هواي بهبهان و بارش باراني که قبل از ما آمده، همه مناظر اطرافمان در پالايشگاه بيد بلند 2، يک لايه شفاف تر به چشم مي آيد. پالايشگاه بيد بلند 2 يکي از آن پروژه هاي در آستانه بهره برداري است که از چند ماه ديگر در ليست نوبت افتتاح مسؤولان صنعت نفت قرار مي گيرد و داستانش به فصلي ديگر مي رسد. اين روزها هنوز جنب و جوش قابل توجهي در بيد بلند 2 به چشم مي آيد و برو و بياهاي زيادي در آن ديده مي شود که نشان از جريان زندگي و کار دارد. بخش هايي که عمليات نصبشان تمام شده، خلوت تر هستند؛ اما هنوز در چند بخش داربست ها برقرار است و کارگران و تکنيسين ها مشغول کارند. ما هم براي آنکه تصاويري از اين جنب و جوش ثبت کنيم، همين بخش ها را که اجازه همراهي با کارگران را مي دهد، انتخاب مي کنيم.

بيد بلند 2 همان پالايشگاهي است که قرار است خانه آخر گازهاي همراه با نفت باشد؛ گازهايي که ساليان سال عاقبتشان سوختن، درست پس از جدايي از زمين بوده، حالا قرار است در اين مجتمع بزرگ و کم نظير براي سفري ديگر آماده شوند. قرار است گازهاي مشعل که در شرق کارون مي سوزند، با خطوط لوله به بيد بلند برسند و پس از پالايش به چند محصول ديگر تبديل شوند. در همين روزهاي پاييزي پيشرفتي 98 درصدي دارد و در آستانه بهره برداري، حدود 6 هزار نفر در مجموعه سايت خود است. بيشتر کارگران از شهر بهبهان (شهري که پالايشگاه در نزديکي آن قرار گرفته) و شهرهاي اطراف هستند و کمي گشت زدن و صحبت با آنها و شنيدن لهجه خاص بهبهاني ها اين موضوع را تاييد مي کند.

پيمانکاري که بد نيست، اما خوب هم نيست

بيشتر اين کارگران از نيمه هاي سال 96 به پروژه اضافه شده اند؛ يعني کمي بعد از اينکه پروژه متوقف مانده، بيد بلند 2 دوباره با اضافه شدن به هلدينگ خليج فارس جان دوباره گرفته است. علي اکبر، يکي از محلي هاي اين پروژه که از يک سال و 10 ماه قبل به بيد بلند آمده و قبل از آن هم تجربه حضور پروژه هاي مختلف در عسلويه را داشته، مي گويد: «وضعمان اينجا بهتر بود؛ چون پيمانکار و کارفرما خصوصي بودند. پول کم مي دهند، اما مهم اين است که به موقع مي دهند. لوازم کار و ايمني کيفيت ندارد، مثلا همين کفش ايمني را نگاه کن ! خيلي سنگين است. غذا هم کيفيت ندارد و جايي براي خوردن غذا نداريم؛ اما همين که اين شرايط هم وجود دارد، خوب است. بعد به همکارانش که مقوايي را روي زمين انداخته اند تا کمي دراز بکشند و غذا بخورند، اشاره مي کند و مي گويد: «کارگر جماعت همه جا حقش روي زمين است؛ مي توانند جايي بگذارند براي ما؛ اماکسي به پيمانکار اجبار نمي کند، براي پيمانکار هم اهميت ندارد که ما غذاي مان را کجا مي خوريم؟»

ساعت از 30/11 دقيقه گذشته و وقت ناهار و استراحت شده و کارگران از هر گوشه از تاسيسات بيرون مي آيند؛ اما جاي دوري نمي روند و در سايه اي خنک، چند نفري جمع مي شوند و ظرف غذا و ماست و دوغ همراهش را روي زمين مي گذارند و شروع به خوردن مي کنند. پيمانکار براي سايتي به اين بزرگي، يک کانکس را به عنوان ناهار خوري کارگران آماده کرده؛ اما آنها ترجيح مي دهند به جاي عبور از چند بخش در اين گرما و از دست رفتن زمان ناهار و استراحتشان، در ميان همين تاسيسات و سايه اي که خاکي است، غذايشان را بخورند تا در کنار ناهار خوردن، زماني براي کمي دراز کشيدن و استراحتشان بماند.

