نگاهی به برترین فیلم چند دوره از جشنواره فیلم فجر(بخش اول)

بهترین  فیلم های ایرانی دیدن دارند

علی بهرامی: جشنواره فیلم فجر قدمت طولانی دارد و بهمن سال گذشته که هنوز کرونا میدان دار همه جهات زندگی انسان ها نشده بود، سی و هشتمین دوره اش برگزار شد. اگر به رسم جشنواره های سینمایی بنا بوده که هر سال سیمرغ بهترین فیلم بر شانه یک فیلم بنشیند؛ اما در این میان استثناهایی هم وجود داشته است. مثلا دوره های اول، دوم، چهارم، ششم، دوازدهم و سی ام بهترین فیلم معرفی نشد و دوره های پنجم، بیستم و سی و دوم، همزمان دو فیلم سیمرغ بهترین را گرفتند. حالا که روزهای کرونایی کوتاه نیامده اند، ما هم کوتاه نخواهیم آمد و مروری بر بهترین فیلم های جشنواره فجر خواهیم داشت، شاید آنها را ندیده باشید یا بخواهید تجدید خاطره کنید. اگر با این گزارش همراه شوید، احتمالا کمتر حوصله تان سر خواهد رفت. بخش نخست این گزارش را می خوانید:

مترسک (دوره سوم، سال 1363)

فیلم مترسک، یک فیلم سد شکن بود. اولین فیلمی که پس از دو سال توانست نظر داوران را به خود جلب و عنوان فیلمی که نخستین سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فجر را دریافت کرده، به نام خود ثبت کند. فیلم را حسن محمدزاده کارگردانی کرد و البته بعدها با ساختن فیلم هایی چون حسرت، زندان دیو، ملک خاتون، گل مریم و... نتوانست در سینمای ایران به چهره ای ماندگار و تاثیر گذار بدل شود. مرحوم هادی اسلامی و فخری خوروش از بازیگران اصلی فیلم بودند و تاحدودی توانستند یک بار دیگر هنر بازیگری را در سینمای ایران احیا کنند و خوش بدرخشند. داستان فیلم، بسیار عادی و معمولی است؛ اما وقتی آن را تماشا کنید، ظرافت هایی دارد که خیلی دیدنی اش می کند. در خلاصه داستان فیلم آمده است:«اسماعیل با پسر و دختر خردسالش، علی و سونا، زندگی می کند. همکلاسی علی، از رفتار نامادری اش شکایت دارد. علی همواره در هراس است که مبادا به دست چنین زن پدری گرفتار شود. پدر علی به ترغیب دوستان خود با «استر خانم» مربی پرورشگاه ازدواج می کند؛ اما به دلیل تصوری که علی از «زن بابا» در ذهن دارد، مهربانی های استر را با خشونت پاسخ می دهد...».

پرواز در شب و خانه دوست کجاست (دوره پنجم، سال 1365)

«پرواز در شب» را رسول ملاقلی پور کارگردانی کرده است. همان روزهای اکران فیلم، همه جا پیچید که یک کارگردان جوان و خلاق و با استعداد ظهور کرده است. از همه مهم تر ما در بحبوحه جنگی عجیب بودیم که بخشی از آن را همین فیلم بازتاب می داد و روایت می کرد. صحنه های خوش ساخت، داستان جذاب و در فضای دفاع مقدسی آن توانست نظر داوران به سوی خود بکشاند؛ البته نباید از بازی های دلپذیر مرحوم فرج الله سلحشور، جعفر دهقان و سید جواد هاشمی چشمپوشی کرد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است:«یک گردان نیروهای ایرانی در محاصره قرار می گیرد و ارتباط آن با قرارگاه مرکزی قطع می شود. چهار نفر از رزمندگان گردان انتخاب می شوند تا برای درخواست کمک، خود را به قرارگاه برسانند. از آن میان سه تن کشته می شوند و یکی خود را به قرارگاه می رساند. فرمانده گردان نیز برای تهیه آب آشامیدنی سربازان زخمی، محاصره دشمن را می شکند، اما...». فیلم دیگر با نام «خانه دوست کجاست» را مرحوم بهمن کیارستمی، بین المللی ترین چهره سینمایی ایران ساخته است. هنوز هم خیلی ها معتقدند که این فیلم، بهترین فیلم کیارستمی است. «خانه دوست کجاست» روات دلِ پاک و ضمیر روشن کودکان است. حکایت سلوک است و روایت رفتن و جست و جو کردن. بازی های کودکانه و فضای روستایی دلنشین به قدری باور پذیر از آب درآمده که نمی توانید از دیدن آنها دل بکنید. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «یک بچه مدرسه ای متوجه می شود که دفتر دوستش را به اشتباه برداشته است؛ بنابراین از خانه بیرون می رود تا او را پیدا کند و دفتر را به او پس دهد؛ اما راهی دشوار و دراز در پیش است و فرصتی اندک.»

