به بهانه روز قلم و اهمیت نوشتن در زندگی روزمره

افکارتان با نوشتن زنده می شود

مشعل - 14 تيرماه، به نام «روز قلم» نامگذاري شده و بسياري از دوستاران نوشتن در حوزه هاي مختلف به نام و ياد و جايگاه و حرمت قلم اين روز را يادآوري کرده و مخاطبان عام را در همه گروه هاي سني ترغيب به نوشتن مي کنند. آنهايي که نوشتن و همراهي با قلم را به عنوان همدمي راستين درک کرده اند، بخوبي مي دانند که اين هنر و توانايي مي تواند چه ميزان روي حال خوبشان و استمرار اين حال خوب تاثير گذار باشد و به همين دليل مي توانند تلاش براي به کارگيري اين توانايي را به ديگران هم توصيه کنند. در توضيح دلايل نامگذاري اين روز به نام روز «قلم» گفته شده که در اين روز، هوشنگ، پادشاه پيشدادي ايران، نويسندگان و کاتبان را به رسميت شناخت و آنان را گرامي داشت، مردم جشن گرفتند و آن جشن به ياد ارجمندي قلم بر جاي ماند. قلم در دين اسلام حرمت دارد و تاکيد مستقيم به کلام الله مجيد که به قلم سوگند ياد کرده است (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ) مورد توجه است. در دهه هاي گذشته بسياري از نويسندگان روزهاي تيرماه را به عنوان روز قلم و نويسنده پيشنهاد داده بودند تا اين که  در سال 1381 و در پي پيشنهاد انجمن قلم، روز 14 تيرماه به عنوان «روز قلم» نامگذاري شد.

شايد تصور شود که تنها نويسندگان، مترجمان و روزنامه نگاران در جرگه اهل قلم قرار دارند؛ اما بخوبي روشن است که هر اثر خوب نمايشي، سينمايي، موسيقايي، هنري و... که حاصل انديشه و مطالعه و آفرينش باشد نيز مي تواند در همين دسته قرار بگيرد. در متون قديم تا حال حاضر بزرگان زيادي تاکيد داشته اند که بايد اعتبار و حرمت قلم را ابتدا صاحب آن نگه دارد و از قلم خويش بسيار مراقبت داشته باشد و در خلق آثار خود انصاف و عدالت را رعايت کند. وقتي پيامبر اسلام (ص) مرکب قلم دانشمندان را از خون شهيدان برتر مي داند، ارزش و اعتبار قلم و صاحبان آن بيش از پيش روشن مي شود.

اما نوشتن در زندگي روزمره همه انسان ها هم وجود دارد؛ از بيان و ثبت رويدادهاي يک زندگي ساده در يک شهر تا زندگي بزرگاني در سياست و حکومت که حتي ثبت کردن اتفاقات روزمره آنها هم اهميت تاريخي پيدا مي کند. بسياري از مردم براي  بيان روحيات و افکار شان از نوشتن کمک مي گيرند، بسياري ديگر از افراد، ابيات و جملاتي را که در قالب شعر  قرار مي گيرد و در لحظه به ذهنشان مي رسد، با نوشتن ثبت مي کنند. بسياري مي گويند يکي از قانون هاي جذب در طبيعت اين است که اگر به چيزي فکر مي کنيد، آن را بنويسيد و همين نوشتن شما را به آن فکر و هدف نزديک و نزديکتر مي کند. بسياري از بررسي هاي علمي نشان داده افرادي که اهداف خود را مي نويسند، نسبت به افرادي که در انجام اين کار تنبلي مي کنند، موفقيت بيشتري کسب مي کنند. داشتن هدف و طرحي از آينده، موجب مي شود که روي مجموعه اي از راهکارها متمرکز شويم و به جاي آنکه دچار حواس پرتي و انحراف از مسير شويم، روي خط مستقيمي متمرکز شويم. آرزو، هدفي فاقد انرژي و انگيزه است و اميد، يک راه حل نيست. اهدافي که به روي کاغذ نيايند و برنامه و طرحي براي رسيدن به آن ها ريخته نشود، شبيه فشنگ هايي هستند که باروت ندارند. افرادي که اهداف نوشته شده اي ندارند، هرگز مهارت اصلي مورد نياز براي رسيدن به موفقيت، يعني تلاش منظم و پشتکار براي رسيدن به هدف را به کار نگرفته اند.

