شخصیت های مرتبط با نفت در تاریخ معاصر ایران

از تقلب در سپهسالار تا سقوط ماتئی

علي بهرامي   تاريخ نفت در ايران حوزه هاي بسيار وسيعي را شامل مي شود. نفت ايران فقط مهندسي و شيمي و پليمر نيست. نفت براي ايران يعني جامعه، فرهنگ، اقتصاد، هنر، شعر و ... اين سوخت فسيلي جان مايه بسياري تحولات تاريخي است و احتمالا اغراق نباشد اگر بگوييم که تاريخ معاصر ايران بدون نفت هرگز قابليت شناخت دقيق ندارد. شايد سوخت بسياري از ماجراهاي تاريخي را نفت تامين کند. از مشروطه تا پهلوي به تحولات تاريخي که بنگريم، حتما ردپاي نفت را خواهيم ديد. جايي پررنگ و جايي کم رنگ. اما به هر حال حضور نفت در تاريخ معاصر ايران، سنگيني مي کند. اين حضور تاريخي به مدد شخصيت هايي رقم خورده است که تحولات تاريخي بدون وجود و کنش هاي آنها امکان نداشته است. در دو شماره گذشته تلاش کرديم تا نيم نگاهي به شخصيت هايي بيندازيم که در تاريخ نفت ايران بسيار تاثيرگذار بوده اند، اما به سبب کمتر پرداختن رسانه ها به آنها کمي مغفول مانده اند. از دکتر مصدق و آيت الله کاشاني و ... برخي شخصيت هاي ديگر گذشته ايم و منکر نقش تاريخي شان نيستيم، اما اينجا تلاش کرديم تا حدودي کساني را معرفي کنيم که احتمالا کمتر معرف مخاطبان «مشعل» هستند. اينک بخش سوم اين سلسله مطالب را با هم مي خوانيم.

پیشنهاد ازدواج یک ایتالیایی

بعد از کودتای 28 مرداد و باز شدن پای غول های نفتی در قراردادی به نام کنسرسیوم، تقریبا همه بودند به جز ایتالیا. شرکت نفتی انی ایتالیا از این ماجرا زخم خورده بود؛ ماجرایی که همه در آن غنیمتی برده بودند، اما سر ایتالیایی ها بی کلاه مانده بود. سال 1353 و تصویب قانون تجدید نظر در مجلس فرصتی بود که ایتالیایی جبران مافات کنند. سال های بعد از کودتای 28 مرداد، نام یک میلیاردر ایتالیایی به نام انریکو ماتئی که رییس شرکت نفتی انی بود به گوش می رسید. مردی به محمدرضا پهلوی برای ازدواج با یک شاهزاده ایتالیایی برای آوردن فرزند ذکور پیشنهاد داده بود و از ورای این پیشنهاد، نگاهی به یک جای خالی برای انی در صنعت نفت ایران داشت. جایی که کنسرسیوم برای انی خالی نگذاشته بود. همان پیشنهاد ازدواج روابط محمدرضا را با ماتئی گرم و گرم تر می کرد؛ بالاخره تیر ماتئی به هدف نشست و ایران و انی به قراردادی مشارکتی رسیدند. در این قرارداد یک شرکت ترکیبی ایرانی- ایتالیایی شکل گرفت و در کل 75 درصد از منافع این قرارداد به ایران اختصاص می یافت. ماتئی توانست در ورود به صنعت نفت ایران، نخستین قرارداد از نوع مشارکت را رقم بزند. کارماتئی به این راحتی ها در صنعت نفت ایران پیش نرفت، او که وضعیت 50 – 50 را برهم زده بود، از طرف کنسرسیوم تهدید و تطمیع می شد. او بود که به اعضای کنسرسیوم لقب هفت خواهران را داد و... البته سال 1967 هواپیمایش در شمال افریقا به طرز بسیار مشکوکی سقوط کرد.

