نگاهی کوتاه به سبک زندگی

اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مانند خورشیدهایی در آسمان معرفت و فرهنگ اسلامی می درخشند. بر ما به عنوان مسلمان بایسته است تا با درک عظمت و جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)، در مسیر زندگی مان از راه و روششان درس آموزی کنیم. در مطلب پیش رو کوشیده ایم تا با نگاهی اجمالی و کوتاه به زوایایی از سبک زندگی ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام صادق(ع) بپردازیم و به عنوان الگو از آن بهره بگیریم.

کار کردن در گرمای تابستان

یکی از ویژگی های امام جعفر صادق(ع) این بود که نه تنها دیگران را دعوت به کار می کردند، بلکه خودشان نیز برای کسب روزی حلال تلاش می کردند. ایشان با وجود مشغله زیاد، درس ها و مناظره ها، باز هم از کسب روزی حلال غافل نمی شدند. یکی از یاران امام صادق(ع) نقل می کنند که در یکی از روزهای گرم تابستان، حضرت را در باغ شان دیدند که با یک لباس زبر و خشن در حالی که بیل در دست شان بود، مشغول کار کردن بودند. راوی می گوید از حضرت خواستم که من به جایشان کار کنم، اما ایشان فرمودند: «دوست دارم در راه کسب روزی حلال از گرمای آفتاب آزار ببینم و خداوند شاهد باشد که در پی کسب روزی حلال هستم.»

 مهمان نوازی، برتر از آزاد کردن برده

امام صادق(ع) بسیار مهمان نواز و دوستدار مهمان بودند تا جایی که وقتی سفره غذا را نزد مهمان می گشودند، بسیار به آنها تعارف می کردند تا سیر شوند. برای اینکه آنان خوب غذا بخورند، احادیثی از پیامبر(ص) برایشان نقل می کردند. ایشان به مهمانان خود می فرمودند: «مهربان ترین شما نسبت به ما کسانی هستند که بر سر سفره ما خوب غذا می خورند.» همچنین حدیثی در این باره از امام(ع) نقل شده است: «اگر کسی 5 درهم به دست گیرد، وارد بازار شود، با آن غذایی تهیه کند و چند نفر مسلمان را دعوت کرده و اطعام شان کند، نزد من دوست داشتنی تر از آن است که یک برده را آزاد کند.»

 دقت در به دست آوردن روزی حلال

حضرت امام صادق(ع) در تجارت و کسب و کار، رضای خدا در درجه اول برایشان اهمیت داشت. به همین دلیل وقتی دیدند کسی که با سرمایه ایشان برای تجارت به مصر رفته بود، با سود کلان برگشت، پرسیدند که چنین سودی از کجا به دست آمده که آن شخص نیز در پاسخ گفت: «چون مردم به کالای ما نیاز داشتند، آن را با سود هنگفت در بازار به فروش رساندیم.» امام فرمودند: «سبحان الله، علیه مسلمانان هم پیمان شدید که کالا هایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یک دینار سود نفروشید.» سپس امام اصل سرمایه اش را برداشتند و از آن سود گزاف چشم پوشی کردند. ایشان فرمودند: «چکاچک شمشیرها از کسب روزی حلال آسان تر است.»

 بخشش به سبک امام(ع)

حضرت امام صادق(ع) بسیار به فکر نیازمندان و فقرا بودند. هرگاه شخص نیازمندی به ایشان مراجعه می کرد، به سرعت نیاز او را برطرف می کردند و می فرمودند: «مبادا زمینه از بین برود و او خود به خود از من بی نیاز گردد.» حضرت دارایی خود را با فقرا و نیازمندان تقسیم می کردند و از خرماهای رسیده باغ خود به اندازه 10 ظرف که هر کدامش 10 نفر را سیر می کرد، به دیگران می بخشید و برای پیرمرد، کودک، نیازمند و زنانی که در همسایگی باغ بودند ولی قادر به آمدن نبودند، یک مد(واحدی از محصول خرما) خرما می فرستادند. باقی محصول خرما را هم به مدینه می بردند و بین فقرا تقسیم می کردند. در نهایت از یک محصول ۴ هزار دیناری، تنها ۴۰۰ درهم برایشان باقی می ماند. حضرت امام صادق(ع) بسیار شکر صدقه می دادند، وقتی از ایشان دلیل این کار را پرسیدند، فرمودند: «هیچ چیز نزد من دوست داشتنی تر از شکر نیست. من دوست دارم که محبوب ترین چیز را صدقه دهم.»