آيا براي نوشتن بايد قوانيني را رعايت کنيم؟

هميشه مثبت فکر کنيد و مثبت بنويسيد  که در زندگي چه مي خواهيد؟ هرآنچه مي خواهيد، با ايده، طرح و برنامه دست يافتني خواهد بود. اهدافي را که انتخاب مي کنيد، صرفاً به عنوان يک انتخاب خام باقي نگذاريد و با يادداشت آن، به روند فکري خود جهت داده و در مسير رسيدن به آنها حرکت کنيد. از علل نوشتن اهداف، آن است که به ناخود آگاه خود برنامه هايي تزريق مي کنيد. ذهن ناخود آگاه شما ابزاري بسيار قدرتمند و کارآمد است، ناخود آگاه خوب و بد را از هم تشخيص نمي دهد و قضاوت هم نمي کند. تنها عملکرد آن، انجام دستورعمل ها و برنامه هايش است. هرچه دستورعمل هاي شما مثبت تر باشد، نتيجه مثبت تري نيز در انتظار شما خواهد بود.

از کلي گويي بپرهيزيد و وارد جزييات شويد؛ به جاي اينکه فقط بنويسيد، اتومبيل جديد، بنويسيد يک ماشين قرمز رنگ آخرين مدل با مصرف پايين سوخت، امکانات داخلي کامل، سقف متحرک، صندلي هاي چرم عالي، با آخرين فناوري سيستم صوتي روز دنيا، با ايمني بالا و از همه مهم تر لذت رانندگي عالي و …. هرچه اطلاعات بيشتري در اختيار آن بگذاريد، آخر کار نتيجه واضح تري به دست مي آوريد. هرچه نتيجه تان دقيق تر باشد، ذهن ناخودآگاهتان کارآمد تر خواهد شد.

ناخودآگاهتان نسبت زمان حال مقاومت نمي کند. پس اهداف را به زمان حال بنويسيد. اين کار باعث مي شود ذهن ناخود آگاهتان مسيري با کمترين مقاومت انتخاب کند. اگر بنويسيد «در آينده پولدار خواهم شد» ذهن ناخودآگاه با اين تصور که اين کار مربوط به آينده است، وارد عمل نمي شود.  پس اهداف را به زمان حال و اول شخص بنويسيد، انگار که واقعيت دارند و آنها را احساس مي کنيد.

براي رسيدن به هدف، اهداف خود را بارها باز نويسي کنيد؛ زماني که اهداف نوشته شده و سپس باز نويسي شوند، بيشترين تأثير را خواهند داشت. پس به يکبار نوشتن قانع نشويد. اهداف خود را يادداشت کنيد و بعد دوباره آنها را به زباني ديگر بازنويسي کنيد، صفات انگيزه دهنده به آن اضافه کنيد و مختصر و مفيد شان کنيد. يک هفته بعد شايد نياز باشد که باز اصلاحشان کنيد.  همينطور به اين اصلاح کردن ها ادامه دهيد.

قرار نيست شبيه نويسندگان بزرگ با ويرايش و قواعد کامل آن، نوشتن را شروع کنيد. اين نوشتن، گاهي تنها يک تخليه و انتقال اطلاعات براي خودتان است تا در ادامه بتوانيد اين حال اکنون و آنچه را در اين لحظات انديشيده ايد، واکاوي کنيد. پس خوب است که در بيشتر مواقع قلم و دفترچه يادداشت همراه خود داشته باشيد. بسياري از نويسندگان، نقاط طلايي داستان، اشعار و مطالب خواندنيشان ر ا در لحظاتي خاص در ذهنشان مي سازند  و آن را در گوشه اي يادداشت مي کنند. اين ثبت افکار در لحظه، يکي از طلايي ترين کارهايي است که مي توانيد براي افکار و آرامش روح خودتان انجام دهيد.

 

عشقم، هوای تو...

فرزاد فرخ، خواننده اي جوان و نوظهور در موسيقي پاپ و اهل شيراز است. آلبوم انرژي مثبت او طرفداران زيادي دارد و اين روزها جزو پرطرفدران گروه هاي نوجوان و جوان است. از جمله آهنگ هاي زيبا و شنيدني فرزاد فرخ مي توان عشقم، هواي تو، لبخند و   را نام برد.

 

خزان گلشن

واعظان کاين جلوه در محراب و منبر مي کنند                                           چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند     

مشـکـلي دارم ز دانـشمند مجـلس بـازپـرس                                               توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر مـي کـننـد    

 گـــويـيــا بــاور نــمـي دارنـــد روز داوري                                              کاين همه قلب و دغل در کار داور مـي کـنند

 يـا رب اين نو دولتان را بر خر خودشان نشان                                             کـايـن همه ناز از غلام ترک و اسـتر مي کنند     

 اي گـداي خـانقـه برجـه کـه در دير مـغـان                                             مـي دهند آبي که دل ها را تـوانـگر مـي کـنند    

 حسـن بي پايان او چندان که عاشق مي کشد                                               زمـره ديـگر بـه عشق از غيب سر بر مي کنند    

 بـر در ميخـانه عشـق اي ملک تسـبيح گوي                                              کـاندر آن جـا طـينـت آدم مخـمر مـي کنند     

  صبحدم از عرش مي آمد خروشي عقل گفت                                               قـدسـيان گويي که شعر حافظ از بر مي کنند     

حافظ شيرازي

 

زهرمار

فيلم «زهرمار» را جواد رضويان در قالب طنزي اجتماعي روايت مي کند و سيامک انصاري، شبنم مقدمي، شقايق فراهاني، سيامک صفري، نسيم ادبي، برزو ارجمند، علي استادي، رضا رويگري، حسين محب اهري و سيامک اديب از جمله بازيگران اين فيلم هستند. اين فيلم کمدي اين روزها در سينماهاي کشور در حال اکران است.