        مجری یک تقلب بزرگ

عبدالحسین هژیر، نخست وزیر مستعفی و وزیر دربار ترور شده ایرانی در سال 1328 کسی است که در ماجرای تجدید نظر در قرار داد دارسی در دوران پهلوی اول، نقشی اساسی ایفا کردن است. تاریخ روایت کرده است که عبدالحسین هژیر، همان کسی است که از طرف حسن تقی زاده به عنوان وزیر دارایی وقت مامور شد که همه پرونده های مربوط به قرارداد دارسی و حواشی و ضمائم آن را بررسی و پس از مطالعه آنها، گزارشی دقیقی تهیه کند. بسیاری از مدارک و مستندات قانونی که علی اکبر داور در دادگاه لاهه علیه قرارداد دارسی ارائه داد، مستخرج از مجموعه مطالعاتی بود که هژیر بر اسناد حقوقی انجام داده بود. نزدیک به دو دهه بعد، یعنی هنگامی که انتخابات دوره شانزدهم مجلس ملی در شرف برگزاری بود، همه چیز حکایت از این مهم داشت که جبهه ملی ها پیروز هستند و مجلسی خارج از اقتدار و نفوذ تمامیت خواهانه محمد رضا شاه روی کار خواهد آمد. اگر چنین اتفاقی رقم می خورد، برای دربار و شاه و اطرافیانش گران تمام می شد. پس دربار با تقلب راه و هدف خودش را در پیش گرفت. مجری این تقلب کسی نبود جز مرد چند زبانه رژیم پهلوی یعنی عبدالحسین هژیر. برخی شهادت داده اند که هژیر صندوق های رای مسجد سپهسالار، یعنی همان مسجدی که چندی بعد از سوی سید حسین امامی از اعضای جمعیت فدائیان اسلام ترور شد، را به نفع ورود نمایندگان درباری به مجلس شورای ملی، جا به جا می کرد. بالاخره 13 آبان 1328 هژیر ترور و راه برای ورود محمد مصدق و نیروهای جبهه ملی هموار شد. راهی که به ملی شدن صنعت نفت ختم شد و نشان داد که زندگی و مرگ هژیر بر نفت ایران چقدر اثر گذاشت.

زبان سرخ و سر سبز

بعد از عبدالحسین هژیر این رزم آرا بود که تلاش کرد جلوی ملی شدن صنعت نفت بایستد. مردی نظامی که سابقه ای بسیار طولانی در نظامی گری داشت. در ماجراهای فرقه دموکرات، در سال 1324 و در زمانه ای که قوام السلطنه نخست وزیر بود، او بود که دست به حمله نظامی در آذربایجان زد. او رئیس ستاد ارتش بود و اگر چه پس از غائله فرقه دموکرات ها قول نخست وزیری را از پهلوی دوم گرفت، اما محمدرضا به وعده اش اعتنایی نکرد، اما در فروردین 1227 به رزم آرا درجه سپهبدی داد. رزم آرا زمانی نخست وزیر شد که قوی ترین اقلیت تاریخ مجالس شورای ملی ایران که متشکل از حامیان و اعضای جبهه ملی بودند، شکل گرفتند. رزم آرا تلاش داشت تا قرارداد گس- گلشاییان را در مجلس تصویب کند، اما کار از کار گذشته بود و موج ملی شدن صنعت نفت پس از ترور عبدالحسین هژیر حالا به قدری بلند شده بود که تمام هیمنه رزم آرا را در هم شکسته بود. جو مجلس و بیرون مجلس به قدری علیه رزم آرا بود که مجبور شد لایحه گس- گلشاییان را پس بگیرد و بزرگترین اشتباه زندگی اش را که به قیمت از دست رفتن جانش تمام شد، انجام دهد. رزم آرا در مجلس علیه توانایی ایرانی ها برای اداره صنعت نفت صحبت کرد؛ صحبت هایی که خلاف منافع ملی بود و خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام را بر آن داشت تا روز 16 اسفند در مسجد شاه رزم آرا را بزند. حذف رزم آرا ملی شدن صنعت نفت را قطعی کرد.

