شخصیت های مرتبط با نفت در تاریخ معاصر ایران 

از توطئه افسر  تا مرگ داور

 

علي بهرامي    نفت ايران تاريخي پرفراز و نشيب داشته است. شايد اغراق نباشد اگر بگوييم درباره صد و اندي سالي که از اکتشاف نفت در ايران مي گذرد، به اندازه چندصد سال تاريخ داشته ايم. در وقايع و رخدادهاي تاريخي، اشخاص نقش هاي چشمگيري ايفا کرده اند، برخي کامياب و برخي ناکام شده اند، برخي به وطن خدمت و برخي ديگر هم خيانت کرده اند. در واقع اين شخصيت هاي تاريخي هستند که در روند تاريخ اثرگذار مي شوند و آن را به پيش مي رانند. تصميم ها، رفتارها و مسيرهاي هر يک از شخصيت هاي تاريخي بر تاريخ نفت و در حقيقت تاريخ معاصر ايران تاثيرگذار است و دانستن اين تاريخ مي تواند افقي فرارويمان باشد. در ادامه مطلب شخصيت هاي تاريخي نفت ايران اينک بخش دوم را پيش رو داريد.

به دنبال نفت و توصيف جامعه

چند دهه قبل از اينکه پاي دارسي به فلات ايران و بعد از آن، به نفت ايران باز شود، خيلي ها مثل دمرگان و ديگران درباره نفت ايران تحقيق کردند، مقاله نوشتند و درباره اش در محافل سياسي و علمي صحبت کردند. در ميان همه اين افراد نام روزنامه نگار انگليسي بسيار برجسته اي به نام جرج کرزن قابل توجه است. او خيلي هوشمندانه سعي کرد تا با نوشتن سلسه مقاله هايي براي روزنامه تايمز لندن که بعدها به صورت کتابي با نام «ايران و قضيه ايران» منتشر شد، سر از کار طلاي سياه ايرانيان درآورد. آخرين دهه هاي قرن نوزدهم بود که کرزن پا به ايران گذاشت و با کمال تعجب در گشت و گذاري محققانه به سر برد. ژرف انديشي او در روزنامه نگاري، فقط سرمايه اطلاعاتي غني از نفت را براي ايرانيان و البته بيش از همه انگلستان بر جاي نگذاشته است، بلکه مجموعه يادداشت هاي نفتي او بخشي از تاريخ اجتماعي دهه پاياني سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بر ايران را روايت مي کند. انسان شناسي و جامعه شناسي، دو رشته اي هستند که بهره زيادي از کتاب نفتي اين روزنامه نگار انگليسي مي برند. کتابي که در ايران نيز ترجمه شده و در دسترس قرار دارد. توصيف هاي دقيق او از مناطق برازجان، داراب فارس و رامهرمز، دالکي و بخش هاي بزرگي از جنوب غربي ايران بسيار جالب توجه است. به گفته نويسنده کتاب «خون خاک» او که عضو وزارت خارجه بريتانيا بوده است، بعدها به مقام لردي مي رسد و نايب السلطنه هند نيز مي شود.

 خرابکار آلمانی 

جنگ جهانی اول که از سال های 1914 تا 1918 میلادی ادامه داشت، جنگ عجیبی بود. مانند جنگ جهانی دوم باز هم یک طرف آلمان بود و طرف دیگر انگلستان و فرانسه. در جنگ جهانی اول آلمان ها و عثمانی ها، یعنی همان امپراطوری که آخرین نفس هایش را می کشید و دو سال پس از این جنگ به ترکیه کنونی و هزار تکه دیگر تبدیل شد، با هم متحد بودند. آلمانی ها به اهمیت نفت ایران برای ماشین ها و توان نظامی انگلستان به عنوان طرف اصلی جنگ، باوری عمیق داشتند؛ از این رو پای کاپیتان اتوکلاین، نظامی بلندپایه آلمانی که در قالب دیپلمات در تهران حضور داشت، به نفت ایران باز شد. هدف اتوکلاین، خط لوله ای بود که نفت را از نفتون به پالایشگاه آبادان می آورد و خوراک ماشین های نظامی انگلستان را تامین می کرد. قطع کردن این رگ حیاتی برابر بود با قطع شدن بخشی از گلوله ها و بمب های انگلیسی که بر سر سربازان آلمانی می بارید. اتوکلاین با همکاری برخی عشایر و به تحریک آنها، دستور غرق کردن کشتی اکباتانا را داد، کشتی ای که اتوکلاین طوری آن را غرق کرد که دهانه اروند رود را بست و این یعنی هرگونه نفت ایرانی که به خدمت انگلیسی ها درآمده بود، غیرقابل انتقال می شد. اتوکلاین ماموریت آلمانی خود را به خوبی به انجام رسانده بود. او به فکر منافع کشورش در جنگ با انگلستان بود، اما تاثیر زیادی بر تاریخ نفت ایران گذاشت و به گفته یعقوبی نژاد در کتاب «رئیس نفت» موجب شد که انگلستان نیروهای نظامی و اطلاعاتی بیشتری به خوزستان ایران گسیل دارد؛ به طوری که در ژانویه 1915، 12 هزار نفر سرباز انگلیسی و هندی وارد خوزستان شدند.