در مسیر تندباد (دوره هفتم، سال 1367)

فیلم «در مسیر تندباد» طلیعه ظهور یک کارگردان خلاق به نام مسعود جعفری جوزانی بود. کارگردانی که پس از این فیلم، باز هم خوش درخشید و فیلم های جذاب و دیدنی و ماندگاری چون: ایران برگر، دل و دشنه، بلوغ، در چشم باد و... را در سینمای ایران ساخت. در مسیر تند باد، بهترین بازیگران سینمای ایران را دور هم جمع کرد است. اصغر همت، عزت الله انتظامی، مجید مظفری، احمد هاشمی، فردوس کاویانی، شهلا ریاحی، حسین پناهی، فریبا کوثری و... همگی توانستند بهتری بازی هایشان را ارائه کنند. داستان فیلم هم بسیار جذاب است و درون مایه ای میهن پرستانه دارد؛ البته بیشتر کارهای جوزانی، میهنی هستند. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «در بحبوحه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی ارتش متفقین، دکتر راستان برای مداوای شوهر خواهر خود به ایل قشقایی می رود. در آنجا با امیر هوشنگ، از بزرگان ایل و یاغی گری های قباد و دسته اش آشنا می شود. او به شیراز بازمی گردد. برادر کوچکش، علی، سر کرده اشرار، شهر را از پا درآورده و دکتر به اتفاق علی، دوباره به محل ایل می رود و در آنجا افراد ایل را درگیر جنگی ناخواسته می بیند.» «در مسیر تندباد» دیدنی است، شاید نتوانسته مانند اثر دیگر جوزانی، یعنی «شیرسنگی» خوش بدرخشد؛ اما مطمئن باشید که ارزش دیدن دارد.

مهاجر (دوره هشتم، 1368)

شاید هیچ فیلمی بهتر از مهاجر نمی توانست ابراهیم حاتمی کیا، جوان خوش آتیه و موفق سینمای ایران را معرفی کند. کسی که در ادامه راه فیلمسازی اش، کارهای بسیار درخشانی ارائه کرد. «مهاجر»، فیلمی است در مسیر کمال کارگردانی و فیلمسازی ابراهیم حاتمی کیا. با «مهاجر» دیگر تقریبا می شد گفت که سینمایی به نام سینمای دفاع مقدس در ایران شکل گرفته بود. ملاقلی پور و حاتمی کیا بارقه هایی را ایجاد کردند که دیگر نمی شد آنها را نادیده گرفت. جنگ کار خودش را کرده و در هنر ایران اثر گذار شده بود. تنها بازیگری که از آن فیلم باقیمانده و در واقع بازیگر شده، اصغر تقی زاده است؛ اما با این حال بازیگران فیلم «مهاجر» به قدری جذاب، شیوا و درست بازی کرده اند که بیننده فراموش می کند با یک فیلم سینمایی روبه روست. داستان، به غایت جذاب است و به یکی از مهمترین ابزارهای نوین نظامی در زمانه خود می پردازد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است:«هواپیماهای بدون سرنشین مهاجر که از روی زمین کنترل می شوند، برای انجام عملیات شناسایی در پشت خطوط دشمن مورد استفاده قرار می گیرند. به دلیل برد محدود دستگاه کنترل، خلبانان در دو ایستگاه مقابل، رو در روی هم و در خطوط دشمن مستقر می شوند. خلبانی که به خطوط دشمن نفوذ کرده، در حالی که با دشمن درگیر می شود، با مهارت عملیات شناسایی را انجام می دهد و...».

