به مناسبت روز عکاس و به افتخار همه دوربین به دست ها

عکس جزئی از زندگی ماست

مشعل- با فناوري هايي که در اين سال ها روي تلفن هاي همراه نصب شده، ديگر نمي توان گفت عکاس، تنها فردي است که دوربيني بزرگ روي دوش خود دارد. گاه دوربين يک تلفن هوشمند مي تواند با موقعيت خبري و خاص دنيايي را متحول کند و تغيير دهد؛ مثل عکس هايي که از پناهندگان سوري در جريان انتقال به برخي کشورهاي اروپايي گرفته شد و تصاوير جان دادن کودکان پناهندگان، موجي از اعتراض ها را به راه انداخت. يک فيلم کوتاه از کودکي در روستايي از سيستان و بلوچستان در حال روپايي زدن حرفه اي، اما در زمين خاکي که با پخش شدن در شبکه هاي اجتماعي، باعث شهرت او شد و بعدها افرادي خير به او و خانواده اش کمک کردند تا استعدادش از دست نرود. نمونه اين اتفاقات زياد است و شايد همين حالا که اين چند خط را خوانديد، موارد زيادي را در ذهنتان مرور کرديد؛ مواردي که بيان مي کند در دنياي امروز، ديگر بسياري از مفاهيم و حوزه هاي کاري تغيير کرده يا گسترش يافته که عکاسي از جمله آن حوزه هاي تغيير و گسترش يافته است.

بسياري از کارشناسان مي گويند، در دنياي عکاسي و به طور کلي صنعت ديجيتال با توليد دوربين هاي سبک و کوچک کامپکت که تجهيزات فني خاصي ندارد و تنظيمات ساده اي دارد، تعداد زيادي از مردم امکان استفاده از انواع دوربين را در هر شرايط و زماني دارند. قرار دادن دوربين هاي حرفه اي و تخصصي و حتي قرار دادن دو دوربين با کارکردهاي مختلف روي تلفن هاي همراه هوشمند جديد، اتفاق تکميلي ديگري است که دارندگان اين تلفن هاي همراه مي توانند در هر شرايطي از شب و روز و قرار گيري در نور، عکاسي کنند و بلافاصله آن را در شبکه هاي اجتماعي قرار دهند. با اين امکانات، ديگر موضوعات اجتماعي، سياسي يا اتفاقات روز در يک محله يا يک کشور، بدون واکنش باقي نمي ماند و با انتشار يک عکس همه مردم آن کشور يا دنيا از آن اتفاق باخبر مي شوند.

معمولا افرادي که تمايل به ثبت خاطرات، احساسات و ماجراها دارند و عين حال به فضاي اطراف خود، حضور در فضاهاي جديد، مسائل اجتماعي و سياسي، آسيب ها و ساير فعاليت هاي اجتماعي و... علاقه دارند، خواهان ثبت آن لحظات و عکاسي کردن هستند. اين افراد با هر وسيله اي که در دسترس داشته باشند، سعي مي کنند اين حس و حال را منتقل کنند و اگر دوربين يا تلفن همراه داشته باشند، اين اتفاق را با کمک دوربين عکاسي يا دوربين تلفن همراهشان ثبت مي کنند. يک مادر که تمام روز در خانه است و با نوزاد کوچکش سرگرم است و از او عکس مي گيرد، مرد بازنشسته اي که با گلدان هاي تازه قلمه زده سرگرم است و از مراحل رشد آن عکس مي گيرد و در شبکه هاي اجتماعي مي گذارد يا دانشجويان جواني که از اوقات فراغتشان عکس مي گيرند و در گروه هاي خودشان مي گذارند، همه اينها نشان مي دهد که عکس، ديگر يک ابزار فني دور از دسترس نيست و به جزئي از زندگي امروز تبديل شده است. 28 مرداد مصادف با 19 آگوست را به عنوان روز عکاس نامگذاري کرده اند و هفته گذشته بسياري از افراد در جامعه عکاسي درباره سختي ها و شرايط عکاسي در اين دوره جديد صحبت کردند و بسياري از کارشناسان، درباره شهرونداني حرف زدند که با دوربين تلفن همراهشان به يک خبرنگار تبديل شده اند. به هر روي مي توان گفت که هيچ يك از ابزارهاي هنري در دسترس افراد در يک جامعه به اندازه عكاسي، قابليت بازتاب در دنياي پرتحول امروز در اين ابعاد بزرگ و پرتغيير را ندارد و گاه حتي افراد و مسؤولان از اين جريان پرشتاب عقب مي افتند. شهروندان بخوبي ياد گرفته اند که نسبت به مسائل اطراف خود حساسيت داشته باشند، واکنش نشان دهند و با توجه به حقوق شهروندي که شناخته اند، مي دانند که مي توانند با ثبت اين شرايط و انتقال آن به مسؤولان، منتظر پاسخ و خدمات بهتر باشند و شايد اين يکي از اثرگذاري هاي مثبت عکاسي در دنياي امروز است.

