نگاهی به نقش نفت در برکناری  ضیاءالدین طباطبایی از نخست وزیری

سه ماه و چند روز بعد؛ خداحافظ

علی بهرامی    در آخرین ماه از آخرین سال قرن سیزدهم هجری خورشیدی، ایران شاهد یک کودتای تمام عیار بود. کودتایی که سرآغازی شد برای بر افتادن قاجارها و برآمدن پهلوی ها. کودتای اسفند 1299 علاوه بر رضا میرپنج که چند سال بعد شاه ایران شد، یک چهره دیگر نیز داشت، سید ضیاءالدین طباطبایی. چهره ای که اگر چه آمدنش کمتر به نفت ایران مربوط بود اما رفتنش قطعا به نفت وابستگی تمام داشت. در مطلب پیش رو نگاهی داریم به تاثیر نفت در این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران و چهره اصلی اش یعنی سید ضیاءالدین طباطبایی.

با آغاز زمستان سال 1299 خورشیدی اندک اندک همه شواهد برای پایان عمر سلسله قاجار خودشان را نشان می دادند. احمدشاه قاجار فرزند خردسال محمد علی شاه قاجار که مجلس مشروطه را به توپ بست، سال 1299 درحالی دوران جوانی خود را سپری می کرد که به گواه بسیاری از تاریخ نگاران، بسیار کم مایه تر از پدرانش بود. مجموعه عوامل بسیار زیادی موجب شد تا دو چهره ایرانی به همراه چند چهره انگلیسی وارد میدان شوند و کودتایی را ترتیب دهند که به کودتای سوم اسفند ماه 1299 مشهور است. در این کودتا سید ضیاءالدین طباطبایی اگر چه نقش بسیار پررنگی داشت اما بعد از اینکه در سوم اسفند به نخست وزیری ایران رسید، خیلی زود و در چهارم خرداد 1300 مقامش را از دست داد و تبعید شد. آنچه عیان است، حذف او ارتباط تنگاتنگی با نفت داشته که در ادامه این مساله را دنبال خواهیم کرد.

