استاد موسیقی دشتی در بهداشت و درمان صنعت نفت بوشهر از خاطره ها می گوید
نوایی خوش از دامنه رشته کوه بنفش بیرمی
مشعل سهراب درمسرا خواننده موسیقی سنتی، مدرس آواز و نوازنده تار و سه تار، متولد سال ۱۳۴۳ شهرستان خورموج و از چهره های مطرح موسیقی دشتی است. برخورداری از استعداد طبیعی، از خودگذشتگی، سختکوشی و شاگردی در محضر بزرگان موسیقی سنتی، از او هنرمندی برجسته ساخته است. اجرای کنسرت های متعدد، آلبوم های چشمه وصال و رقص مهتاب و به تازگی مطرب قصه گو و تدریس آواز، از فعالیت های هنری درمسرا است. در آلبوم رقص مهتاب و مطرب قصه گو با آهنگ سازی استاد حسین پرنیا (خالق گلپونه ها)، شعر تصنیف ها از مولانا وخواجوی کرمانی و داراب افسر بختیاری و اشعار آوازها از مارکوت بیگل و حافظ و مولانا انتخاب شده است. او از جوانی در این عرصه وارد شده و از آن هنگام به بعد مسیر رو به جلویی را در موسیقی ایرانی طی کرده است. سهراب درمسرا از سی سالگی از محضر اساتید زنده یادان نورالدین رضوی سروستانی و ایرج بسطامی و ردیف دان موسیقی محسن کرامتی بهره برده است. سهراب درمسرا به دلیل علاقه به دستگاه همایون و دشتی تاکنون بیشتر آثارش را در این دو سبک اجراکرده است. او اکنون در رادیولوژی بیمارستان صنعت نفت خلیج فارس جزیره خارگ مشغول به کار است. در ادامه گفت وگوی مشعل با وی را می خوانید.
در ابتدا بفرمایید از چه زمانی وارد صنعت نفت شدید و اکنون در کدام بخش مشغول به کار هستید؟
از بدو استخدام در بهداشت و درمان صنعت نفت بوشهر مشغول به خدمت بوده ام واکنون نیز در بخش رادیولوژی بیمارستان صنعت نفت خلیج فارس جزیره خارگ در حال انجام وظیفه هستم. از نوجوانی علاقه مند به موسیقی سنتی شدم و در محضر استادانی چون زنده یادان نورالدین رضوی سروستانی، ایرج بسطامی و محسن کرامتی بهره برده ام.
شرح حالی از زندگی و فعالیت های هنری خود را بیان کنید.
متولد خورموج هستم؛ شهری در دامنه بیرمی. رشته کوه بنفشی که زندگی و خاطرات انسان های بی شماری را به یاد سپرده و با بارش باران ، آبراه ها و جویبارها را همچون ماری در خود لغزانده است و چه سحرها و صبحگاهانی که صدای غلتیدن سنگ ها در درون دره ها، خواب خرگوشی مردمان این سرزمین را نوازش کرده است. چه سینه ها که آرزوی گذراندن تخته ها و پستوهای سایه دار این کوه را در خود نپرورانده اند و چه دیده ها که هنگام بغض خود برای رفتن و دور شدن و یافتن آرزوی خویش با خیال پرواز از فراز این کوه ستبر اشک ها فرو ننشانده اند. در این طبیعت زیبا رشد کرده ام و دوران کودکی همچنین جوانی ام با وجود همه خاطرات خوب و تلخ و تفاخرها و خطاها و لغزش ها در خواب دامنه های این کوه، مدفون شده است.
تعریفتان از موسیقی سنتی چیست؟
موسیقی سنتی را تنها راه نجات انسان گمشده و فرو رفته در رنج و بحران و تنهایی می دانم، خاصه برای ما ایرانیان که توفیق دانستن زبان حافظ و سعدی و ... را یافته ایم. دریغ و درد که یک روز در خواب تب آلود ما، غرب چاره جو و زخم خورده از کردار خویش به این موسیقی فاخر دست خواهد یازید و مدهوشی ما را با آن درمان خواهد کرد.
چگونه وارد عرصه موسیقی سنتی شدید؟
به همه نوع موسیقی علاقه مند بوده ام. تنها گذر زمان و بلوغ بیشتر فکری مرا به موسیقی سخت و دست نیافتنی سنتی رساند. از سی سالگی به صورت جدی در محضر استاد نورالدین رضوی سروستانی موسیقی را آغاز کردم. پس از آن چندین سال نزد زنده یاد ایرج بسطامی و ردیف دان ارزشمند محسن کرامتی شاگردی کردم و دوباره دلداده و شتابان به سر کلاس های استاد سروستانی برگشتم.
