سیری در شخصیت و اقدام های دکترنهاوندی؛ پدر چشم پزشکی صنعت نفت

عاشقانه ای در  کنار مردم

اكتشاف و توليد نفت در ايران، با تحولات بسياري در عرصه هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي همراه بود. اين صنعت همچنين در بسياري از حوزه ها مانند بهداشت و پزشكي تأثيرات عمیقی داشت و شخصيت هاي ارزنده اي را به جامعه ايراني معرفي كرد.

تأسیس و ایجاد صنعت نفت در ایران از سوی صاحبنظران، همواره با دوگانه «طلا» یا «بلا» مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است! کشف نفت در ایران از 115 سال پیش تاکنون، تأثیراتی شگرف بر وضع حال و البته سرنوشت این سرزمین گذاشته و در میان تمامی این تأثیرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، هستند افراد و نام آورانی که مسؤولیت های اجتماعی خود در قبال ایران و ایرانی را با حداکثر توان به انجام رسانده و ثابت کرده اند که در بلاخیزترین بخش تاریخ نیز می توان به «ایران» و به «انسانیت» متعهد و وفادار بود.زنده یاد دکتر علی نهاوندی (1388-1293) پدر چشم پزشکی در صنعت نفت، از جمله این افراد است که به کار خود متعهد بود و می توان در قامت یک الگوی شاخص طبیب ایرانی از وی و اقداماتش یاد کرد.علی نهاوندی، سال1293 خورشیدی، در محله شاپور تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در «دبستان شرف» و دبیرستان را در «دارالفنون» سپری کرد و در سال 1318 وارد دانشکده طب شد. وی جزء دومین دانشجویانی بود که زیر نظر پروفسور اوبرلن فرانسوی به تحصیل مشغول شد و در سال 1325 با مدرک دکترای پزشکی عمومی از دانشکده پزشکی تهران فارغ التحصیل شد. اسناد و دستخط های متعلق به دکتر علی نهاوندی همراه با برخی خاطرات وی به عنوان تاریخ شفاهی در مرکز موزه های نفت نگهداری می شود.

 از فارابی تا مسجد سلیمان

نهاوندي، دوره کارآموزی را در بیمارستان فارابی تهران سپري كرد. حضور وی در بیمارستان فارابی همزمان بود با حضور زنده یاد پروفسور محمدقلی شمس، پدر چشم پزشکی ایران در این بیمارستان و از همین جا بود که دکتر نهاوندی فعالیت خود را به صورت تخصصی در حوزه چشم پزشکی آغاز کرد.

نهاوندي در سال 1227به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از اقامتی چند روزه در آبادان، به مرکز فعالیت های شرکت، یعنی مسجدسلیمان اعزام شد. او بخش خدمات درمانی شرکت نفت در هنگام ورود را بسیار نامناسب و غیراصولی توصيف كرده است! گزارشی که اومی دهد،گویای شرایط نامناسب خدماتی شرکت در ایام منتهی به ملی شدن صنعت نفت در ایران بوده و با گزارش های دیگری که از آن ایام در اختیار داریم، قابل مطابقت است!مجله «جهان نو» در نخستین شماره از سال دوم انتشار خود در اردیبهشت سال 1326 (یک سال قبل از حضور دکتر نهاوندی در مسجدسلیمان) در سرمقاله خود با عنوان «نفت ایران یا بزرگترین دارایی امپراتوری انگلستان در خارجه» گزارش مشاهدات نماینده خود را که همراه با گروهی از روزنامه نگاران از تهران به مسجدسلیمان رفته بودند، منتشر کرد.

در این گزارش می خوانیم: «...اما خاطره ای که از این سفر با من مانده و اسباب شگفتی است، مشاهده اوضاع رقت بار کارگرانی است که هنوز در کپر زیست می کنند و دیدار کارگرانی است که با روزی هشت ساعت کار و غالبا با ده سال خدمت، در پناه دیوار کارخانه گوگردسازی مسجدسلیمان، چه پیر و چه جوان، نان و تره می خورند.»

یک سال بعد، نهاوندی جوان، این فرصت را یافت تا در تیم پزشکی استاد خود، پروفسور شمس که برای ریشه کنی تراخم به خوزستان رفته بود، همکاری کند. تراخم، آبله و سرخک از بیماری های شایع آن ایام در منطقه خوزستان بودند. آنها با مطالعه روی آب های منطقه، همچنین مسأله بهداشت محیط، موفق به کنترل و پیشگیری از انتشار مجدد «تراخم» در خوزستان شدند.

 ملی شدن صنعت نفت آرزوی دیرینه نهاوندی بود

ملی شدن صنعت نفت در ایران، تحقق آرزوی دیرینه دکتر نهاوندی بود. او محرومیت و محدودیت های ایرانیان در مقابل تصمیم های مدیران غیرایرانی شرکت را دیده و بارها بابت ویزیت بیماران غیرشرکتی در اتاق کار خود توبیخ شفاهی و کتبی شده بود؛ اما او عاشق خدمت به مردم بود. دکتر نهاوندی در تمامی سال های فعالیت خود در صنعت نفت، مسجدسلیمان را جز به اجبار مأموریت های کاری ترک نکرد و عاشقانه کنار هموطنان خود زیست و به آنان خدمت كرد.

