نگاهي به حضور نفت و مشتقات آن در تاريخ ايران / بخش اول

روایت های نفتی از کوروش تا افسر اطلاعاتی آلمانی

  درست است که از اکتشاف نفت در ايران کمي بيشتر از يک قرن نمي گذرد، اما نفت در ايران سابقه و تاريخ بسيار بلندي دارد. از لابلاي متون تاريخي، اشعار فارسي، روايت هاي سفرنامه هاي سياحان خارجي و جغرافي دانان قديم، اطلاعاتي درباره نفت ايران به دست مي آيد که نشان مي دهد، وجود نفت در ايران آن چنان امر غريبي هم نبود. در مطلب پيش رو نيم نگاهي خواهيم داشت به برش هاي تاريخي که به حضور نفت در ايران اشاره هايي داشته اند. اشاره هايي از مولوي تا مارکوپولو.

خشايارشاه و کوبيدن آتن

شايد بد نباشد از هخامنشيان شروع کنيم و دنبال رد پاي نفت در روزگار آنان بگرديم. نکته جالب اينجاست که هرودوت روايت گر استفاده از نفت، توسط ايراني هاست و داستان بسيار جالبي را روايت مي کند.گويا در زمان جنگ هاي باستاني خشايارشاه و يونانيان، نفت سلاح کارايي بوده است و وقتي ايراني ها شهر آتن را محاصره کرده بودند، از بلندي هاي اطراف شهر قيرهاي روشن شده را به سمت شهر پرتاب مي کردند، همچنين تيرها را آخشته به نفت مي کردند و به سوي آتني ها مي انداختند. هرودوت در اين باره در کتاب مشهور خود نوشته است: «پارسيان تپه هايي را که آتني ها آروپاگوس مي خواندند و مقابل آکروپليس اشغال و محاصره را شروع کردند. شيوه اي که ايشان به کار بستند، اين بود که تيرهاي آتش زا به درون ارک فرو انداختند».

آتشکده ها در کنار چاه ها

ايرانيان باستان هميشه دنبال آتش جاويدان بودند. آتشي که ماندگار باشد و جالب اينجاست که محققان بسيار زيادي در تاريخ ايران باستان معتقدند که آتشکده هاي مهمي چون اران، دامغان، بلخ، مسجدسليمان و .. در کنار چاه هاي نفت قرار داشتند و ايرانيان از گازهاي بيرون آمده از زمين که بعضا همراه نفت نيز بوده است، براي روشن کردن آتش جاويدان بهره مي برده اند. شرح يک ماجراي جالب توجه درباره ارتباط آتشکده با نفت و گاز را يک افسر اطلاعاتي نازي ها در کتاب خودش با نام طلوع سپيده دم در ايران روايت کرده است. اين افسر اطلاعاتي که قبل از جنگ آلمان و شوروي از طريق باکو به ايران سفر کرده است، در شهر نفت خيز باکو به ديدن يک آتشکده مي رود و وضعيت را اينگونه شرح دهد: «وقتي وارد فضاي خنک و تاريک آتشکده شديم، خانم راهنما لوله نفت و پناهگاهي را که سرپرست آتشکده در پشت آن قرار مي گرفت و ارتفاع آتش را کنترل مي کرده است را به ما نشان داد و گفت استخوان بندي کليساهاي امروزي نيز اقتباس از همين آتشکده هاست. در آن هنگام وقتي مردم هداياي زياد و گرانبها هديه مي کردند، آتشگر شعله آتش را زياد مي کرد و اگر هدايا جزيي و بي اهميت بود، از شعله آن کم مي کرد و اغلب به نشانه خشم و غضب آتشکده، آن را تا سرحد امکان پايين مي کشيد، طوري که از خارج هم ديده نمي شد».