يکي از کارگران که دوست ندارد از چهره خود و همکارانش عکس بگيريم، مي گويد: «حالا که وضعمان خوب است، همه جا آسفالت و بتن شده و خاک کمتري را با غذا مي خوريم. زماني هنوز تاسيسات کامل نشده بود، اينجا پر از رفت و آمد و ماشين آلات و خاک و دود بود و در همان وضع غذا مي خورديم.»

انتظارات متقاضيان کار تحصيلکرده

شهر بهبهان، همانند بسياري از شهرهاي ايران، قدمت تاريخي و فرهنگي زيادي دارد و مردم آن هم به اين پيشينه تاريخي مي بالند و شايد به دليل همين روحيه است که بخش زيادي از مردم آن در سطوح مختلف علمي و آموزشي هستند؛ اما از آنجايي که بهبهان هم دچار معضل بيکاري است، يکي از مهمترين مشکلات و چالش هاي اين منطقه، بيکاران تحصيلکرده (ليسانس و فوق ليسانس) است. در عين حال اين افراد تحصيلکرده نه تنها هر شغلي را قبول نمي کنند؛ بلکه در حوزه تحصيلي خود، مهارت هاي شغلي را ياد نگرفته اند و تنها با تحصيلات آکادميک، انتظار شغل دارند و همين موضوع به عنوان يکي از چالش هاي مرتبط با بيکاري در بهبهان مطرح است که کارگران و نيروهاي ماهر ممکن است شغلي را پيدا کنند؛ اما شغل مناسب براي افراد تحصيلکرده بسيار کم است. گفته شده که اين شهر، حدود 18 هزار بيکار دارد و همه هم انتظار دارند پالايشگاه بيد بلند برايشان کاري کند، در حالي که اين پالايشگاه به تعداد افراد محدودي نياز دارد؛ اما باز هم اين پالايشگاه نقطه اميد مردم اين شهر است. د رعين حال مسؤولان پالايشگاه بيد بلند براي جلوگيري از اختلاف و اجراي درست قانون براي جذب نيروهاي ثابت اين مجموعه با هزينه و هماهنگي قابل توجه، اقدام به برگزاري آزمون کردند. در اين آزمون که براي جذب حدود 340 نفر برگزار شد، 11 هزار نفر شرکت کردند و قاعدتا تعداد زيادي حذف شدند؛ هرچند که در تاکيد و ابلاغيه هاي وزير نفت، به همه بخش هاي پيمانکاري و کارفرمايي تاکيد شده که در هر منطقه بايد از نيروهاي بومي تحصيلکرده آن منطقه بهره برداري شود، در اجراي همين قانون هم محدوديت تعداد وجود دارد.

وقت رفتن است...

در سايت پالايشگاه بيد بلند هم مثل بسياري از سايت هاي در حال ساخت يا بهره برداري، ردي از علاقه مندي هاي شخصي نيروي کار را مي توان ديد. نشانه هايي از اعلام موضع براي تيم فوتبال خود يا رقيبشان، نوشتن نام خود يا شهر روي لوازم کار و در و ديوار و تاسيسات محل کارشان يا حتي قرمز و آبي کردن يک گوشه اي از متعلقاتشان ستاره اي روي کلاه، طرحي از يک چهره يا يک بيت شعر کوتاه که شايد جهان بيني محدود از نگاه يک کارگر باشد يا نشاني از عشق به تيم هاي استقلال يا پرسپوليس، با حروف کوچک يا بزرگ گوشه اي از تاسيسات نوشته شده و به چشم مي آيد. اينها ممکن است يک نوشته يا حتي رفتار اشتباه در محيط صنعتي به نظر بيايد؛ اما مي توان به آنها به عنوان نشانه اي از حضور يک ماهه يا يک ساله يا بيشتر کارگري نگاه کرد که روزهاي زيادي را به اميد حقوق آخر سال يا داشتن شغلي ثابت گذرانده است. شايد کارگري با همين نوشته ها و نشانه ها در حين کار شوخي و خنده اي داشته و کري و خط و نشاني براي تيم مقابلش کشيده و کمي از حال و هواي سخت و صنعتي کار بيرون آمده و به قولي زندگي کرده است! کارگراني که از همين حالا به روزهاي رفتنشان و شايد بيکاريشان و دوري بيشتر از خانواده و شهرشان فکر مي کنند. کارگراني که با حس تعلق به جايي که مدتي براي ساختنش، همراهش زندگي کرده اند، بارها از زبانشان شنيدم اينجا را ما مي سازيم، اما اينجا براي ما نيست و ما مي رويم.»

