گفت وگو با یکی از کارکنان صنعت نفت که در امدادگری نیز فعالیت های چشمگیری دارد

امدادگر عاشق است

آزاد کوییک     جامعه، ترکیبی از افراد انسانی است که برای رفع نیازهای یکدیگر در مجموعه های مختلف، قومی، ملی یا اعتقادی دور هم گرد آمده اند تا ضمن یاری به یکدیگر در مسیر دستیابی به کمال و نیز آرامش و آسایش، حل مشکلات و چالش های پیش روی فرد و جامعه گام بر داشته و به یکدیگر مدد رسانند. از آنجا که هیچ فرد یا جامعه ای به تنهایی نمی تواند به همه نیازهای جسمی و روحی خود پاسخ کامل و لازم دهد، نیازمند یاری دیگران است. آموزه های قرآنی نیز بیان می دارد که مومنان باید به مدد و یاری دیگران بویژه افراد ناتوان از پیران و زنان و کودکان برخیزند و کسانی را که در این مسیر فعالیت و اقدام نمی کنند، سرزنش می کند. قرآن به موضوع امدادرسانی در ابعاد مختلف پرداخته و گاه به عنوان امداد غیبی و یا یاری و تعاون مومنان، آن را مورد توجه و ستایش قرار داده است. پیامبر گرامی اسلام بر پایه آموزه های قرآن درباره امداد رسانی و کمک به دیگران می فرماید: «مومنان همانند تنی واحد هستند که هر گاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضای آن بدن به درد و تب گرفتار می شود.» عباس چراغدار، کارمند واحد مخابرات بخش IT خطوط لوله و مخابرات منطقه خلیج فارس، از امدادگران شاخص و ممتاز کشورمان است و فعالیت های انسان دوستانه بسیار زیادی داشته. درباره امداد و امدادگری با این کارمند نفتی گفت وگویی داشته ایم که در ادامه می خوانید:

اهل کجا هستید و چه تحصیلاتی دارد؟ از چه زمانی به صنعت نفت وارد شدید؟

عباس چراغدار هستم، 34 سال سن دارم و در شهرستان داراب از توابع استان فارس متولد شده ام. در حال حاضر ترم آخر مقطع دکترای رشته مهندسی شیمی را می گذرانم. از شهریور 1395 در واحد مخابرات بخش IT شرکت خطوط لوله و مخابرات منطقه خلیج فارس مشغول به خدمت هستم، همچنین از سال 1393 با دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرین دشت به عنوان استاد حق التدریس همکاری دارم.

 چطور شد که وارد دنیای امدادگری شدید و جمعیت هلال احمر را برای فعالیت های اجتماعی تان برگزیدید؟

مدت 10 سال است که به صورت پاره وقت در جمعیت هلال احمر شهرستان داراب به عنوان نجاتگر 3 فعالیت دارم. آشنایی من با جمعیت هلال احمر به زمان دانشجویی ام باز می گردد. پس از شرکت در کلاس های مقدماتی و اصول کمک های اولیه به فعالیت های امداد و نجات علاقه مند شدم و به صورت نیروی داوطلب به عضویت جمعیت هلال احمر شهرستان داراب درآمدم و پس از آن همواره تلاش کردم که در مسیر و خط مشی انسان دوستانه که هدف اصلی سازمان هلال احمر است، گام بردارم.

 از نظر شما «امدادگر» کیست؟

امدادگر عاشق است. امدادگری یعنی ایثار و از خودگذشتگی و شوق نجات و بازگرداندن حیات به دیگری. امدادگر به خوبی شعر «بنی آدم اعضا یک پیکرند  که در آفرینش ز یک گوهرند» را تفسیر می کند.

 فعالیت هایتان در هلال احمر چگونه است و چه فضایی دارد؟

بعد از اتمام دوره های مقدماتی به درجه نجاتگر3 ارتقا پیدا کردم و پس از آن با دو پایگاه جاده ای و کوهستان به صورت شیفتی یا 24 ساعته یا چند روزه، همکاری کرده و مشغول خدمت رسانی شدم و در صورت بروز هرگونه سوانحی همچون تصادفات جاده ای یا مصدومیت گردشگران در کوه ها، بسرعت به منطقه اعزام می شویم.