 

نه فرشته ام، نه شیطان

همايون شجريان اين آلبوم را در اسفند سال 1392 روانه بازار کرد؛ اثري که در سه کشور آمريکا، ترکيه و ايران ضبط شد و تيراژ اوليه آن 50 هزار نسخه بود. اين آلبوم با اشعاري از مولانا، سيمين بهبهاني، حسين منزوي و محمدرضا شفيعي کدکني با آهنگسازي و تنظيم سهراب پورناظري تهيه شد و قطعه «چرا رفتي، چرا من بي قرارم» قطعه محبوب اين آلبوم است. نوازندگان بزرگي مثل شجاعت حسين خان، درو استاچه، ديويد گارنر، جيمي جانسون، محمد آکاتاي، جان ويک فيلد و رامون اسنگنارو در اين اثر همکاري داشته اند.

 

اهدای عضو پزشکیار بهداشت و درمان صنعت نفت گچساران

محمد کشاورز، پزشکيار بهداشت و درمان صنعت نفت گچساران که بر اثر سانحه رانندگي دچار مرگ مغزي شده بود، با اهداي عضو خود به يک بيمار نيازمند جاني دوباره بخشيد.  روابط عمومي بهداشت و درمان صنعت نفت گچساران در خبري ضمن بيان اين اتفاق در توضيح بيشتر اعلام کرد: مرحوم کشاورز 27 مرداد در سانحه رانندگي در حوالي گچساران دچار مرگ مغزي شد و با توجه به داشتن کارت اهداي عضو، با رضايت خانواده و تشخيص قطعي پزشکان تيم اهداي عضو دانشگاه علوم پزشکي ياسوج مبني بر مرگ مغزي، کبد وي به بيمار نيازمند اهدا شد. کار برداشت و انتقال کبد اين پزشکيار شاغل در بهداشت و درمان صنعت نفت گچساران، از سوي تيم هاي پيوند اعضاي بيمارستان شهيد رجايي گچساران، دانشگاه علوم پزشکي استان و بيمارستان ابوعلي سينا  شيراز انجام شد.

 

آتش بس(1)

آتش بس(1) يکي از فيلم هاي پرفروش و پرطرفدار تهمينه ميلاني در ژانر كمدي- رمانتيك است که در سال 1385 اکران و گفته شد که بيش از 1.5 ميليارد تومان فروش داشته است. سايه، مهندس آرشيتکت براي طلاق از همسرش يوسف که مهندس راه و ساختمان است، نزد وکيل مي رود؛ اما به طور اتفاقي گذرش به مطب يک روانشناس مي افتد و او توصيه هايي مي کند که مسير زندگي سايه را تغيير مي دهد. مهناز افشار و محمدرضا گلزار، دو بازيگر مطرح سينماي آن زمان، بازيگران اين فيلم هستند.