به رسم معمول در صنعت نفت، 60 سالگی دکتر نهاوندی در سال 1353، موعد بازنشستگی اش بود؛ اما اهمیت اقدام ها و ارزش خدمات این پزشک انسان دوست، سبب شد تا رئیس منطقه مسجدسلیمان از مقام مافوق خود درخواست استفاده از دکتر نهاوندی را پس از بازنشستگی و به صورت پیمانی مطرح كند.

دکتر نهاوندی در تاریخ چهارم دی سال 1353 ذیل برگ دوم قرارداد پیمانی خود را امضا کرد. این قرارداد پیمانی تا پیروزی انقلاب اسلامی، چهار نوبت دیگر نیز تمدید شد تا وی، سرنگونی حکومت پهلوی را نیز در مسجدسلیمان شاهد بوده و در عین حال تنها به خدمت به محرومان و درمان درد بیماران فکر کند و در این زمینه کوشا باشد.هنوز ساختار نظام جدید سیاسی در کشور و به تبع آن در صنعت نفت شکل نگرفته بود که دشمن بعثی به خوزستان لشکر کشید. دکتر نهاوندی در چنین شرایطی نیز همچنان بر تعهد خود به مردم پابرجا بود و آماده فداکاری. جنگ تحمیلی محدود به مرزها نماند و طی مدت کوتاهی به بمباران شهرها انجامید. در چنین شرایطی، بسیاری از پزشکان حتی بومیان خوزستان آنجا را ترک کردند؛ اما نهاوندی بیش از گذشته به تعهد پزشکی خود در قبال مجروحان و جنگ زدگان وفادار ماند و لحظه ای به تنها گذاشتن هموطنانش در دوران سختی و عذاب فکر هم نکرد.

یک درخواست، یک دستخط

تنها درخواستی که به خط او در سوابق ثبت است، به این شرح است: «ریاست محترم اداره بهداری و بهداشت منطقه مسجد سلیمان، احتراما همانطور که مستحضر هستید، بدلیل بمباران های مکرر شهر توسط هواپیماهای مزدور عراقی و نبودن جای امن در محل سکونتمان و نداشتن امنیت جانی در مواقع خطر، خواهشمند است دستور فرمایید در اسرع وقت نسبت به احداث پناهگاه اقدام کنند و در صورت نبودن امکانی چنین، تا ساختن پناهگاه مناسب از استخر موجود در منزل شماره 178 (منزل سازمانی محل سکونتش) با مختصر تغییری می شود موقتا به عنوان سنگر استفاده کرد. خواهشمند است دستور فرمایید در این مورد اقدام جدی بعمل آورند.»

سرانجام، جنگ به پایان رسید و خاطرات آن، به دیگر خاطرات دکتر نهاوندی از مناطق نفت خیز خوزستان افزوده شد. او با خدمت به مجروحان و جانبازان، خود را در این دفاع مقدس با دیگر هموطنان سهیم می ‎دانست و به آن مفتخر بود و این افتخار تا یکم مهر سال 1377 که دکتر نهاوندی اتاق خود را در بیمارستان نفت مسجدسلیمان برای همیشه ترک کرد، ادامه داشت.تولد 84 سالگی دکتر علی نهاوندی در تاریخ 1/7/1377دومین باری بود که او از خدمت در صنعت نفت بازنشسته می شد. بازنشستگی که هیچگاه در قاموس او معنا نداشت و همواره عاشقانه به دیگران مهر می ورزید. بزرگ منشی و خدمات برجسته دکتر نهاوندی سبب شد تا سال 1384 به عنوان بازنشسته نمونه معرفی شود.دکتر نهاوندی پس از بازنشستگی به همراه دختر خوانده اش، زنده یاد مریم که از سال 1342 به فرزندی پذیرفته بود، در ویلاشهر اصفهان رحل اقامت افکند و در تمام آن سال ها تا هنگام وفاتش در آخرین روز از اردیبهشت سال 1388 جز مهرورزی و عشق به مردم و تمامی مخلوقات خداوند، اندیشه، گفتار و کردار دیگری نداشت.او شاخص و الگوی یک طبیب ایرانی واقعی و الگویي مناسب برای کسانی است که ارزش حکمت و اخلاق در کارها و مسؤولیت ها را می دانند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

سند تاریخی

سند تاریخی  آرم شرکت های عامل نفت ایران دهه های  30 و 40

 

چراغ دیوارکوب

چراغ های دیوارکوب نفتی، یکی از ابزارهای روشنایی در گذشته بوده که بنا به نیاز از نظر مقدار یا پوشش دادن روشنایی در فضای مطلوب از انواع فتیله های نخی اعم از تک و دو فتیله وگردسوز انتخاب می شدند. در مواردی برای صرفه جویی در استفاده از نور و تابش جهت دار آن، در پشت چراغ (سمت دیوار)، آینه یا فلزی بازتابنده قرار داده می شد.