در میدان کودتا

سید ضیاء الدین طباطبایی سال 1268 خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. پس از مدتی که به همراه خانواده اش در تبریز اقامت داشت. زبان های روسی، عربی و انگلیسی را آموخت. او از 17 سالگی با کمک دایی خود پا به میدان روزنامه نگاری گذاشت و در نشریات متعددی از جمله: ندای اسلام و شرق فعالیت کرد. او مدتی نیز به اروپا رفت و در فرانسه زبان فرانسوی خواند تا اینکه یک سال پیش از کودتا به ایران بازگشت و از حامیان سرسخت قرارداد 1919 انگلیسی ها  شد. داریوش رحمانیان نویسنده کتاب «ایران بین دو کودتا» در این باره می نویسد: «یکی از اقدامات سیدضیاء در نقش یک آنگلوفیل، حمایت از قرارداد 1919 بود. پس از انقلاب 1917 روسیه و عقب نشینی این کشور از ایران و در مجموع با از میان رفتن همه رقیبان انگلیس از طریق جنگ یا انقلاب، توجه این کشور یکسره معطوف به این امر شد که چگونه موقعیت انحصاری خود را حفظ کند». او برای جلب حمایت انگلیسی ها در روزنامه «رعد» برای قرارداد 1919 فعالیت های ویژه ای داشت. قراردادی که به موجب آن عملا انگلیسی ها صاحب ایران می شدند و بدون اجازه آنها کسی در ارکان مختلف حکومت نمی توانست آب بنوشد. سیروس غنی در کتاب«ایران؛ برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها» در این باره می نویسد:«تلاشهای انگلستان و حتی دولت وثوق الدوله بی نتیجه ماند و شاه هیئتی پنج نفره به کنفرانس صلح پاریس فرستاد. این هیئت دعاوی معتبر و مشروطی چون عضویت و مشارکت در کنفرانس صلح و الغای معاهدات و قراردادهایی که استقلال و تمامیت ایران ارضی ایران را زیر پا نهاده است را مطرح کردند؛ اما همدستان وثوق در تهران به اعضای این هیئت حمله کردند. سیدضیاء صاحب امتیاز و سردبیر روزنامه رعد، دوآتشه ترین نشریه طرفدار بریتانیا در تهران که از وثوق و سفارت انگلیس الهام می گرفت، فرصت را غنیمت شمرد و به تمسخر فرد فردِ هیئت نمایندگی ایران در پاریس و «درخواستهای مبالغه آمیز» آنها پرداخت. حتی این روزنامه گفته بود که هیئت ایرانی در مورد اصلاح مرزها درخواستهای عجیب و غریبی پیش کشیده و از جمله خواسته است که مرزها تا قفقاز و سیحون و فرات گسترش یابد. با توجه به این موارد و همان گونه که انتظار می رفت، هیئت نمایندگی ایران را به کنفرانس راه ندادند و نگذاشتند حرف خود را بزند». در همین زمان است که اوضاع در روسیه، دشمن قدیمی و رقیب دیرین انگلستان در کسب منافع ایران دچار انقلاب کمونیستی شده و لنین و یارانش را حسابی مشغول امور داخلی کرده است. این مسئله برای انگلستان یک زنگ خطر جدی نیز محسوب می شد زنگ خطری که می گفت: سیطره ات را در ایران بالا ببر تا تفکرات بلشویک ها وارد آن نشود. به هر حال جمع بندی انگلیسی ها به اینجا رسید که وقت آن شده تا اندک اندک سلسله قاجار برچیده شود و طرحی نو در سیاست ایران در اندازند. در این میان سید ضیاءالدین طباطبایی بهترین بازیگر میدان جدید محسوب می شد؛ میدانی به نام کودتا. البته نباید فراموش کرد که قرارداد 1919 نیز شکست خورده بود و عملا راه سیطره کامل انگلستان مسدود شده بود. حسین آبادیان در کتاب«جنگ جهانی اول تا کودتا» در این باره آورده است: «بعد از شکست قرارداد 1919، استراتژی و آرزوی انگلیسیها، استقرار دولتی بود که کاملاً در خدمت منافع امپراتوری باشد و با اتکا به قدرت نظامی، برای حفظ منافع آنان در ایران تلاش کند. انگلستان از ماه ها پیش نگران وضع حکومتی ایران و حضور بلشویکها در شمال کشور و حمایت آنها از نهضت انقلابی جنگل بود و بر اساس تصویب پارلمان آن کشور، می بایست نیروهایی را که به بهانه جنگ جهانی اول وارد ایران و چند کشور دیگر کرده بود، خارج کند، کودتای سوم اسفند 1299 را موردحمایت قرار داد... سیدضیاء که از حمایت کامل سفارت انگلیس در هنگام کودتای 1299 برخوردار بود، اقداماتی را صورت داد که هدف اصلی آن فریفتن مردم و استقرار کامل سلطه انگلیس بر ایران بود. کمک های مالی سفارت انگلیس و مبالغی که سرمایه داران و اشراف برای خلاصی خود از زندان پرداخت کردند، به دولت او امکان داد تا اقدامات اصلاحی در تهران را آغاز کند و هزینه تجدید سازمان ارتش را فراهم آورد. به این ترتیب، انگلیس اطمینان خاطری به دست آورد که با تقویت ارتش ایران، به مقاصدی که داشت، دست خواهد یافت. مهمترین کمک سفارت انگلیس به دولت سیدضیاء در کنار کمک های مالی و اطلاعاتی، کسب اجازه از لرد کرزن بود تا سیدضیاء بتواند با سروصدا لغو قرارداد دفن شده 1919 را اعلام دارد و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست وپا کند. انگلیسی ها درست تشخیص داده بودند که امضای این قرارداد و جلو انداختن امر محتومی که سرانجام باید صورت پذیرد، فرصت فوق العاده ای در دست دولت کودتا قرار خواهد داد تا از دولت شوروی بخواهد که دست از حمایت نهضت جنگل بردارد».

خداحافظی با مرد شماره یک

 