آپارتمان شماره 13 (دوره نهم، 1369)

یدالله صمدی را هنوز هم با فیلم «آپارتمان شماره 13» می شناسند. فیلمی طنز که چند تن از بهترین بازیگران و طنزپردازان سینمای ایران در آن ایفای نقش کرده اند؛ اگر چه «آپارتمان شماره 13» فیلم طنزی محسوب می شد؛ اما نقدهای اجتماعی بسیار زیادی داشت. نقد آپارتمان نشینی، نقد فرهنگ شهرنشینی، نقد اخلاق اجتماعی و نقد روابط و مناسبات اقتصادی و انسانی. این فیلم هنوز هم بامزه است و هنوز هم بخش های بسیار زیادی از جامعه ما را در بر می گیرد. در خلاصه داستان آن آمده است: «ماشاءالله ایرانمنش از کرمان راهی پایتخت می شود تا ارث پدری اش، آپارتمان شماره ۱۳ را بفروشد و کارگاه تراشکاری کارفرمای خود را در زادگاهش خریداری و با دختر محبوبش ازدواج کند؛ اما آپارتمان به دلیل وجود ساکنان مجتمع که آدم های بدقلقی هستند، فروش نمی رود و ماجراهای بسیار زیادی برای ماشاءالله پیش می آید...». علیرضا خمسه، جمشید اسماعیل خانی، کتایون ریاحی، مریم معترف، صدیقه کیانفر، نیلوفر محمودی، سیروس گرجستانی و اکبر دودکار از بازیگران اصلی فیلم هستند. اگر هنوز این فیلم را ندیده اید، قطعا یکی از بهترین بازهای علیرضا خمسه و مرحوم جمشید اسماعیل خانی را از دست داده اید.

نیاز (دوره دهم، 1370)

نام محمدرضا داوودنژاد با فیلم «نیاز» گره خورد. خیلی از کارشناسان سینمایی معتقدند که هنوز هم بهترین فیلم داوودنژاد «نیاز» است. این فیلم توانست در زمانه خودش دریچه ای باشد برای ورود بیشتر و دقیق تر به سینمای اجتماعی. سینمایی که می کوشد دغدغه جامعه را داشته باشد و خودش را آیینه تمام نمای جامعه می داند. بازی خوب بازیگران این فیلم و داستان پر کشش و اجتماعی آن، همان سال ها هم حسابی در مطبوعات و رسانه های مختلف سر و صدا کرد. «نیاز» توانست ورقی دیگر از توانایی و استعداد سینمای بعد از انقلاب ایران را نشان دهد. در خلاصه دستان این فیلم آمده است: «فیلم در مورد نوجوانی به نام علی است که پس از مرگ پدرش، تصمیم می گیرد نان آور خانه شود. علی پس از چند روز در چاپخانه ای مشغول به کار شده و همزمان با او نیز نوجوان دیگری به نام رضا برای همان کار وارد چاپخانه می شود. با وجود درگیری های اولیه بین آن دو، بتدریج پیوندی عاطفی میان آنها برقرار می شود.» بازی شهره لرستانی و نوجوانان نابازیگر فیلم «نیاز» دیدنی است.

از کرخه تا راین، دوره یازدهم سال (1371) 

حاتمی کیا دقیقا سه سال بعد از فیلم «مهاجر»، نشان داد که راه فیلمسازی اش را حسابی جدی گرفته و با دقت و حساسیت هنری ویژه ای دنبال می کند. دوره یازدهم، باز هم دوره حاتمی کیا بود، فیلم شوکه کننده «از کرخه تا راین» با بازی درخشان بازیگرانش و همچنین معرفی بازیگر با استعدادی چون علی دهکردی، توانست نظر منتقدان و داوران را به خود جلب کند. فیلم به اندازه ای که دیدنی بود، شنیدنی هم شده بود. موسیقی درخشان مجید انتظامی چنان بر تصاویر نشسته بود که انکار بازیگران در حال نواختن موسیقی فیلم هستند. رنج رزمندگان شیمیایی شده، رنج دوری از خانواده و ماندن در غربت و رنج تنهایی به قدری در فیلم خوب از آب درآمده که مخاطب را هر لحظه دچار احساسات می کند. در خلاصه داستان «از کرخه تا راین» آمده است: «سعید که بر اثر بمب های شیمیایی نابینا شده، به همراه گروهی از همرزمانش برای معالجه به آلمان اعزام می شود. لیلا، خواهر سعید که سال هاست در آلمان با شوهر آلمانی و پسرشان یوناس(یونس) زندگی می کند، سعید را در آسایشگاه می بیند. بین سعید و یونس رابطه عاطفی عمیقی برقرار می شود. با کوشش پزشکان متخصص، یکی از چشم های سعید معالجه می شود؛ اما آزمایش هایی که روی او انجام می شود، روشن می کند که او بر اثر گازهای شیمیایی مبتلا به...».