 برخورد روشنگرانه با مخالفین

امام صادق(ع) فردی بسیار خوش برخورد و مهربان در میان مردم بودند. هرگز در جلساتشان سخن کسی را قطع نمی کردند و با تبسم و چهره ای گشاده با مردم برخورد می کردند. ایشان در برابر مخالفان و فرقه های انحرافی، راه روشنگری را پیش می گرفتند تا بتوانند آنها را هدایت کنند. به عنوان مثال مالک بن انس از سران مخالفان بود، ولی حضرت به او احترام می گذاشتند و برخورد گرم و صمیمانه ای با او داشتند. همین باعث شد که مالک بن انس از نظر رفتاری امام صادق(ع) را به عنوان الگوی خود انتخاب کند.

 مردی که همیشه راست می گفت

امام صادق(ع) همیشه به راستگویی و صداقت مشهور بودند و دیگران را نیز به این کار سفارش می کردند. ابوخالد کابلی از امام سجاد(ع) اسامی ائمه را می پرسید که وقتی حضرت سجاد(ع) به نام حضرت صادق(ع) رسیدند، پرسید: «همه شما راستگو هستید، پس چرا ایشان را «صادق» می نامند؟» امام فرمودند: «چون پنجمین اولاد او نیز جعفر نام دارد، ولی به کذب ادعای امامت می کند.» یعنی امام صادق(ع) در ادعای امامت خود صادق و راستگو بودند برخلاف جعفر کذاب. از امام صادق(ع) احادیث بسیاری درباره راستگویی نقل شده است: «راستگو را نخستین کسی که تصدیق می کند، خدای عزوجل است که می داند او راستگوست و نیز نفس او تصدیقش می کند که می داند راستگوست.»

 

شکوه پیامبر خوبی ها از دیدگاه اندیشمندان غربی

سخنان و کتب بسیاری که از سوی شرق شناسان غربی و غیرمسلمان درباره عظمت اسلا م و شکوه شخصیت رسول گرامی(ص) برجا مانده است، شیفتگی حقیقی آنها به ساحت مقدس خاتم النبیین و نابخردی موهنان به این ساحت قدسی را ثابت می کند.

ویلیام مونتگمری وات (۱۴ مارس ۱۹۰۹ تا ۲۴ اکتبر ۲۰۰۶) هم که استاد رشته زبان عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند و برجسته ترین مفسر غیرمسلمان در غرب به حساب می آمد، دو کتاب از زندگینامه حضرت محمد(ص) تالیف کرده، یکی «محمد در مکه» و دیگری «محمد در مدینه» که آن را در سال ۱۹۵۳ به رشته تحریر درآورد. او در کتاب محمد در مکه  آورده است: «آمادگی این مرد برای تحمل آزار و شکنجه در راه اعتقاداتش، افزون بر ذات اخلاقی متعالی کسانی که به او ایمان آوردند و پیرو او شدند و او را پیشوا و رهبر خود دانستند در کنار عظمت و شکوه دستاوردهای محمد، نشانه عدالت و صداقت ذاتی ریشه دار در وجود اوست.»

«برتلی سانت هیلر»، مستشرق آلمانی، (۱۷۹۳- ۱۸۸۴) در کتاب خود با نام «شرقی ها و عقاید آنها» نوشته است: محمد رهبر یک حکومت و مراقب زندگی و آزادی ملت بود. متناسب با اوضاع زمانه و احوال قبایل شهری نشده و غیرمدنی که پیامبر در میان آنها می زیست، مجازات در نظر می گرفت. همه را به خدای یگانه فراخواند و در این دعوت حتی با دشمنانش با رأفت و عطوفت رفتار کرد و دو صفت که از ارزنده ترین صفات بشری است در شخصیتش دیده می شد که عدالت و رحمت بود.

«ادوارد مونته»، فیلسوف و مستشرق فرانسوی، (۱۸۱۷ ـ ۱۸۹۴) نیز در کتاب خود «العرب» می نویسد: «محمد به نیت پاک و ملاطفت و انصاف در حکم دهی و پاکی در بیان افکار و تحقق بخشی به آن معروف بود و در یک جمله او پاکترین و دیندارترین و دلسوزترین شخصیت زمان خود و قوی ترین فرد در حفظ زمام امور بود که مردم را به حیاتی رهنمون کرد که هرگز خواب آن را هم ندیده بودند و دولتی پیشرفته و دینی برای آنان تأسیس کرد که تا امروز پابرجاست.»

«ژان ژاک روسو»، نویسنده سوئیسی، نظریه پرداز سیاسی و از برجسته ترین نمایندگان فلسفه روشنگری سده هجدهم، درباره پیامبر(ص) گفته است: «تا به امروز جهان مردی را ندیده است که بتواند ذهن ها و قلب ها را از پرستش بت ها به پرستش خدای واحد سوق دهد، جز «محمد» و اگر او زندگی خود را صادقانه و با امانتداری آغاز نمی کرد، نزدیک ترین افرادش هم به او اعتقادی نداشتند به ویژه پس از اینکه پیام آور خدا برای قومی شد که عقل ها و دل هایشان سخت و سنگ شده بود؛ اما خدایی که او را برای انتقال پیام خود برگزیده بود او را از طفولیت آماده کرده بود. از همین رو محمد، فردی متفکر، عاشق طبیعت و متمایل به انزوا و بزرگ شدن در تنهایی بود.

