توانمندسازی سرمایه های انسانی

با آغاز دهه 90 میلادی و سیر جوامع بشری از مرحله سنتی به مرحله صنعتی و فراصنعتی و روند مستمر و مداوم تغییر و تحول در شئونات مختلف حیات اجتماعی و پیشرفت شگرف و عمیق در فناوری و علوم و فنون گوناگون و تاثیر عمیق آن بر عرصه های مختلف فعالیت های اداری، تولیدی، خدماتی و موسساتی بیشتر سازمان های دنیا به این نتیجه رسیدند که جهت حفظ و بقای خود تلاش گسترده ای را برای تغییرات عمیق در ساختار اساسی خود آغاز کنند و از قالب های غیرپویا خارج شوند و در این میان اگر سازمانی بخواهد در اقتصاد و امور کاری خود پیشتاز باشد و در عرصه رقابت عقب نماند، باید از نیروی انسانی متخصص، خلاق و باانگیزه برخوردار باشد.استفاده از توانایی های بالقوه منابع انسانی برای هر سازمانی، مزیتی بز رگ به شمار می رود. پس لازمه دستیابی به هدف های سازمان، مدیریت موثر این منابع باارزش است. پیشرفت، شکوفایی و ارتقای توانمندی های کارکنان در سالیان اخیر با عنوان توانمندسازی کارکنان موردتوجه صاحبنظران و کارشناسان مدیریت منابع انسانی واقع شده است. توانمندسازی کارکنان یکی از تکنیک های موثر برای افزایش بهره وری کارکنان و استفاده بهینه و بهره گیری از ظرفیت و توانایی فردی و گروهی آنها در مسیر بهره وری و اهداف سازمانی است. توانمندسازی از بهترین و بزرگترین راهبردهای توسعه و شکوفایی سازمان است. کارکنان به واسطه دانش، تجربه و انگیزه خود، صاحب قدرت نهفته هستند و در واقع توانمندسازی، آزاد کردن این قدرت است. به بیان دیگر، این تکنیک ظرفیت های بالقوه ای که برای بهره برداری از سرچشمه توانایی انسان که از آن استفاده درست و کامل نمی شود، در اختیار می گذارد و در یک محیط سالم سازمانی، روش متعادلی را بین اعمال کنترل کامل از سوی مدیریت و آزادی عمل کارکنان پیشنهاد می کند.

تعاریف:

1- در فرهنگ لغت، از توانمندسازی به عنوان تفویض اختیار با اعطای قدرت قانونی به سایرین تعبیر شده است.

2- فرهنگ لغت آکسفورد نیز، فعل توانمندسازی را به عنوان توانا ساختن و به معنای ایجاد شرایط لازم برای بهبود انگیزش افراد در انجام وظایف خود، از طریق پرورش احساس کفایت نفس تعریف کرده است.

3- توانمندسازی، دادن قدرت به افراد نیست. افراد هم اکنون دارای قدرت هستند (به صورت سرمایه ای از دانش و انگیزش) تا کار خود را بسیار عالی انجام دهند. توانمندسازی را به عنوان آزاد کردن این قدرت تعریف می کنیم.

4- توانمندی سازی یعنی واگذار کردن مسئولیت به سطوح پایین تر سازمان تا بتوان از دانایی، مهارت، تجربه وانگیزه آنان برای پیشبرد اهداف سازمان مدد گرفت.

5- ترلاکسن، توانمندسازی را  فرایند تغییر عملکرد کارکنان از وضعیت «آنچه به آنها گفته شود انجام دهند»، به « آنچه نیاز است انجام دهند» ، تعریف می کند. به عبارت دیگر، یعنی قبل از آنکه به ایشان بگویید چه کار کنند، می توانند بخوبی وظایفشان را درک کنند.

6- توانمندسازی، واگذاری اختیارات رسمی و قدرت قانونی به کارکنان به منظور افزایش کارایی و ایفای نقش مفید در سازمان است. به عبارت دیگر، رویکردی مدیریتی است تا کارکنان با اختیارات داده شده بتوانند خود به تصمیم گیری بپردازند.

