می توان انتظار داشت در آینده با ورود نسل جدید درسکوها فضا و سبک نوینی از کار و زندگی را در آنها شاهد باشیم.
گشت و گذار بخش عملیاتی و ارائه توضیحات مرتبط از سوی مسئولان که به پایان می رسد، در محوطه بیرونی سکو با مجموعه ای که آن را باغ و گلخانه سکو می خوانند، مواجه می شوم. کارکنان با توجه به اینکه نیمی از عمر خود را باید در اینجا سپری کنند، دست به کار شده و فضای زندگی و کار بهتر را برای روح و روان خود نیز فراهم کرده اند. پاتوقی دنج رو به دریاست که اطراف آن هم مملو از گل و گیاهان مختلفی است که می گویند: ازیک نهال کوچک به این درخت رشد کردند و از آنجا که امکانات انتقال درخت بزرگ نبود، خودمان این امکان را فراهم کردیم.
می توان گفت بعد از تله کابین موجود در شناور کوروش برای ارتباط با بخش سکوی سرچاهی لایه نفتی پارس جنوبی به عنوان تنها نمونه موجود در صنعت نفت، یکی دیگر از جذابیت های کوروش همین فضای باغ است که هرچه در آن است از نیمکت و صندلی تا گل های متنوع و پرشمار، هنر دست ساکنان همین جاست که بخشی از اوقات آنها در شب یا وقت استراحت در این کافی شاپ سپری می شود. گفت و گو با کارکنان بخش های پایانه شناور کوروش تا پاسی از شب درهمین بخش دنبال می شود. عمده حرف کارکنان از درخواست تبدیل وضعیت نیروهای پیمانکاری تا مالیات وسقف حقوق کارکنان رسمی و محدودیت های زندگی و کار اقماری متنوع است. گاهی صدای خنده های بلند از شنیدن خاطره ای، صدای موج های بی امان دریا را خاموش می کند و موارد بسیاری هم بیان تلخی های دوری از خانواده با سکوتی ممتد همراه می شود. شنیدن روایت ساکنان کوروش، بخش های غم انگیزی هم با خود دارد. مثل زمانی که «حاج مرتضی» درخلال حرف هایش از زندگی اقماری، خاطره ای تلخ شرح داده و می گوید: ما اقماری ها از همان لحظه خروج از منزل، به استقبال خطراتی می رویم که در کار با تجهیزات دوار، نفت و گاز، آتش سوزی، گازگرفتگی و... وجود دارد و دراین صورت به دلیل دسترسی نداشتن به یک بیمارستان، موضوع حمل و رسیدن به سرزمین اصلی از دغدغه های اصلی محسوب می شود. آیا این موارد که با جان ما کارکنان در ارتباط است، با هیچ عدد و حقوقی قابل جبران است؟
دل کندن سخت می شود
مرتضی ترابی، خوزستانی و اهل اهواز که 45 سالگی را پشت سرگذاشته، مسئول واحد یوتیلیتی کارشناس ارشد مکانیک است. تمام سوابق کاری وی که از سال 84 وارد شرکت نفت فلات قاره شده، با کار روی دریا همراه بوده است و در کارنامه کاری اش سکوهای مختلف نفتی، شناور ذخیره سازی سورنا و شناور ذخیره سازی خلیج فارس به چشم می خورد. از او می پرسم چه شد که سر از دریا درآوردید؟ از عوالم نوجوانی خود می گوید که به نوعی از کار اقماری به دلیل دوری از خانواده حذر داشته و می گوید: آن زمان با خود می گفتم چطورعده ای خانواده را رها کرده و به دریا می روند. با قطعیت با خود می گفتم: «اصلا سراغ این کار نخواهم رفت.» اما با قبولی در آزمون نفت، سر از دریا درآوردم و باید بگویم کم کم برای من و خانواده ام عادت شده است. او با اشاره به سختی کار در دریا معتقد است: حتی چند برابر شدن حقوق، پاسخگوی کار سخت روی دریا نیست. دوری از خانواده، اجتماع و شهر و زندگی مداوم در یک محیط بسته در انحصار آب، به مرور زمان شرایط روحی روانی اجتماعی را متاثر می کند. اومعتقد است: هرمیزان برای جوان ترها، این نوع زندگی آسان تر می گذرد، اما نیروهای پیمانکاری قدیمی، با سختی های خاصی مواجه هستند .
ترابی، تجربه خاصی از نوع زندگی و کار اقماری را روایت می کند که «اگر تا قبل از 10 سال از کار اقماری خارج نشویم، باعث عادت سفت و سخت به این محیط می شود و تمام ساکنان و کارکنان اینجا به بخشی از زندگی و خانواده ات بدل می شوند. آن موقع ترک کردن این فضا از لحاظ روحی، سخت و آسیب پذیر خواهد بود.»