جاده صاف کن غول ها

28 مرداد به انجام می رسد و هیاهوها می خوابد. دستگیری های مخوف آغاز می شود و تسویه حساب های سیاسی به خونین ترین درجه خود می رسند. همه چیز برای ایرانیان در افق صنعت نفت غبارآلود و مه گرفته شده است و در میان این همه تباهی پس از کودتا یک چهره لبخند می زند و راه خود و غول های نفتی را در ایران باز می کند. او فضل الله زاهدی است. مردی که روز کودتا خودش را به رادیو رساند و نخست وزیر شدنش را به مردم مژده می داد! پستی که کمتر از دو سال به او وفا کرد و فروردین 1334 با نخست وزیری خداحافظی کرد. اما او با قدرت تمام بذرهای امیدی را که از 29 اسفند 1329 در دل ایرانیان برای نفت ملی کاشته شده بود از دل خاک بیرون بیاورد. زاهدی با تبلیغات بسیار گسترده ای مصدق و ملی شدن صنعت نفت را عامل نابسامانی های اقتصادی دانست قرار بر این شد که غول های نفتی دور هم جمع شوند و فکری به حال نفت ملی ایران بکنند. با تلاش های زاهدی، قرارداد کنسرسیوم بسته شد. قراردادی 40 ساله که در تضاد با ملی شدن صنعت نفت قرار داشت و روز 29 مهرماه 1333 با 113 رای موافق از مجموع 120 رای در مجلس هجدهم شورای ملی به تصویب رسید. به نوشته راسخی لنگرودی در کتاب موج نفت«آنچه زاهدی را در اینگونه اقدامات ضد ملی مصمم و دلگرم می کرد، پشتیبانی های آیزنهاور، رئیس جمهور امریکا و نیز شخص شاه بود».

تاریخ نگار و اثرگذار

اگر چه تا حالا درباره شخصیت هایی سخن گفته ایم که بیشتر رنگ و صبغه ای سیاسی داشته اند، اما تاریخ نفت، مردان فرهنگی بسیار بزرگی دارد. کسانی که بدون آنها کمیت تاریخ نفت در ایران می لنگد. دکتر محمدعلی موحد از جمله این شخصیت هاست. تاریخ نگاری هوشمند که امروز نمی توان درباره نفت مطالعه ای داشت و کتاب مشهور او با عنوان «خواب آشفته نفت» را نخواند. البته این نویسنده از دهه بیست خورشیدی پای در میدان نفت ایران گذاشته و سال ها کارمند و مسئول بخش های مختلف صنعت نفت از روابط عمومی تا اداره حقوقی بوده است. موحد سال 1302 در تبریز متولد می شود و سال 1329 در سفری که به آبادان دارد، پایش به روابط عمومی نفت باز می شود. 1332 به تهران منتقل می شود و در اداره حقوقی نفت که زیر نظر فواد روحانی اداره می شد، مشغول به کار می شود. مدیر امور حقوقی شرکت نفت، رئیس امور هماهنگی قراردادهای بین المللی، مشاور عالی هیئت مدیره شرکت ملی نفت و مشاور ارشد و عضو هیئت رئیسه شرکت ملی نفت و همچنین معاونت اجرایی سازمان اوپک در بدو تاسیس از جمله مشاغل این فرهیخته نفتی است. نمی توان وارد وادی شناخت نفت شد و آثار محمدعلی موحد را نخواند. موحد آثار بسیار زیادی دارد که عموما در سه دسته تاریخ، ادبیات و حقوق تقسیم می شوند. آثاری که تاثیرات شگرفتی در شناخت تاریخ نفت ایران و مسائل آن دارند. نفت ما و مسائل حقوقی آن، درس هایی از داوری های نفت و خواب آشفته نفت، از جمله این کتاب ها هستند.