اهمیت مساله

اصلی ترین و حیاتی ترین دارایی هر سازمان، نیروی انسانی بوده و کیفیت و توانمندی نیروی انسانی، مهمترین عامل بقا و حیات سازمان است. نیروی انسانی توانمند، سازمانی توانمند را به وجود می آورد. از نظر «دراکر» رشد اقتصادی مرهون توانمند کردن کارکنان فرهیخته است. توانمندسازی کارکنان، محوری ترین تلاش مدیران در نوآفرینی، تمرکززدایی و حذف دیوان سالاری در سازمان هاست. توانمند کردن افراد موجب می شود تا مدیران و سازمان سریع تر و بدون اتلاف منابع به اهداف خود دست یابند. توانمند سازی موجب می شود که کارکنان، سازمان و شغل را از آن خود بدانند و از کار کردن درآن به خود ببالند. بدون توانمندسازی، نه مدیران و نه سازمان نمی توانند در درازمدت کامیاب باشند.

هدف:

هدف از توانمندسازی، فراهم ساختن محیطی است با اختیارات بیشتر به منظور ایفای نقش موثرتر کارکنان در فرایند تغییر و بهبود جریان کار ضمن کاهش نیاز به سرپرست مستقیم در مسیر تحقق اهداف سازمانی.

ضرورت ها:

چنانچه توانایی افراد افزایش یابد، می توانند به صورت بالقوه کارها را در سطحی بالاتر و بهتر انجام دهند. بدیهی است این توان بالقوه باعث انگیزه بالایی خواهد شد؛ از این رو توجه به توانمندسازی نیروی انسانی برای توسعه سازمان ها در ابعاد مختلف مالی و اقتصادی، فرهنگ سازمانی، فنی و تکنولوژیک، موضوعی ضروری و حیاتی است. همچنین با توجه به ورود نیروی انسانی آگاه تر، با دانش فراوان تر و حساس تر نسبت به زمان و نیز تقاضای مستمر از سازمان برای کیفیت برتر و ارزش بیشتر، ضرورت عینی توانمندسازی، بیش از پیش احساس می شود. «کانگرو و کانانگو» (1988) دلایل زیر را برای شدت توجه به توانمندسازی برمی شمرند:

مطالعات مهارت های مدیریت نشان می دهد که توانمندسازی زیردستان، بخش مهمی از اثربخشی سازمانی و مدیریتی است. از سوی دیگر، تجزیه و تحلیل قدرت و کنترل در سازمان ها حاکی از این است که سهیم کردن کارکنان در قدرت و کنترل، اثر بخشی سازمانی را افزایش می دهد. همچنین تجربیات تیم سازی در سازمان دلالت بر این دارد که راهبردهای توانمندسازی کارکنان، نقش مهمی در ایجاد، بقا و کامیابی تیم های کاری دارد.

مزایا:

اگر مفهوم توانمندسازی به درستی درک شود و با ایده بهبود مستمر در عملکرد کلی سازمان مرتبط شود، بیشترین بهره برداری از منابع فکری عرضه را ایجاد خواهد کرد.

روش های اجرایی توانمندسازی: سه کلید توانمندسازی شامل سهیم کردن افراد در اطلاعات، تعیین محدوده خودمختاری و تیم سازی به جای سلسله مراتب است.

نتیجه گیری:

توانمندسازی را باید از زوایای گوناگون بررسی کرد. سازمان هایی که به اجرای توانمندسازی تمایل دارند، باید کاملا با مفهوم آن آشنا باشد. توانمندسازی مانند یک مداد یا خودکار نیست که بتوان آن را ازدست مدیران گرفته به کارکنان سپرد. یا یک تفاهم نامه ساده نیست که با امضای آن بتوان گفت هم اکنون شما توانمند هستید، بلکه فرایندی است که به نگرش روشن و پویا نیاز دارد و در آن زمینه مشارکت جویی و یادگیری مستمر برای کارکنان و مدیران فراهم می شود و برای کامیابی آن باید آیین نامه و روش های مناسب تهیه و تدوین کرد.با ترویج و توسعه فرهنگ توانمندسازی، مدیران می توانند کارهای روزمره را به گروه های توانمند واگذار کنند، اما قبلا باید اهداف برای کارکنان به صورت روشن بیان شود و ابزارهای لازم تصمیم گیری مانند اطلاعات و منابع در اختیارشان قرار گیرد، آنگاه مدیر فرصت می باید به کارهای اساسی و مهم تر بپردازد.پژوهش ها نشان می دهد با اجرای فرایند توانمندسازی و استمرار آموزش کارکنان می توان به آسانی به اهداف سازمان دست یافت. از مزایای توانمندسازی می توان به افزایش سود، کیفیت، رضایتمندی مشتری، احساس تعلق و مالکیت کارکنان نسبت به سازمان، بهبود شرایط کار و کاهش هزینه ها، ضایعات، فشار عصبی، سوانح و نظارت مستقیم سرپرست اشاره کرد.