کمی درباره حکومتگران تاریخی سرزمین پهناور ایران بدانیم (بخش سوم)
از فتح قسطنطنیه تا زوال تیموریان چه اتفاقاتی افتاد ؟
علی بهرامی بارها برایمان پیش آمده که اسامی سلسله های حکمران بر کشورمان را در دوران مختلف تاریخی می خواستیم بدانیم؛ اما فرصت نشده یا گاهی درباره آن از ما پرسیده اند، نوک زبانمان بوده؛ اما نتوانسته ایم آن را بیان کنیم. به احتمال زیاد شما هم با این مسأله مواجه شده اید. شاید از شما هم پرسیده باشند که چه سلسله ایرانی در برابر مغولان شکست خوردند؟ یا مثلا اشکانیان پیش از هخامنشیان حکومت کردند یا پس از آنها؟ به هر حال ما می خواهیم خیلی سریع و مفید، شما را با سلسله های حکومتگر کشور عزیزمان ایران در دو دوره پیش و پس از اسلام آشنا کنیم تا یک بار برای همیشه خیالمان بابت دانستن آن راحت شود. در ادامه، بخش سوم این مطلب را بخوانید.
سلجوقیان
سلجوقیان پدیده نیمه دوم قرن پنجم و تمامی قرن ششم بودند. حکومت گرانی مقتدر که توانستند همزمان غزنویان را در شرق و مرکز ایران و آل بویه را در غرب و جنوب ایران شکست دهند تا یکی از بزرگترین حکومت گران ایران بزرگ و بخش هایی از خاورمیانه شوند. آنها توانستند تقریبا یک بار دیگر به اندازه ساسانیان، در خاورمیانه و آسیای میانه و ایران بزرگ، سرزمین داشته باشند و پهناورترین حکومت پس از ورود اسلام به ایران را تشکیل دهند. پس از آل بویه که خلافت عباسی را خوار و تحقیر کرده و آن را به مقامی تشریفاتی بدل ساخته بود، سلجوقیان اندکی احترام برای آنها قائل شدند اما راه و مسیر خود را رفتند و همچنان خلافت عباسیان یک امر تشریفاتی محسوب می شد. زبان فارسی، بهره گیری از وزیران ایرانی چون خواجه نظام الملک و فرزندش، رشد تفکر و اندیشه عرفانی- اسلامی، تقویت و رونق بسیار بالای شعر فارسی، خصوصا در ابعاد غزل های شیوه عراقی، توسعه و رشد معماری و هنرهای ایرانی- اسلامی از مهمترین ویژگی های فرهنگی دوران بلند و طولانی سلجوقیان است. آنها توانستند از حدود سالهای 430 خورشیدی تا 580 خورشیدی بر بخش های بزرگی از خاورمیانه و ایران بزرگ حکومت کنند. سلجوقیان یک ویژگی بارز دیگر نیز داشتند و آن جنگاوری و نظامی گری شان بود. آنها توانستند امپراطوری بیزانس(روم شرقی) را شکست داده و شهر قسطنطنیه(استانبول کنونی) را فتح کنند و تمدن اسلامی را تا عمق اروپا پیش برانند. از حکمرانان مهم این حکومتگران می توان کسانی چون: طغرل بیگ، آلب ارسلان، ملک شاه یکم و احمد سنجر اشاره کرد.
خوارزمشاهیان
همزمان با ورود ایران به نیمه دوم قرن ششم و عیان شدن هر چه بیشتر ضعف های حکومت سلجوقی و اختلاف های درونی آنها، خوارزمشاهیان که ابتدا به نیابت از سلجوقیان در منطقه خوارزم (جایی در ازبکستان و تاجیکستان کنونی) حکومت می کردند، علم استقلال برداشته و توانستند اندک اندک بر بخش های بزرگی از ایران آن زمان حکومت کنند. اواخر قرن پنجم یعنی حدود سالهای 490 خورشیدی خوارزمشاهیان با منطقه ای محدود کار حکومت گری خود را آغاز کردند و پس از ده سال که ایران وارد قرن ششم شد حکومت خود را در ابعادی وسیع تر ادامه دادند. یکی از مهمترین و تاسف انگیز ترین وقایع دوران خوارزمشاهیان حمله مغولان به ایران بزرگ بود. مغولان به واسطه راهبرد غلط خوارزمشاهیان به خود اجازه حمله به ایران را دادند. با این حمله علاوه بر پیچیده شدن دودمان خوارزمشاهیان، ایران تا مدت ها دستخوش تحولات بسیار فاجعه باری شد که ضربات بدی به پیکره فرهنگ و سیاست در این کشور پهناور و تمدن ساز زد. نظامی گری خوارزمشاهیان و تاکتیک های دفاعی شان در شهرهای متمدن آن روزگار ایران، هیچکدام نتوانست سدی در برابر سیل بنیان کن چنگیز مغول و نیروهای خون خواری باشد که چینِ آن زمان را به وضع دهشتناکی فتح کرده بودند. از حکومت گران مشهور دوران خوارزمشاهیان می توان به سلطان محمد خوارزمشاه و سلطان جلال الدین اشاره کرد.