مسؤوليت هاي اجتماعي بيرون از محدوده  

صدايمان مي کنند که ساعت ... حتما در اتاق کنترل باشيد و ما براي عکاسي و همراهي سر وقت مي رويم. تعدادي از مهندسان و تکنيسين ها از بخش هاي مختلف به همراه رئيس مجتمع و مديران ديگر آمده اند و گويا به مناسبت هفته وحدت قرار است در يک دورهمي چند دقيقه اي به دو نفر از کارکنان اهل سنت در مجموعه کارگران يک شاخه گل و يک جلد قرآن مجيد هديه دهند و زماني کوتاه، کارکنان در اتاق کنترل دور هم جمع شوند.

پنجره اتاقي که براي چاي خوردن و کمي استراحت در آن نشسته ايم باز است و همراه با نسيم خنکي که از سايه بيرون ساختمان مي آيد، صداي پرندگان هم اضافه شده. مدير روابط عمومي را متوجه صدا مي کنم و درباره پرنده ها مي پرسم. مي گويد گنجشک و کبوتر کوهي(کفتر کوهي) بيشترين تعداد را بين پرندگان متعدد اين منطقه دارد. درعين حال بسياري از پرندگان بومي اين منطقه زمستان مهاجرت ندارند و همين جا مي مانند و ما مشغول ساخت تعدادي لانه براي اين پرنده ها هستيم تا روي درختان قرار دهيم. بعد هم درباره مهمان هاي جديدشان يعني پرنده هاي مهاجري که بعد از آبگيري حوضچه هاي تبخيري مجموعه آنجا را انتخاب کرده اند، مي گويد و عکس هايي از اين پرندگان روي حوضچه نشان مي دهد که براي روزهاي قبل است.

مدير روابط عمومي پالايشگاه بيد بلند 2  مي گويد اين پالايشگاه چشم اميد بسياري از مردم و مسؤولان استاني است و به همين دليل حساسيت و سختي کار ما بيشتر شده است. مي گويد: بهبهان در ارزيابي هاي سازمان برنامه و بودجه يکي از قطب هاي کشاورزي معرفي شده اما اولين پالايشگاه خاورميانه يعني بيد بلند يک هم در اين شهر احداث شده و در اين سال ها يک بلاتکليفي در مورد وضعيت شهرمان که اقتصادش ماهيت صنعتي دارد يا کشاوزي است وجود دارد.

از زماني که اين پالايشگاه در منطقه دوباره شروع به کار کرده، پروژه هاي مهمي همچون احداث جاده هاي حومه شهر براي جوامع محلي، احداث سدي بالادست براي تامين آب، مشارکت با اداره آب و فاضلاب بهبهان براي نوسازي کل تاسيسات آب و فاضلاب شهر را در دستور کار دارد. به عبارتي صنعت تلاش دارد تا در کنار حضور خود مشکلات بزرگ و اساسي شهر را برطرف کند؛ اما در بيشتر موارد جوامع محلي در ارتباط با اين پروژه هاي بزرگ، مطالبات اندک و مقطعي دارند که هدفمند و بلند مدت نيستند.

پالايشگاه در اين روزهاي پر کار که سرش خيلي شلوغ است و بايد بيشتر حواسش به کارگران داخل مجموعه باشد، حواسش به مردم شهر بهبهان و ارتباطاتي که بايد مشترک باشد و حفظ شود، است. به همين دليل در اين مدت برنامه هاي مختلف مشترکي را براي کارکنان و شهروندان برگزار کرده است. برنامه هايي مثل «حمايت براي برگزاري روز ملي حافظ»، «جشن بادبادک ها در روزهاي پاياني سال»، «جنگ ها و جشن هاي دوره اي»، «دعاي کميل» و مهمتر از همه برنامه هايي مفصل براي شروع فصل نرگس که بهبهان و نرگس زارهايشان به آن معروف است. يعني اين مجموعه صنعتي تلاش کرده تا فاصله بين پالايشگاه و کارکنان را با مردم شهر بهبهان کم و از ظرفيت هاي بهبهان و پالايشگاه بيد بلند به نفع همديگر استفاده کرده و از نگاه خصوصي و درون فنسي دوري کند.