مردی علیه نفت ایرانی

سال 2000 میلادی بود که دیگر برای دوست و دشمن مسجل شده بود که امریکا نقش اصلی در کودتای 28 مرداد 1332 داشته و طراح آن بوده است. اگر تا آن زمان هنوز هم بودند کسانی که اصرار داشتند، آن کودتا با محوریت و مرکزیت نفت، کار امریکایی ها نبوده است، با انتشار گزارش محرمانه سیا در روزنامه نیویورک تایمز درباره نقشه های امریکایی کودتا علیه دولت دکتر مصدق، همه چیز مثل روز، روشن تر از همیشه شد. خیلی قبل تر از سال 2000 میلادی، کرمیت روزولت خیلی واضح و شفاف گفته بود که کودتا کار امریکایی هاست، کودتایی که به واسطه آن نگذاشتند تاریخ نفت ایران مسیر ملی و صحیح خودش را پیش ببرد. بر اساس کتاب «موج نفت»، روزولت خیلی شفاف چند ماه پس از وقوع انقلاب اسلامی یعنی 25 سال بعد از کودتای امریکایی 28 مرداد علیه نفت ایران، لب به اعتراف گشوده است. در کتاب «جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران» نوشته غلامرضا نجاتی، عین جملات روزولت در مصاحبه با روزنامه لس آنجلس تایمز آمده است: «پس از مشورتی که سه سال پیش با شاه به عمل آوردم، تصمیم گرفتم به سکوت 25 ساله پایان دهم و نقشی را که در اجرای کودتای 1953 (28 مرداد 1332) داشتم، شرح دهم. من شاه را مجاب کردم که این اقدام برای پایان دادن به مطالب خلاف حقیقت که سال ها در کتب و مطبوعات انتشار یافته، ضروری است». البته در کتاب کرمیت روزولت با نام «کودتا در کودتا» نیز به وضوح به نقش روزولت در تنها کودتای نفتی تاریخ ایران اشاره شده است. روزولت پس از بیان دخالتش در این کودتا به چرچیل از این سیاستمدار انگلیسی جواب جالبی می گیرد و تحسین می شود. «مرد جوان اگر من چند سال جوانتر بودم، هیچ چیزی را بیشتر از این دوست نداشتم که زیر فرمان تو در این کار بزرگ و مخاطره ‏آمیز شرکت کنم.»

سهم خواهی به شیوه شوروی

 پس از جنگ جهانی دوم و بعد از اینکه سه ابرقدرت آن زمان یعنی امریکا، انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی، ایران را اشغال کرده بودند، کمونیست ها یک بار دیگر برای امتیاز نفت شمال خیز برداشتند. با تعیین سرنوشت متحدین و تثبیت پیروزی نهایی متفقین، قرار بر این شد که اشغال کنندگان از ایران خارج شوند، شوروی فرصت را غنیمت شمرد و با عدم تخلیه آذربایجان، بنا را بر این گذاشت تا با گروکشی سرزمینی، این بار حتما امتیاز نفت شمال را بگیرد. بازیگر این میدان نفتی از طرف شوروی ها سادچیکف، سفیر اتحادیه شوروی بود. شوروی برای به چنگ آوردن نفت ایران و البته ایجاد یک کمربند حفاظتی در برابر بلوک غرب، هر بهانه ای آورد که از ایران خارج نشود. چنانچه در کتاب «موج نفت» نوشته شده است یکی از اصلی ترین این بهانه ها حفظ امنیت معادن نفت باکو اعلام شد. وقتی جنجال شوروی ها در اشغال آذربایجان به اوج خود رسید، قوام السلطنه نیز به نخست وزیری رسید. او درخواست مذاکره مستقیم با شوروی داد. سادچیکف، سفیر شوروی در ایران کوتاه نمی آمد و به هر طریقی برای دولت متبوعش نفت شمال ایران را می خواست. سادچیکف با قوام توافق کرد که برای 25 سال شرکت ترکیبی روسی -  ایرانی تاسیس شود و... بالاخره سادچیکف در طعمه نفتی قوام افتاد. وعده نفت برای سادچیکف طعمه ای شد که قوام، آذربایجان را پاکسازی کند و امتیاز نفت شمال را به پارلمان حواله دهد؛ پارلمانی که پس از خروج نیروهای شوروی از آذربایجان و حفظ تمامیت ارضی ایران، سادچیکف تشنه نفت را تا لب چشمه برد و برگرداند.

  مرد قانون و نفت

اصلاحات و توسعه در ایران به خیلی مسائل دیگر نیاز داشت. توسعه فقط ریل گذاری برای قطار و ماشین سازی برای جاده ها نبود. تغییر و دگرگونی باید درون همه نظام های اجتماعی و حقوقی آن زمان رخ می داد. با این طرز تفکر بود که پای علی اکبر داور به نظام حقوقی -  قضایی ایران باز شد. کسی که عموما او را پدر نظم قضایی جدید می دانند. پس از عبور رژیم پهلوی از دهه نخست قرن چهاردهم خورشیدی، دولت نیاز بیشتری به پول نفت پیدا کرد و قرارداد دارسی زیر سوال رفت. منافع قرارداد دارسی به قدری کم بود که صدای پهلوی اول هم درآمد. پای داور از همین جا و برای کارها و فعالیت های حقوقی علیه شرکت نفت انگلیس در مجامع بین الملل باز شد. داور در تمام ماجرای مخالفت رضاشاه با قرارداد دارسی حضور داشت و سخنرانی های او در دادگاه های بین المللی در برابر نخست وزیر وقت بریتانیا بسیار قابل توجه است. سال 1311 وقتی علی اکبر داور به عنوان بازوی حقوقی در ماجرای نفت ایران و انگلیس در خارج از کشور حضور داشت، پهلوی اول، سر تیمورتاش، رفیق گرمابه و گلستان داور را زیر آب کرده بود. داور که در زمان فعالیت های نفتی اش در برابر قرارداد دارسی، وزیر عدلیه بود، کم کم و با قلع و قمع دولتمردان پهلوی متوجه شد که پلیس سیاسی آن زمان در حال پرونده سازی برای اوست؛ از این رو پس از اینکه چند سال بعد از تیمورتاش در مقام وزیر مالیه نیز کار کرده بود، دست به خودکشی زد.