ایلخانان
ایران پس از حمله مغول در ابتدای قرن هفتم، وحشتی سی ساله را تجربه کرد. شهرها ویران شده، هنرها مرده، تجارت بی رونق شده و هر آنچه از مظاهر تمدن ایرانی- اسلامی بود، به سمت ویرانی رفته بود. در چنین وضعیتی ایران و مناطق بسیار زیاد اشغال شده توسط مغول ها به دست فرزندان چنگیز افتاد. حدود سال 635 خورشیدی «هلاکوخان» ایران را به دست آورد و چین به «قوبیلای خان» رسید. با تاسیس حکومت ایلخانان دو اتفاق مهم افتاد. اول محوِ اسماعیلیان از ایران و منطقه خاورمیانه و دوم قتل خلیفه تشریفاتی عباسیان در بغداد بود. قتل خلیفه عباسی پایانی بر دومین دودمان خلافت محور در جهان اسلام محسوب می شد. البته در این دوران اندک اندک، فرهنگ ایرانی دوباره جان گرفت و خواجه نصیرالدین طوسی در این میانه سهم بسزایی داشت. علم در مقیاس های کوچک رشد کرد و شعر و هنر فارسی و ایرانی- اسلامی کم کم در شمایلی جدید خودش را نشان داد. حاکمان مغولی ایران به مرور با دین اسلام آشنا شدند و حتی نام های ایرانی و اسلامی برای خود برگزیدند. دوران ایلخانان، دورانی احیای دوباره تمدن اسلامی- ایرانی بود. تمدنی که به باور بسیاری کارشناسان و محققان باید پس از حمله مغول نابود می شد اما راز گونه دوباره احیا شد و شکل و شمایلی جدیدتر پیدا کرد. وزیران ایرانی در این میان نقش بسیار پر رنگی ایفا کردند و توانستند با قرار گرفتن در کنار شاهان مغول، اتفاقات مهمی را رقم بزنند. از حکومت گران مهم این دوران می توان به هلاکوخان، ابقا خان، الجایتو و غازان خان اشاره کرد. نکته بسیار مهم این است که در دوران ایلخانان، خصوصا در نیمه دوم آن مذهب تشیع توانست از بند بسیاری از محدودیت ها رها شود و مجال تبلیغ و گسترش بیشتری پیدا کند. همچنین باید به این نکته نیز اشاره کرد که یکی از مشهورترین قیام ها و جنبش ها علیه مغولان در دوران ابتدایی ایلخانان، جنبش شیعی سربداران بود.
تیموریان
نیمه دوم قرن هشتم در حدود سال 770 خورشیدی «تیمور» از منطقه ماوراء النهر (فرا رودان)، ایلخانان را بر انداخت و حکومت تیموریان را در ایران بزرگ و بخش های دیگری از خاورمیانه و شبه قاره تشکیل داد. حکومت تیموریان تا حدود سال 884 خورشیدی ادامه داشت. تیمور در حکومت داری رویکردی نظامی داشت و توانست سرزمین های زیادی خصوصا در قسمت شمال شرقی ایرانی کنونی را ضمیمه حکومت خود کند. تیمور 36 سال حکومت کرد و اگر چه با اقتدار پیش رفت اما پس از مرگش، جانشینان او هیچگاه نتوانستند، حکومت را چنان که او می خواست ادامه دهند. اختلافات پیش آمده در میان جانشینان تیمور، همراه همیشگی حکومت تیموریان بود. بعد از تیمور، شاهرخ بود که در خراسان به فرهنگ و تمدن توجه کرد و توانست تا حدودی رنگ صلح و آبادی به حکومت تیموریان بدهد. پیرمحمد، شاهرخ، الغ بیگ، سلطان ابوسعید از مهمترین حکومت گران پس از تیمور در حکومت تیموریان بودند. شعر و هنر فارسی و ایرانی در این دوران وضعیتی متوسط داشت و جوشش های تمدنی خاصی به جز دوران شاهرخ در خراسان پدیدار نشد. این نکته را نباید فراموش کرد که گوهرشاد همسر شاهرخ نیز کوشید تا در آبادانی و رشد و توسعه خراسان سهمی داشته باشد. مسجد مشهور گوهرشاد در کنار حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) یادگار دوران حکومت شاهرخ که با تلاش همسرش گوهرشاد بنا نهاده شد.
آق قویونلوها و قراقویونلوها
اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران بزرگ پس از تیموریان بسیار آشفته بود. در این میان دو خاندان حکومت گر دیگر به عنوان حائلی میان دوران تیموریان و دوران صفویان بر ایران حکم می راندند. از اواخر قرن هشتم تا اواخر قرن نهم، یعنی همان زمان که اندک اندک صفویان از گیلان و اردبیل سر بر می آوردند، دو حکومت آق قویونلو و قراقویونلو در غرب، مرکز و شمال غرب ایران حکومت کردند. هر چه ایلخانان ضعیف تر می شدند، این دو حکومت که با یکدیگر رقیب نیز بودند، قوی تر شد و دایره سرزمینی شان را توسعه می دادند. البته هیچ گاه تمامی ایران بزرگ آن زمان در دست هیچکدام از این دو حکومت نبود بلکه این شاه اسماعیل صفوی بود که به شمشیر و تدبیر، توانست یک بار دیگر ایران به عظمت دینی و ملی دوران قدیم اش بازگرداند. این دو حکومت آنجایی مهم اند که پیش زمینه و پلی برای عبور ایران از دوران ایلخانی به دوران صفوی هستند. طایفه های این دو حکومت بخش هایی از نیروی بی مانند صفویان را تشکیل می دادند. از حکومت گران مهم قراقویونلوها می توان به فرا محمد، فرا یوسف، فرا اسکندر و جهانشاه اشاره کرد و از حکومت گران مهم آق قویونلو نیز می توان از نام هایی چون: اوزون حسن، سلطان خلیل، سلطان یعقوب و بایسانقر یاد کرد.