کودتا شکل گرفت و انگلستان به اهدافش رسید. اما طباطبایی ماندگار نشد او سه ماه و چند روز بیشتر دوام نیاورد. در کنار بسیاری دلایل از جمله بستن مالیات های سنگین به مردم که او را بسیار منفور کرده بود یک نکته مهم و اصلی در برکناری او، باز کردن پای امریکایی ها به نفت ایران بود. انگلیسی ها که خیلی سریع متوجه این موضوع شدند کار نخست وزیر را یکسره کرده و او را تبعید کردند. ماجرا را از سوی یک تاریخ نگار معاصر مرور می کنیم. این روایت به صورت تلویحی در بیان سفیر امریکا در ایران نیز آمده است محمدقلی مجد در کتاب«قاجار به پهلوی» آورده است: « انگرت، سفیر امریکا در ایران می گوید: آقای آرمیتاژ- اسمیت، مستشار اقتصادی دولت ایران، در پنجم می از انگلستان بازگشت و کار خود را در وزارت مالیه آغاز کرد. پس از خروج نیروهای انگلیسی شماری از افسران این کشور، به فرماندهی کلنل اسمیت، همچنان در قزوین مستقر هستند. همچنین مشخص شده است حداقل یازده افسر انگلیسی موقتاً آموزش و سازماندهی نیروهای قزاق را بر عهده گرفته اند. رضاخان هر کسی را که احساس می کرد دوام خواهد آورد و مفید واقع خواهد شد، به سرعت بر کنار کرد. اولین نفر مسعودخان وزیر جنگ بود که رضا خان در 26 آوریل او را وادار به کناره گیری کرد و خود سمت او را بر عهده گرفت. پس از این بود که رضاخان تبدیل به مقام اول کابینه شد. زمانی که سردار سپه حمایت خود را از شاه اعلام کرد، همه چیز تمام شد. به محض این که شاه از جانب وزیر جنگ خود از همراهی قزاق ها مطمئن شد، بدون هیچ تعللی در بیست و چهارم می، سید ضیاء را از قدرت برکنار کرد. یک روز بعد سیدضیاء کشور را ترک کرد. عزیمت وی تحت حفاظت نیروهای سردار سپه صورت گرفت. به نظر می رسد در تمام این مدت سردار سپه با در پیش گرفتن نقشه ای حساب شده، علیه شرکای خود عمل می کرد. سیدضیاء الدین و شریک اصلی وی (شخصی ارمنی به نام ایپکیان) خیلی خوش شانس بودند که بلافاصله پس از خلع قدرت کشور را ترک کردند؛ چرا که اگر می ماندند خشم و نفرت آن 200 ایرانی متنفذی که ایشان روانه زندان کرده بودند، دامنگیر آنها می شد... سیدضیاء انگلیسی ها را بسیار ناامید کرد. او با نمک نشناسی هر چه تمام تر تلاش کرد پای شرکت های نفتی آمریکایی را به ایران باز کند. بریتانیا در مقابل این عمل در 21 می 1921، در روزنامه تایمز لندن مراتب اعتراض خود را اعلام کرد. پس از این روند حوادث به سرعت پیش رفت. روزنامه ایران در 23 می اعلام کرد که رئیس الوزرا به دلیل خستگی و ضعف جسمانی در خانه به استراحت خواهند پرداخت. روزنامه ایران در 24 می، چنین می نویسد: با خبر شدیم که به دلیل طولانی شدن بیماری رئیس الوزرا، ایشان همچنان می بایست در خانه به استراحت بپردازند و دکتر دستور اکید داده اند که رئیس الوزرا به هیچ وجه نباید به امور اداری و مملکتی بپردازند». سیدضیاءالدین طباطبایی در 24 می استعفا و یک روز بعد ایران را به مقصد اروپا ترک کرد. روزنامه ایران در 26 می گزارش داد: «دیروز ساعت 8 صبح، رئیس الوزرا با کسب اجازه از محضر اعلیحضرت از طریق بغداد راهی اروپا شد. به ما خبر رسیده است که به دستور اعلیحضرت، سردار سپه وزیر جنگ و فرمانده کل هنگ قزاق، تا زمان انتصاب رئیس الوزرا و تشکیل کابینه جدید، مأمور برقرار ساختن نظم در پایتخت است. تمام امور بلدیه نیز تحت فرمان سردار سپه انجام خواهد گرفت». اگر چه عوامل مختلفی در حذف طباطبایی نقش داشتند اما نمی توان از تلاش او برای ورود آمریکایی ها به میدان های نفتی ایران چشم پوشید. میدان هایی که انگلیسی ها سال های سال برای کسب منافع سرشار آن دست به هر کاری زده بودند و حالا نمی توانستند تماشاچی باشند که دست نشانده خودشان انگشت در چشم شان کند. 

منابع:

1- کتاب«ایران بین دو کودتا» نوشته داریوش رحمانیان.

2- کتاب«ایران؛ برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسی ها» نوشته سیروس غنی.

3- کتاب«ازجنگ جهانی اول تا کودتا» نوشته حسین آبادیان.

4- کتاب «از قاجار به پهلوی» نوشته محمدقلی مجد.