 

مدرسه جاسوسی

مجموعه سه جلدي «مدرسه جاسوسي»، «اردوي جاسوسي» و «نقشه جاسوسي»، مجموعه اي جذاب و اسرارآميز است که فضاي محرمانه اي دارد و به نوجواناني که عاشق ماجراهاي جنايي، رمز و راز، کشف مسائل سري و حل مسائل پيچيده هستند، توصيه مي شود. شخصيت اصلي داستان، دانش آموز کلاس چهارمي است که نابغه رياضي است و در کسري از ثانيه مسائل ضرب و تقسيم را حل مي کند و عاشق جيمز باند است؛ اما از زماني که پا به مدرسه جادويي مي گذارد، با موضوعاتي رو به رو مي شود که برايش بسيار عجيب است و حتي نمي تواند فکرش را بکند که در مدرسه جاسوسي پذيرفته شده است. اين مجموعه، پسرها و دخترهايي را نشان مي دهد که از نظر هوش و توانايي با هم برابرند و به صورت ويژه روي آن تأکيد مي کند. «مدرسه جاسوسي»، هم پر از ماجراجويي و کشمکش است و هم پر از کارها و اتفاق هاي مختلف و طنزآميز. در نخستين جلد اين مجموعه با عنوان «مدرسه جاسوسي» بن ريپلي، با آن هوش و استعداد عجيب در رياضي ، بدون اينکه خودش خبر داشته باشد، در آزمون مدرسه جاسوسي قبول مي شود و حالا بايد به يک مدرسه مخفي و اسرارآميز برود؛ اما بجز رازهاي اين مدرسه، دشمنان تازه اي هم براي او پيدا مي شود که بايد از پس همه آنها بربيايد. در دومين جلد اين مجموعه با عنوان «اردوي جاسوسي» بن ريپلي وارد مدرسه جاسوسي مي شود؛ اما آنجا هيچ شباهتي به دنياي اتوکشيده جيمز باند که بن ريپلي عاشقش است، ندارد. جاسوس ها، نفوذي ها و تبهکاران هر لحظه ممکن است دخلش را بياورند. از لحظه ورود بن به اين مدرسه، دشمنان سازمان جاسوسي در پي شکار او هستند. در اين جلد، بن همراه با بچه هاي مدرسه راهي يک اردوي آموزشي در دل جنگل مي شود که اين بهترين فرصت براي شکار يک بچه جاسوس بااستعداد است. البته بن ريپلي، بدشانس ترين جاسوس عالم است. او هرچند يکي از باهوش ترين جاسوس هاي مدرسه جاسوسي است و مي تواند هر مساله رياضي و معمايي را حل کند؛ اما هيچ کدام از اينها باعث نمي شود که دردسرهاي او هر روز بيشتر نشود. در سومين جلد با عنوان «نقشه جاسوسي» وقتي اسپايدر و باقي دشمنان مدرسه جاسوسي، نقشه دستگيري و قتل  بن   را  توي   سر دارند، مدير مدرسه جاسوسي او را اخراج مي کند و اين تازه شروع دردسرهاي بن است. اين کتاب را استوارت گيبز نوشته و شيرين ملک فاضلي آن را ترجمه کرده است.

 

به ناگاه می رسد

همواره عشق، بي خبر از راه مي رسد

چونان مسافري که به ناگاه  مي رسد

وا مي نهم به اشک و به مژگان، تدارکش

چون وقت آب و جاروي اين راه مي رسد

اينت زهي شکوه که نزدت کلام من

با موکب نسيم سحرگاه مي رسد

با ديگران نمي نهدت دل به دامنت

چندان که دست خواهش کوتاه مي رسد

ميلي کمين گرفته پلنگانه در دلم

تا آهوي تو ، کي به کمين گاه مي رسد!

هنگام وصل ماست، به باغ بزرگ شب

وقتي که سيب نقره اي ماه، مي رسد

شاعر! دلت به راه بياويز و از غزل

طاقي بزن خجسته که دلخواه مي رسد

*حسين منزوي