در نواختن کدام یک از سازها تخصص دارید و مهارت در نوازندگی را چقدر برای خواننده تصنیف های سنتی مهم می دانید؟
تخصص من در نواختن تار و سه تار است وآشنایی با سازهای موسیقی برای یک خواننده بسیار اهیمت دارد، زیرا وی همه عمر تلاش می کند به عرصه ای قدم بگذارد به این امید که روزی از همنوازی یک استاد موسیقی بهره مند شود. حال اگر خود نیز به چنین مرتبه ای رسیده باشد، بهترین حالات خواهد بود.
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پا کوبان سر اندازیم
چه ویژگی هایی از موسیقی سنتی شما را جذب این بخش از هنر کرده است؟
همان طور که پیش تر اشاره شد، بلوغ حرفه ای و فکری هر هنرجو او را به آخرین مرحله خوانندگی یعنی آواز سنتی خواهد رساند و اگر کسی فرهنگ و توانایی ایستادگی برای درک و پرداختن به آواز را پیدا کند، در این تیره راه قدم خواهد گذاشت در غیر این صورت تا همیشه در حسرت آواز سنتی خواهد ماند.
صدای شما چه مشخصاتی دارد؟ مثلا چند نت را می تواند اجرا کند و وسعت آن چقدر است؟
مهم ترین عامل، احساس صدای خواننده است که ارتباط چندانی به چند دانگه بودن صدا ندارد. احساس صدا موهبتی غیر ارادی است که معبود به معشوق تقدیم می دارد. همچنان که حسین قوامی یا بنان و بدیع زادگان با چهار پنج دانگ صدا زیباترین آثار هنری ایران را خلق کرده اند و خوانده اند.
در آلبوم ها و کنسرت هایتان کدام دستگاه را بیشتر اجرا کرده اید و چرا؟
بیشتر مایل به خواندن دستگاه همایون بوده ام .شاید بیشتر آثار عاطفی در همایون و دشتی خلق شده اند که آن هم به دلیل عمق استیصال و شکوه پذیری این دو آواز است. همه خوانندگان تلاش دارند اشعار آواز را متناسب با دستگاه آوازی انتخاب کنند. اما بنده خیال می کنم شعر نیز هدیه ای است که از جانب دوست به نسبت حرمت و لیاقت هرخواننده به وی تقدیم می شود. گویی از پیش همه چیز آماده شده باشد.
موسیقی چه تاثیری در زندگی شخصی و روحی شما داشته است؟
پیش از جواب دادن به این سوال اجازه دهید بگویم هیچ سرزمینی در هیچ زمانی نتوانست فرزندانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را در دامان خویش بپروراند.
هیچ سرزمینی نتوانست بنایی همچون تخت جمشید را به دست معماران و حجاران خود خلق کند؛ این توفیق ها مخلوق افکار بلند و زیبایی است که طبیعت نیز برای جاودانگی این بناهای عمدتا فکری به دوستی و کمک شتافته است.
موسیقی سنتی همنشین و همزاد افکار بلند مولانا و حافظ است و در زندگی من تاثیر این بیت زیبای حافظ است که برای اولین بار آن را شنیدم و به پیچ و تاب در افتادم.
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش
خاطره از دوران موسیقی خود در مقام شاگردی با استادهایتان به یاد دارید، بفرمایید؟
روزی به استاد حسین پرنیا آهنگ ساز آلبوم رقص مهتاب گفتم چگونه و کدام پرده ها را کنار میزنی تا به نغمه هایی همچون گلپونه ها، حریر مهتاب، تحریر خیال، خانه بوی گل گرفت و ... دست پیدا می کنی، خندید و چیزی نگفت و من بعدها روزهای تنهایی و انتظار او برای پیوستن به این زلال جاری را دریافتم؛ روزهای بخشش همه کینه ها و بغض هاو رنج ها برای رسیدن به بخشیده شدن و برگزیده شدن، روزهایی که باران سرشک و شوق همه گله ها و بی مهری ها را می شوید.
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
آیا به تدریس آواز هم می پردازید؟
بله، توفیق آن را داشته ام که شاگردانی داشته باشم که هر یک از آنها هم اکنون به تربیت هنرجو مشغولند.
چند فرزند داریدآیا آنها نیز حرفه هنر را دنبال می کنند؟
سه فرزند دختر دارم. انتخاب مسیر زندگی را به خودشان واگذاشته ام، هر چند روح آنان نیز به هنر آمیخته شده است و هر کجا که بروند به همین سوی باز خواهند گشت.
توصیه شما به جوانان چیست؟
کاش می توانستم از بلای خاموش و سهمگین بی عشقی و بی هنری آنان را آگاه کنم؛ فقط می توانم بگویم.
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
حرف ناگفته ای هست که بخواهید بگویید؟
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
چه خوش است در فراقت همه عمر صبر کردن
که مگر گشاده گردد در دولت وصالی