ريشه هاي تاريخي يک واژه

در کتاب پنجاه سال نفت ايران هم ماجراي جالبي درباره ريشه هاي اوستايي و ايراني واژه نفت ذکر شده است. گويا از اصل، اساس و ريشه، اين واژه را ايرانيان ابداع کردند و به آن معنا داده اند. در اين کتاب آمده است: «ريشه کلمه نفت در زبان پارسي، هميشه مورد پرسش و ابهام بوده است، پروفسور هرتسفلد و پروفسور بيلي از ايران شناسان شهير قرن بيستم، کلمه نفت را از فعل «ناب» فارسي به معناي رطوبت داشتن انگاشته اند و واژه اوستايي «نپتا» را ريشه آن دانسته اند. بنا به نظر دورم، محقق فرانسوي، اکادي ها واژه نفت را از فعل نپتو يعني افروختن گرفته اند. اين واژه به زبان هاي آشوري و بابلي نيز منتقل شده است. در اوستا نفت به معناي روغن معدني آورده شده است».

پاسخ نفتي کوروش به مشاوران

پيش از خشايارشاه، کوروش هم از ماجراي نفت خبرداشت و آن را در جنگ هايش مورد استفاده قرار مي داد. شايد جالب باشد که تاريخ گواهي داده وقتي کوروش خواست به بابل حمله کند، مشاورانش او را از اين کار بر حذر داشتند و گفتند که مردم بابل جنگ را به صورت خياباني و کوچه به کوچه عليه او ادامه مي دهند و زمين گيرش مي کنند، اما در کتاب «خون خاک» درباره پاسخ کوروش مطلب جالبي نوشته شده است.«کوروش پاسخداد: ما نيز قير و الياف فراواني داريم که با آنها مي توانيم شعله هاي آتش را در همه جا بپراکنيم؛ به گونه اي که مدافعان مستقر در پشت بام ها يا بايد سريعا پست هاي خود را ترک کنند يا در آتش بسوزند». بالاخره به پشتوانه نفت و قير کوروش به بابل لشکر مي کشد و اين سرزمين را فتح مي کند.

جنگ هاي ايران و روم

سال هاي بسيار طولاني جنگ هاي ساسانيان با رومي ها، تاريخ بسيار بلندي دارد؛ تاريخي که در آن همه چيز هست حتي حضور نفت. تاريخ نگاران بسيار زيادي چه از طرف ايراني ها و چه از طرف رومي ها از حضور نفت در اين جنگ هاي معروف خبر داده اند. در کتاب جنگ هاي ايران و روم که آن را تاريخ نگاري به نام پروکوپيوس نوشته، به چند مورد جالب اشاره کرده است: «ايرانيان برگ هاي گياه مخصوصي را در روغن خيس مي کردند، سپس مايع ديگري به نام نفت به آن مي افزودند و تيرهاي جنگي خود را در آن گذارده و آتش مي زدند و به طرف دشمن پرتاب مي کردند. اين تيرها به هر جا مي رسيد، ايجاد آتش سوزي مي کرد و آتش آن با آب خاموش نمي شد». همچنين در جاي ديگري از اين کتاب درباره جنگ بيليزايوس که در زمان خسرو انوشيروان اول ساساني به انجام رسيد، آمده است: «پادگان ايراني مدافع شهر پترا در قفقاز، کوزه هاي بسياري که از نفت و گوگرد انباشته شده بود را آتش زدند و به طرف روميان پرتاب کردند و توانستند بدان وسيله، حريقي راه بيندازند که تقريبا همه چيز را سوزاند».

