نگاهي به حضور نفت و مشتقات آن در تاريخ ايران
 (بخش دوم)

روایت های نفتی از سربازان مغولی تا شعرهای مولوی

مشعل درست است که از اکتشاف نفت در ايران کمي بيشتر از يک قرن نمي گذرد، اما نفت در ايران سابقه و تاريخ بسيار بلندي دارد. از لابلاي متون تاريخي، اشعار فارسي، روايت هاي سفرنامه هاي سياحان خارجي و جغرافي دانان قديم، اطلاعاتي درباره نفت ايران به دست مي آيد که نشان مي دهد، وجود نفت در ايران آن چنان امر غريبي هم نبود. در مطلب پيش رو نيم نگاهي خواهيم داشت به برش هاي تاريخي که به حضور نفت در ايران اشاره هايي داشته اند. اشاره هايي از حمله مغولان به ايران تا شعرهاي مولوي.

ماليات بر نفت در دوران عباسيان

در لابلاي اوراق تاريخي و اسناد منتشر شده، يک نکته در اسناد اقتصادي قديمي بسيار حائز اهميت است. نکته اي که نشان مي دهد در بلاد فارس ايران يعني تقريبا در استان فارس کنوني، خبرهاي زيادي از نفت بوده است. چنانچه در جلد اول کتاب خون خاک نوشته شده است، ايالت فارس از توابع حکومت عباسي علاوه بر ماليات نقدي خود ماليات غير نقدي چون روغن سياه نيز ارسال مي کرده است. جرجي زيدان هم ضمن برشمردن اقلام مالياتي در دوران خلافت عباسي از همه چيز نام مي برد و وقتي به بلاد فارس مي رسد از چشمه هاي نفت سخن مي گويد که محصول آنها به عنوان ماليات به حکومت عباسي پرداخت مي شده است. ابن حوقل در کتاب صوره الارض به معادن پرشمار بلاد فارس و خصوصا نفت سرشار آن اشاره مي کند: «در فارس عموم معادن از قبيل نقره، آهن، سرب، گوگرد و نفت و مانند آن وجود دارد».

البته ابتداي حکومت عباسي مطالبه اي در برابر چشمه هاي نفتي وجود نداشته است، اما کم کم و با فهم عباسيان از اهميت نفت و کار برد آن، ماليات بر چشمه هاي نفتي و روغن سياه نيز بسته مي شود.

چشمه ها  و  ذخايرنفتي

با بيشتر شدن متصرفات در جهان اسلام، حکومت عباسيان با دريايي از منابع و معادن روبرو شدند. هر ولايت خلافت عباسي که بخش هاي بزرگي از آن ايران ناميده مي شد، دريايي از ثروت بودند. ثروت هنگفتي که در بسياري از روايت هاي تاريخي از آن به ثروتي افسانه اي تعبير شده است. عباسيان به قدري ثروتمند شده بودند که همين ثروت، يکي از موجبات اصلي سقوط شان شد. مغولان آوازه طلاهاي بغداد را شنيده بودند و صداي سکه هاي دربار عباسي از کيلومترها دورتر به گوش شان رسيده بود. به هر حال همين جمع آوري ثروت و دقت در کسب آن موجب شد که ماليات هاي زيادي به انواع و اقسام اجناس بسته شود. بنابر نوشته کتاب خون خاک، خليفه المعتمدبالله در سال 272 ماليات چشمه هاي نفت و معدن هاي نمک بادکوبه را به اهالي قفقاز بخشيده بود. مسعودي، تاريخ نويس مشهور نيز اشاره کرده که در بادکوبه چشمه هاي نفت سفيد بوده است و زير دودکش ها آتش جاويدان مي سوخته و هيچگاه خاموش نمي شده. اشاره ابن مهلهل خزرجي، شاعر و جهانگرد عرب در قرن چهارم به درآمد چشمه هاي نفتي بادکوبه(باکو) جالب توجه است. او در کتاب سفرنامه ابودلف که با ترجمه ابوالفضل طباطبايي در ايران نيز منتشر شده است، مي گويد«در آنجا(بادکوبه) چشمه نفتي يافتم که روزانه يک هزار درهم درآمد داشت در نزديکي آن نيز چشمه ديگري از نفت موجود است که شب و روز مانند جيوه سيال جريان دارد و اجاره آن به همان مبلغ است».

قرن هاي ششم و هفتم

قرن هاي ششم و هفتم در تاريخ ايران، قرون عجيبي هستند. تمدن ايران در اين دو قرن وارد فضاي جديدي مي شود که پيش از آن تجربه نکرده بود. حمله مغولان، تحولات فکري، رشد زبان شعر و استعاره و ... هر کدام دنيايي سخن دارند که مجال ارائه آنها نيست. اما اجالتا بايد گفت که در اين دو قرن کم کم نفت، پاي ثابت جنگ ها شده بود. منجنيق را الان که مي بينيم ابزار دهشتناکي به نظر مي رسد حالا فکر کنيد در اين منجنيق ها کوزه هاي نفتي آتشين مي گذاشتند و به سمت دشمن پرتاب مي کردند. بعيد به نظر مي رسد که چيزي از دشمن باقي بماند. علي بن طرطوسي درباره اين ماجرا و گذاشتن نفت در منجنيق ها مي نويسد« نفت را در کوزه هاي کوچکي که با مواد سوزان همراه بود و هنگام پرتاب با پارچه و فتيله اي تعبيه شده، در سر کوزه آن را مشتعل مي کرده اند و بر سر دشمنان مي انداخته اند. همچنين به رسته اي از جنگجويان که اين کار را مي کردند نفاطين يا نفت اندازان مي گفته اند». حتي سعدي، شاعر قرن هفتم هم به اين رسته از جنگجويان اشاره کرده است و در باره آنها در باب هفتم گلستان با اشاره به جنگجويي هندي نوشته است که «نفت اندازي همي آموخت». طروطوسي به کاربرد نفت و در جنگ هاي تاريخ ساز صلاح الدين ايوبي با صليبيان در قرن ششم نيز اشاره کرده است و همچنين ياقوت حموي و حمدالله مستوفي دو جغرافي دان بزرگ قرن هفتم از نفت بسيار زياد در بادکوبه بهبهان نام برده اند. حموي نوشته است: «در بادکوبه چشمه اي بزرگ و بسيار پررونق از نفت وجود دارد». مستوفي هم آورده است: «معادن موميا و نفت در ديه صاحک از توابع ارجان(بهبهان) فارس وجود دارد».