تثبیت استقرار مکانی نفت سوزهای روشنایی، نیازی برای حفظ روشنایی دایم در معابر خانگی یا کاری بود و زمینه ای هم برای تولید چراغ های خیابانی و به تعبیری محیط های باز و شهری شد.نمونه ای از این چراغ دیوارکوب در موزه نفت سوزهای کرمان نگهداری می شود. باغ موزه كرمان از جمله بناهاي قديمي شهر كرمان است که پس از ملي شدن صنعت نفت، ابتدا در اختيار شركت ملي نفت و سپس شركت ملي پخش فراورده هاي نفتي قرار گرفت. در باغ موزه نفت سوزهاي كرمان كه 12 اسفند سال 1399 افتتاح شد، 470 شیء از انواع چراغ ها، وسايل گرمايشي، اجاق هاي خوراك پزي نفت سوز و ... نگهداري مي شود.

 

هیچ واقعه تلخی  در زندگی ام نبوده است  (بخش پایانی) 

 اگر ما مجموعه وظایفی را که وزارت نفت دارد، درست انجام بدهیم، شما در خانه، بین دوستان، این طرف، آن طرف سرافراز می شوید و برایش همین مثال مربوط به آزاد شدن بنزین و گازوییل را آوردم. آن وقت هم بسرعت داشتیم در تهران کار می کردیم و ده ها شرکت مشغول گازکشی بودند. به آن بزرگ گفتم: به نظرم وظیفه من این باشد؛ اما کسب رضایت همه اشخاص غیرممکن است. با تلخی قبول کرد.

در زندگی من هیچ واقعه تلخی عبور نکرده است. باور کنید دروغ نمی گویم. در بدترین شرایط که عده ای لحظه ای از آن را نمی توانستند تحمل کنند، برای من روزهای خیلی خوشی بود. زمانی ساواک، منافقان و پیکاری ها علیه من مسلح بودند و هر سه دستور داشتند مرا با تیر بزنند؛ اما من لحظه ای کارهای خودم را رها نکردم. باور کنید این مطلب را برای این نمی گویم که کسی نگاه کند و بگوید: اوه، این چه آدمی است! نه، من هیچ کس نیستم، اما خاطره تلخ ندارم. هر چه بوده، شیرین بوده است.

درباره نامه نارضایتی کارگران در 25 شهریور سال 1360 باید بگویم؛ آن حرف ها درست بود و باید این حقوق پرداخت می شد؛ اما در جاهایی پرداخت این حقوق با مصوبات دولت مغایرت داشت و با گرفتاری هایی هم که دولت داشت، اینها را می خواست و نفت در دولت بشدت به عنوان دستگاهی که بیش از درآمد هزینه می کند، مطرح بود. من مصوبات دولت را اجرا کردم و از خودم چیزی نگفتم.

خوب است بدانید سال ۱۳۶۲، پنج هزار نیرو از نیروهای جبهه را آوردم و آموزش دادم و همه را داخل صنعت نفت به کار گرفتم. در سال های پیش از انقلاب موفق شدم کارهای خوبی انجام دهم، مثلا سال 1344 - 1345 به اصفهان رفتم، در حالی که نصف اصفهان برق نداشت. من چند برابر بودجه آن وقت برق منطقه اصفهان از مردم پول گرفتم و خرج کردم و برق اصفهان راه افتاد. از آن طرف به کاشان رفتم، از آن طرف به یزد رفتم بدون اینکه بودجه دولتی بخواهد. مدیرعامل ما هم خیلی آدم خوبی بود. وقتی که از من پرسید: «چه کار می کنی؟» گفتم: «پولش را من جمع می کنم، تو چه کار داری؟» گفت: «این کار، مصوبه هیأت مدیره می خواهد.» گفتم: «تهیه مصوبه با تو، کارش با من.»

یک لطف و نعمت الهی را برای شما تعریف می کنم. به نظرم 20-10 سالی که وزیر و وکیل و اینها بودم و 50 سال هم کار فنی کردم، یک نفر نیامد به من بگوید اضافه کار بده، یک نفر نیامد بگوید که مرخصی بده. من هرگز با این مسائل روبه رو نشدم. شما اگر توان این را داشته باشید که خدمت را طوری تعریف کنید که خود مدیرعامل هم شریک بشود، هیچ احتیاجی به دستورعمل و این چیزها ندارید. در همه این زمینه ها، عوامل تشخیص می دادند که هم درست است و هم به نفع است و هم واجب است. آنهایی هم که ممکن بود خدای ناکرده نظری داشته باشند، وقتی می دیدند با یک چنین منطقی روبه رو هستند، نمی آمدند مطرح کنند. در وزارت نفت، مدیران بخش ها امتیازات خاصی می خواستند؛ اما عموم کارکنان این طور نبودند.

تاریخ شفاهی وزرای نفت ایران، سید محمد غرضی