نفت و ماجراي يک جشن باشکوه

قرن چهارم هجري قمري، قرن اتفاقات و رويدادهاي تاريخي بسيار بزرگي بود که از جمله آنها مي توان به برآمدن حکومت هاي مستقل در غرب سرزمين هاي خلافت اسلامي عباسيان يعني ايران نام برد. حکومت هايي چون صفاريان، آل بويه و آل زيار و طاهريان تلاش کردند تا هر چند در محدوده هايي کوچک، اما قدرت مندانه بار ديگر استقلال ايران را به دست آورند. از جمله اين سرداران و شاهان، مرداويج از شاهان سلسله آل زيار بود. مردمي از منطقه طبرستان و ديلمان که مي کوشيدند تا ايران را از دايره خلافت عباسي بيرون آورند. مرداويج پس از فتح اصفهان تصميم مي گيرد که جشن سده را احيا کند و از همين جاست که باز هم پاي نفت به تاريخ باز مي شود. ايده مرداويج خيلي عجيب و غريب است و به نظر نمي رسد که در تاريخ نمونه اي داشته باشد. ايده اي که با تلاش هاي بسيار زيادي که انجام مي شود، به نتيجه دلخواه او نمي رسد و مسائلي را پيش مي آورد. باقي روايت را از کتاب ابن مسکويه رازي دنبال مي کنيم: «مرداويج پس از فتح اصفهان تصميم گرفت جشن سده را به صورتي باشکوه و خيره کننده برگزار کند. وي که دستور مرمت شهر مداين، پايتخت ساسانيان و برانداختن خلافت عباسي را داشت، چون شب آتش افروزي رسيد، فرمان داد از کوه ها و نواحي دور دست هيزم گرد آورند و به اطراف رودخانه زاينده رود حمل کنند و نيز دستور داد که نفت اندازان و کساني که در افروختن آتش مهارت داشتند و مي توانستند وسايل آتش بازي را فراهم آورند در آنجا جمع شوند. سپس فرمان داد تا شمع هاي بزرگ مجلسي فراهم کنند؛ در اطراف اصفهان کوهي و تلي باقي نماند که در آن هيزم و بوته هاي خار تعبيه نکرده باشند. تعداد زيادي کلاغ و مرغان ديگر به چنگ آوردند و به منقار و پاهاي آنها گردوهايي که از نفت انباشته شده بود، بستند. محل جشن، مجسمه ها و ستون هاي بزرگي از شمع ساختند که هيچکس مانند آنها را نديده بود. مقصود از اين همه کارها، اين بود که در يک زمان، آتش از قله کوه ها و بالاي بلندي ها و در صحرا و در مجلس جشن که خود مرداويج در آن حضور مي يافت، به وسيله مرغاني که رها مي ساختند، زبانه کشد. با وجود سفره گسترده و درازي که چيده و بر آن اغذيه فراوان و گوارا نهاده بودند، مرداويج بساط جشن را چندان با شکوه نديد و به ويژه هنگامي که پرندگان را که با نفت و مواد سوزان مشتعل کرده بودند، در آسمان رها کردند و آنها به سرعت پراکنده و ناپديد شدند، افسرده تر و خشمگين تر شد و حتي تماشاي مجسمه ها و ستون هاي بزرگ از شمع او را راضي نکرد و به بهانه جويي مي پرداخت. پرندگاني که منقار و چنگال آنها را به گردو هايي انباشته از نفت و مواد سوزان آغشته کرده بود، دو هزار کلاغ بودند ولي با پرواز و پراکنده شدن سريع آن پرندگان، منظره اي که مرداويج انتظار داشت، با شعله ور شدن همزمان آتش از قله کوه ها و بالاي تپه ها و در صحرا پديد آيد، ديده نشد و وسايل آتش افروزي و جنش به نظرش بسيار حقير آمد و اين سبب خشم و ناراحتي او شد»

نفت در شاهنامه

نفت اينقدر در تاريخ ايران حضور داشته است که توجه فردوسي را نيز به خود جلب کرده است. فردوسي در چندين جاي شاهنامه به نفت و کاربردهاي آن در تاريخ ايران اشاره کرده است. اشاره هايي که در قالب اشعار حماسي بيانگر حضور جدي نفت در زندگي ايرانيان بوده است. زبان فردوسي هر چند به شعر است، اما مي تواند گوياترين زبان براي شناخت تاريخ نفت در ايران باشد. در يک نمونه از اشعار فردوسي آمده است:

ز هر کشوري دانشي شد گروه                دو ديوار کرد از دو پهلوي کوه

 ز بن تا سر تيغ بالاي اوي             چو صد شاه رش کرده پهناي اوي

 ازو يک رش انگشت و آهن يکي            پراگنده مس در ميان اندکي

 همي ريخت گوگردش اندر ميان           چنين باشد افسون دانا کيان

 همي ريخت هر گوهري يک رده              چو از خاک تا تيغ شد آژده

 بسي نفت و روغن برآميختند                  همي بر سر گوهران ريختند