مغولان بلاي جان ايران

تاريخ خونبار مغولان در آسيا و اروپا، از عجيب ترين دوره هاي تاريخ بشريت و قطعا تاريخ ايران است. مغولان با سوءاستفاده از بي تدبيري خوارزمشاهيان که در شرق و شمال شرقي ايران حکومت مي کردند، بسياري از ايرانيان را از دم تيغ گذرانده و تعداد زيادي از شهرهاي آباد و متمدن را ويران کردند. مغولان در خرابي ها و حملات شان از نفت بهره مي بردند و اين مسئله در بسياري از اسناد تاريخي و کتاب هاي نوشته شده درباره اين قوم خون ريز به ثبت رسيده است. برخي محققان معتقدند که آنها بهره از نفت در جنگ ها را از چيني ها آموخته باشند، زيرا چين قبل از ايران به تصرف و اشغال مغولان درآمده بود. بيشترين اشاره ها را در اين باره خواجه رشيد الدين فضل الله داشته است. تاريخ نويسي که عموما تاريخ مغولان را به نگارش در آورده بود. بنا به گفته اين تاريخ نويس در کتاب جامع التواريخ، مغولان از منجنيق هاي نفتي براي کوبيدن شهرها و مردم بهره مي برده اند، همچنين آنها با نفت توانستند شهر بخارا را که حاضر به تسليم در برابر مغولان بود، به زانو درآورند. رشيد الدين فضل الله نقل کرده است که مغولان سمرقند را هم با نفط از پا در آورده اند. آنها با نفط به جان مسجد بزرگ و تاريخي سمرقند مي افتند و مسجد را همراه با هزاران نفري که در آن پناه گرفته بودند، مي سوزانند. آنگونه که خواجه رشيد الدين نقل کرده است پس از اشغال پايتخت خوارزمشاهيان توسط مغولان، آنها نفط به دست محله به محله و خانه به خانه مي رفتند و هر آنچه بود را مي سوزاندند. نويسنده کتاب «خون خاک» در باره وضعيت وحشتناک حمله مغولان به ايران مي نويسد: «سوزاندن با کشتن مردمان توام بود و متاسفانه نفتي که زماني آتش مقدس آتشکده هاي ايراني بود، در قرن هفتم مايه شر و مرگ و مير مردمان و انهدام ابنيه شامخ و زيبا مي شد.»

سفرنامه هاي نفتي

بسياري از اطلاعات تاريخي که شامل فرهنگ، زبان، مشخصات جغرافيايي و ... بسياري ديگر از نمودها و نمادهاي تمدني در زبان و بيان سفرنامه نويسان و جهانگردان ثبت و ضبط شده اند. هر سياحي که هوشمند بوده و به جزييات سفرش دقت مي کرده است، منبعي است سرشار براي انواع مطالعات اجتماعي و انساني. از جمله نکاتي که در سفرنامه هاي سياحان جلب توجه مي کند، حضور نفت است. بسياري از اين سياحان خارجي به وجود و حضور نفت در تمدن ايران اشاره کرده اند. از جمله اينها مارکوپولو است که به وجود چشمه هاي نفتي در شمال ايران آن زمان و ميان ارمنستان و گرجستان کنوني تاکيد دارد. او نفت آنجا را به قدري زياد دانسته است که در کتاب خود مي گويد اگر صد کشتي هم اينجا بيايند، مي توانند نفت از اين چشمه ها با خود ببرند. پيتر دولاواله، از ديگر سياحان شيهيري است که نفت را در ايران ديده اند. او که در قرن دهم از ايران بازديد کرده است، به چراغاني هاي باشکوه شهرهاي ايراني هنگام اعياد مذهبي و ملي اشاره مي کند؛ چراغاني هايي که با نفت انجام مي شده اند. همچنين شاردن، سياحي که قرن دهم از ايران بازديد کرده است نيز، به وجود و حضور نفت در زندگي مردم ايران در دوران هاي شاه عباس کبير و شاه سليمان اشاره مي کند. شاردن در کتاب خود نوشته است که نفت سياه و سفيد در کرانه هاي درياي مازندران وجود داشته و ايرانيان از اين نفت براي رفع سرماخوردگي، روشنايي، سوخت و رنگ کردن اشياء به کار مي برده اند. آدام اولئاريوس ديپلمات و سياح آلماني هم از وجود نفت در کرانه هاي درياي خزر سخن گفته است. او در کتاب سفرنامه اش که با ترجمه احمد به پور در ايران نيز منتشر شده است، مي نويسد «به من حتي گفته شد که در اين منطقه، نيازي به تهيه روغن از ماهي و به کار بردن آن براي روشنايي نيست، زيرا نفت به قدر کافي وجود دارد که بتوان از آن استفاده کرد. نفت روغني است که به طور دائم و زياد از چشمه ها مي جوشد و توسط مشک درون ظرف هاي مخصوص ريخته شده و بار گاري مي شود. ماخودمان شاهد فروش نفت به اهالي شهر به همين ترتيب بوده ايم».