 

جوجه عقابي که خروس شد

کوه بلندي بود که لانه عقابي با چهار تخم، بر بلنداي آن قرار داشت. يک روز زلزله اي کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که يکي از تخم ها از دامنه کوه به پايين بلغزد. بر حسب اتفاق، آن تخم به مزرعه اي رسيد که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها مي دانستند که بايد از اين تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پيري داوطلب شد تا روي آن بنشيند و آن را گرم نگه دارد تا جوجه به دنيا بيايد. يک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بيرون آمد. جوجه عقاب مانند ساير جوجه ها پرورش يافت و طولي نکشيد که جوجه عقاب باور کرد که چيزي جز يک جوجه خروس نيست. او زندگي و خانواده اش را دوست داشت؛ اما چيزي از درون او فرياد مي زد که تو بيش از اين هستي. تا اينکه يک روز که داشت در مزرعه بازي مي کرد، متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج مي گرفتند و پرواز مي کردند. عقاب آهي کشيد و گفت: اي کاش من هم مي توانستم مانند آنها پرواز کنم. مرغ و خروس ها شروع کردند به خنديدن و گفتند: تو خروسي و يک خروس هرگز نمي تواند بپرد؛ اما عقاب همچنان به خانواده واقعي اش که در آسمان پرواز مي کردند، خيره شده بود و در آرزوي پرواز به سر مي برد. هر بارکه عقاب از رويايش سخن مي گفت، به او مي گفتند که روياي تو به حقيقت نمي پيوندد و عقاب هم کم کم باور کرد. بعد از مدتي او ديگر به پرواز فکر نکرد و مانند يک خروس به زندگي ادامه داد و بعد از سال ها زندگي خروسي، از دنيا رفت. پس تو هماني که مي انديشي، هرگاه به اين انديشيدي که تو يک عقابي، به دنبال رويا هايت برو و به ياوه هاي مرغ و خروس هاي اطرافت فکر نکن.

 

ثروتمندترين مرد بابل

کتاب ثروتمندترين مرد بابل، اثر جورج كلاسون و ترجمه مهدي مجرد زاده كرماني است. اين كتاب با نقل داستاني شروع مي شود كه در آن دو نفر به ديدار مرد ثروتمندي كه آركاد نام داشت، مي روند و درباره راز او سؤال مي کنند. اوهم داستان آشنايي خود با فردي را مي گويد كه در ازاي نوشتن كتيبه قبول كرد تا راز ثروتمند شدن را به او بياموزد. قوانين مالي اين كتاب در حدود 8 هزارسال قدمت دارد و بسياري از شركت هاي بيمه، بانك ها و سازمان ها از آن استفاده كرده اند. او مي گويد يك راز ثروتمند شدن آن است كه بدانيم بخشي از درآمد ما متعلق به خودمان است و نبايد كمتر از 0.1 درآمدمان باشد. همچنان كه درخت از دانه اي كوچك به وجود مي آيد، ثروت و موفقيت نيز از برداشتن قدم هاي كوچك مانند پس انداز حاصل مي شود.در اين کتاب سه اصل ثروتمند شدن، يعني زندگي کردن با مبلغي كمتر از درآمد خود راهنمايي گرفتن از افراد صاحب علم و تجربه و به خدمت گرفتن اندوخته خويش مطرح شده است. مشکلات مالي افراد مختلفي که در شهر بابل سکونت دارند در اين کتاب مطرح شده و سعي مي شود در قالب يک داستان جذاب و دنباله دار، شيوه هاي مديريت مالي به خواننده آموزش داده شود. در اين کتاب آمده است روزي پادشاه بابل از اين شخص دعوت مي کند به قصرش برود و به دليل شرايط بد اقتصادي بابل و شرايط نامناسب زندگي مردم، راه هاي ثروتمند شدن را به مردم شهر آموزش دهد. کارگاهي تشکيل مي شود و افراد از گروه ها و طبقات مختلف اجتماعي در اين کلاس حاضر مي شوند تا از زبان ثروتمندترين مرد بابل، شيوه هاي کسب درآمد را بياموزند. کار اين فرد کتيبه نويسي بوده و شرايط اقتصادي بسيار نامساعدي داشته است. تا اينکه روزي به يک مرد ثروتمند کمک مي کند و او در مقابل، تصميم مي گيرد راه هاي کسب ثروت را به مرد کتيبه نويس ياد بدهد.