«توماس ارنولد»، نویسنده و شرق شناس انگلیسی، در کتاب «دعوت به اسلام» می نویسد: «قبل از وفات محمد تقریباً همه شبه جزیره عربستان مطیع او شدند و در کشورهای عربی که قبلاً تسلیم هیچ شاهی نبودند، وحدت سیاسی ایجاد شد و آنان تابع یک فرمانروای مطلق شدند و محمد با رسالت خود در میان قبایل مختلف کوچک و بزرگ که از نزاع و درگیری با یکدیگر دست نمی کشیدند، یک امت واحد را ایجاد کرد و با ایده دین مشترک با رهبری واحد، قبایل متعدد را در یک نظام سیاسی واحد جمع کرد، نظامی که امتیازات آن با سرعتی شگفت آور و چشمگیر آشکار شد.

«آلفونس لامارتین»، اندیشمند فرانسوی، می گوید که بزرگ ترین حادثه ای که در زندگی من اتفاق افتاد این بود که زندگی رسول الله را کامل مورد بررسی و پژوهش قرار دادم و عظمت و جاودانگی آن را دریافتم. افراد مشهور اسلحه ساخته، قانون وضع کرده، امپراطوری هایی تأسیس کردند؛ اما این مرد، محمد(ص) ارتشی را فرماندهی نمی کرد، قانون وضع نمی کرد، امپراطوری ها را اداره نمی کرد و بر مردم حکومت نمی کرد؛ اما میلیون ها نفر را که در آن زمان یک سوم جهان را شامل می شدند، هدایت می کرد و فقط این نبوده بلکه باعث از بین رفتن عقاید و باورهای غلط نیز شده بود.

«لئو تولستوی»، ادیب مشهور روسی ۱۸۲۸ ـ ۱۹۱۰ و نویسنده آثاری پربار درباره نفس انسانی می گوید: فخر محمد همین بس که امتی ذلیل را از بند سنن و آداب جاهلیت رهایی بخشید و راه رشد و ترقی را در برابر آنان باز کرد و شریعت محمد به دلیل انسجام آن با عقل و حکمت بر تمام جهان حکم خواهد کرد.

«ویلیام مویر انگلیسی»، در کتاب «تاریخ محمد» نوشت: «محمد، نبی مسلمانان، از زمان کودکی به دلیل اخلاق شریف و رفتار نیک به امین ملقب شد و گذشته از این شخصیت وی به گونه ای است که هیچ وصف کننده ای را یارای توصیف حالات عالی وی نیست و به دلیل نادانی و اطلاع کم خود، هرگز وی را به درستی درک نخواهد کرد و البته کسی که در تاریخ پرشکوه حیاتش که او را در صدر پیامبران و اندیشمندان جهان قرار داد، اندیشه و تحقیق کند تا حدی به حدود شخصیت وی آگاهی می یابد.»

«برتراند راسل»، یکی از فیلسوفان بزرگ بریتانیا و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۵۰ گفت: «من در مورد اسلام و پیامبر اسلام خوانده ام و متوجه شدم که این یک دین است که آمده تا به دین جهان و بشریت تبدیل شود و آموزه هایی را که محمد آورد هنوز  تشریح و بررسی می کنیم و بالاترین جوایز را به خاطر آن می گیریم.»

«مهاتما گاندی» در مصاحبه ای در مورد خصوصیات محمد(ص) می گوید: «من می خواستم ویژگی های مردی را بدانم که قلب میلیون ها انسان را تسخیر کرده است و کاملا متقاعد شدم که شمشیر وسیله رسیدن اسلام به جایگاه والای آن نبوده است. سادگی رسول الله(ص) با دقت و صداقت در قول و وعده هایش، از خود گذشتگی او نسبت به دوستان و پیروانش، و شجاعت و اعتماد مطلق او به پروردگار و پیام او همان چیزی است که راه را برای او هموار کرد و بر مشکلات  فائق آمد.»

«مستر سنکس»، مستشرق آمریکایی ۱۸۳۱ – ۱۸۸۳ در کتاب دیانت عرب نوشته است: محمد ۵۷۰ سال پس از مسیح به دنیا آمد و وظیفه او رشد دادن عقل بشری با بنیانگذاری اصول اولیه اخلاق فاضلانه و بازگرداندن عقل بشری به اعتقاد به خداوندی یگانه و زندگی آخرت بود.اندیشه دینی اسلامی به حقیقت رشد عظیمی در جهان ایجاد کرد و عقل بشری را از قید و بندهای سنگینی که در اطراف معابد به دست کاهنان بت پرست بر گرده آن سنگینی می کرد، رهایی بخشید.