  زمانی که لباس امداد می پوشید، چه احساسی پیدا می کنید؟

ابتدا خدای منان را شکر می کنم که مرا در این مسیر هدایت کرد تا عضو کوچکی از جمعیت داوطلب هلال احمر باشم و افتخار می کنم که به عنوان نجاتگر و امدادگر توانسته ام خدمتی کنم. وقتی لباس امدادگری را به تن دارم، دیگر «خودم» نیستم؛ بلکه سعی می کنم مرهمی بر آلام حادثه دیدگان باشم.

  امدادگر باید چه دوره هایی را بگذراند تا امدادگر شود؟

دوره های هلال احمر، با امداد و کمک های اولیه شروع می شود، سپس مهارت های پایه داوطلبی و دوره های آموزش عمومی امداد است در ادامه دوره های عمومی تصادفات و ... را باید پشت سر گذاشت. یک امدادگر موفق باید دائما در حال یادگیری و آموزش باشد و به علم روز امدادگری آشنا شود.

 آیا تا به حال پیش آمده که در محل کار برای همکاری اتفاقی بیفتد و شما ناجی او شده باشید؟

خدارا شکر تا به حال چنین شرایطی پیش نیامده و امیدوارم هیچ وقت حادثه ناگواری برای هیچ یک از همکارانم در خطوط لوله و مخابرات و تمامی صنعت بزرگ نفت ایران رخ ندهد.

 به عنوان یک امدادگر، اهل ورزش هستید؟

ورزش رکن اصلی زندگی من است و روزانه حداقل به مدت 1 تا 2 ساعت ورزش می کنم.

 چه رشته ای را دنبال می کنید و چندسال است که مشغول ورزش کردن هستید؟

در چهار رشته فعالیت دارم؛ کوهنوردی، بدنسازی، فوتبال و دوچرخه سواری و از زمان کودکی همیشه ورزش را دنبال می کردم.

 در کار امدادگری خاطرات تلخ و شیرین بسیار است، برای مخاطبان «مشعل» سخنی در این باره دارید؟

هر بار که ناجی جان یک مصدوم بودیم و توانستیم دردی را درمان و اندوهی را به لبخند تبدیل کنیم، آن لحظات از بهترین و شیرین ترین روزها و ساعت های زندگی من بوده است. به یاد دارم در یک عملیات سخت و نفس گیر پس از نجات کودک گرفتار در ماشین و تحویل کودک به خانواده اش همراه با اشک شوق پدر و مادر، کل پرسنل امداد و نجات اشک شوق می ریختند. متاسفانه هر بار که همنوعی، جلوی دیدگان  ما جان به جان آفرین تسلیم می کند، جزو تلخ ترین روزهای زندگی ام بوده که ترجیح می دهم این اندوه را در دل خود نگه دارم و با تکرار و تعریف آنها، خاطری مکدر نشود؛ چرا که ما هستیم که باید به زندگی امید دهیم و لبخندی بر لب همنوعان خود بیاوریم.

 در حوزه فعالیت های امدادگری چه آرزویی دارید؟

آرزو می کنم تمام مردم جهان، بخصوص هم میهنان عزیزم همواره در صلح، آرامش و سلامت به سر ببرند و هیچ گاه غبار غم و اندوه بر دل هیچ عزیزی ننشیند. شاید آرزوی محالی باشد؛ اما باز هم آرزو می کنم که هیچ حادثه غم باری در هیچ جای دنیا رخ ندهد.

 در پایان اگر نکته اي یا سخنی باقی مانده، بفرمایيد؟

بار دیگر خدا را شکر می کنم که در کنار سایر دوستان داوطلب در جمعیت هلال احمر توفیق خدمت رسانی را به من عطا کرد. توصیه می کنم در بین اعضای خانواده، حداقل یک نفر دوره های کمک های اولیه و امداد و نجات را فرا بگیرد و در این فعالیت های داوطلبی شرکت کند تا خدای ناکرده در هنگام بروز حادثه بتوانیم ناجی جان خود و خانواده و سایر افراد جامعه باشیم.